طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب توسط «محمد مهدی شاه آبادی» ثبت شده است

آنچه مهم است این است که نظام جمهورى اسلامى یک ساخت حقوقى و رسمى دارد ..که البته حفظ اینها لازم و واجب است؛ اما کافى نیست. همیشه در دلِ ساخت حقوقى، یک ساخت حقیقى، یک هویت حقیقى و واقعى وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقى در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویت حقیقى در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهرى و حقوقى هم باقى بماند، نه فایده‌اى خواهد داشت، نه دوامى خواهد داشت؛ مثل دندانى که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم می شکند.  (دیدار با دانشجویان علم و صنعت، 24/9/87)

نخبگان جریان ساز جریانات فکری و رفتاری عموم مردم در جامعه هستند. به تعبیری کسانی که به نوعی محل رجوع عموم افراد به حساب می آیند. معمولاً فرض بر این است که نخبگان خود اهل فکر و تصمیم هستند و هرچند از نظرات دیگران نیز استفاده می کنند اما در نهایت خود به جمع بندی رسیده و مسیر حرکت زندگی خود را تعیین می کنند.

کارکرد کلان نخبگان جبهه حق چیست؟ نشان دادن مسیر حق و تلاش برای حرکت دادن سایر افراد جامعه در آن مسیر. از هر گروهی از نخبگان انتظار خاصی می رود. طبعاً در این میان نخبگان مختلف، با ویژگی های متفاوت فکری، روحی، علمی و عملی وظایف متفاوتی بر دوش دارند. در میان نخبگان جبهه حق، علمای دینی جایگاه خاصی دارند. افرادی که تغییرات زمانه، جایگاه مرجعیت آنها را در برابر سایر گروه ها و جریان ها دچار مخاطرات اساسی کرده است تا جایی که در بسیاری از کشورهای مدرن، با پذیرش سکولاریسم و بلکه تقدیس آن، اساساً حوزه مرجعیت علمای دینی در محدوده اندکی گرفتار آمده است. امام خمینی (ره) با انقلاب اسلامی، برای احیای حاکمیت همه جانبه دین در همه عرصه های زندگی بشری تلاش ویژه ای مبدول نمود و از برکات مهم انقلاب، احیای مرجعیت علمای دینی در حوزه امور اجتماعی، سیاسی جامعه بوده است.

این فرصت کم نظیر و شاید بی نظیر با اشتباهات پی در پی و با قصور و تقصیرها می تواند به آسانی از دست برود و فردای ما بازگشتی تلخ و اسفناک تر به دوران حاکمیت طاغوت باشد در حالی که همچنان نام «جمهوری اسلامی» در شناسنامه حکومت ایران وجود دارد! استحاله از درون! پوسیدگی نظام جمهوری اسلامی می تواند بسیار آرام و به تدریج رخ دهد و دل سپردن به اسم ها و نام ها و نهادها و شعارها با حذف جزء به جزء ارکان حقیقی ماهیت اسلامی نظام ما، جز خودفریبی نام دیگری نخواهد داشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۰۰

چالش های نخبگان فردا

محمد مهدی شاه آبادی

جامعه سنتی ایران پیش از ورود مدرنیته، ساختار متفاوتی از گروه های اجتماعی را در خود داشت که آن چینش سنتی از زمان ورود تفکرات و دستاوردهای تکنولوژیکی مدرن دچار تغییرات اساسی شده و می شود. گروه های نخبگانی جامعه سنتی ایران، یعنی گروه های موثر بر جهت گیری فکری و عملی عموم افراد جامعه، در گروه های محدودی خلاصه می شد که از مهمترین آنها می توان به سیاستمداران (شاه و خاندان سلطنتی و وابستگانِ معمولاً خانوادگی آنها)، زمین داران (خان ها و ثروتمندان) و علما اشاره کرد.

اگر نخواهیم وارد مباخث دقیق جامعه شناختی و سیاسی بشویم که طبعاً از تخصص نویسنده نیز بیرون است و به مقوله تأثیر متقابل قدرت و دانش نپردازیم، باید به این نکته اذعان نمود که منبع تولید علم و فکر و به اصطلاح امروز، «نرم افزار اداره عامه مردم»، بیشتر از هر جایی از گروه علما تأمین می شده است.

اما با ورود مدرنیته و به ویژه با تأسیس دانشگاه و مرجعیت علوم جدید در کنار علوم قدیمه، طبقه ای از نخبگان فکری با تحصیلات دانشگاه ایجاد شد که پس از انقلاب نیز با رشد بیش از 20 برابری تعداد دانشجویان، از جهت عده نیز فزونی قابل ملاحظه را در جامعه ایجاد کرد. دانشگاه، در جهان و به ویژه در ایران، فارغ از انتقال دانش، احساس نخبگی و فهم را نیز به دانشجو منتقل می کند و هر چند این موضوع به نسبت دانشگاه های متفاوت و رشته های علمی مختلف، تفاوت هایی دارد ولی امری فراگیر است. می توان این موضوع را به بنای دانشگاه مدرن نسبت داد که بر پایه اندیشه روشنگری قرن 18، ابتنا بر عقل در برابر سنت و وحی شکل گرفته است.

مسأله دیگری نیز به این موضوع اضافه می شود و آن هم رشد حیرت انگیز فناوری اطلاعات و ارتباطات در دو دهه اخیر است که سرعت آن شاید از محاسبه متصدیان نظری و تجاری آن نیز خارج شده باشد. امکان دسترسی به انبوهه ای بی پایان از اطلاعات و حتی دانش در علوم مختلف، دسترسی به صاحب نظران گوناگون، به اشتراک گذاشتن بی واسطه و بی درنگ اندیشه ها و ایده ها در شبکه های اجتماعی، سایت های گوناگون خبری و علمی و ...، اساساً مسأله دانش، انتقال دانش، مرجعیت علمی و طبقه نخبگان فکری را دچار چالش ها و تغییرات بنیادی کرده است. سخن گفتن از انحصار علمی و اطلاعاتی، انحصار تخصص و تحلیل و صاحب نظری به ویژه در علوم انسانی بسیار دشوار شده است.

نخبگان فردا، خود را برای نقش آفرینی در فردای جامعه آماده می  کنند. فردای جامعه ما با این روندها، چگونه خواهد بود؟ و مهم تر اینکه:

اگر خود را جزء نخبگان حزب اللهی می دانیم، آیا برای فائق آمدن بر این چالش اساسی فکری کرده ایم؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۰۸

ممیزی درونی عموم مردم

محمد مهدی شاه آبادی

بچه که نیستیم؛ اگر مشکلی در فیلم باشد آن را نمی بینیم، روی ما اثر منفی ندارد، ما از وجهه علمی یا سرگرمی برنامه ها استفاده می کنیم.

تو که هنور یک شبکه وهابی را ندیده ای که عقایدت را نقد کند، هنوز کورکورانه تقلید می کنی. حرف های مخالفان اعتقادی را نیز بشنو تا بتوانی اعتقاد درست داشته باشی.

بسیاری از ما فکر می کنیم که همگان مخاطب این آیه شریفه اند که «فبشر عباد، الذین یستعمون القول فیتبعون احسنه» (سوره مبارکه زمر). اما روشن است که آن کس که توانایی گزینش صحیح و سقیم را ندارد نمی تواند موضوع حکم این آیه باشد. چرا که توانایی شناخت احسن را ندارد تا بتواند از آن تبعیت کند.

اما این مطالب احتمالاً بدیهی، چرا جای طرح پیدا کرده است؟ رویکردهای فرهنگی دنیای مدرن، در کنار کاهش اعتبار علوم انسانی در دنیای پست مدرن، در کنار افزایش دسترسی آسان به انواع اطلاعات برای انواع گروه های در جوامع انسانی مانند شبکه های مجازی، رشد آموزش عمومی در کشورها در کنار روحیه حقیقت جویی و میل به علم افزایی از جمله عواملی است که باعث شده عموم مردم، برای باز کردن دریچه های ورودی فکر و قلب خود بر روی انواع محصولات فکری و روحی، توجیهاتی داشته باشند.

اگر محصولات فکری و روحی نیز سالم و آلوده دارند، عموم مردم در برابر این موضوع چه کاری می توانند انجام دهند؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۲

نخبگان امروز، نخبگان فردا

محمد مهدی شاه آبادی

نخبه و خواص تعاریف شان تغییراتی می کند. امروز به کسانی که مدرکی دارند یا مقام علمی کسب کرده اند گفته می شود نخبه، اما آیا نخبگان همان خواص هستند؟ داستانی را رهبری از قبل از انقلاب نقل می کنند که مردی به ظاهر عامی در آن زمان فلسفه سه صلوات فرستادن برای امام خمینی را می دانست و رهبری او را جزء خواص دسته بندی می کنند. پس خواص بودن بی ربط به تحصیلات و طبقه و ... نیست اما همه مطلب هم این نیست.

همان طور که همه مردم، نخبه و خواص نیستند، همه خواص نیز در یک سطح نخواهند بود. اما آنچه در اینجا مد نظر نویسنده است یک نکته است:

برخی از نخبگان، قبل از اتمام عمرشان، تمام می شوند و سوخت شان تمام می شود. یعنی از نخبه بودن و نقش هدایتی داشتن خارج می شوند. یا حداقل از رتبه نخبه پیشتاز، به نخبگان معمولی تغییر وضع می دهند. روشن است که انتظار نیست که همه نخبه پیشتاز باشند و حتی نخبگی می تواند در حوزه های مختلف، تعریف شود. حتی بالاتر آنکه اگر همه نخبگان پیشتاز باشند، بسیاری از مسائل امروز جامعه معطل می ماند. اما در هر حال جایگاه و نقشی برای نخبگان پیشتاز وجود دارد و سخن در این است که:

چه الزاماتی برای نخبه پیشتاز بودن و کوتاه تر نبودن عمر نخبگی از عمر طبیعی وجود دارد؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۲۱:۳۹

9 دی، خواص؛ 9 دی توده ها

محمد مهدی شاه آبادی

اپیزود اول: نخبگان و اتمام حجت

1.  حجت اول؛ راه قانون

اگر کسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسیدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زیر بار بدعتهاى غیرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتى دیگر مصونیت نخواهد داشت .[1].

2.    توصیه به دوستان قدیمی و برادران

من به همه‌ى این آقایان، این دوستان قدیمى، این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعه‌ى صدر داشته باشید؛ دستهاى دشمن را ببینید؛ گرگهاى گرسنه‌ کمین‌کرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسى را یواش یواش دارند از چهره‌هایشان برمیدارند و چهره‌ى حقیقى خودشان را نشان میدهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید[2].

3.   

لزوم هشیاری نخبگان

نخبگان و خواص سیاسى بایستى مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همه‌ى نخبگان است .[3]


نخبگان سر جلسه امتحان

نخبگان بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها (دشمنان) کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‏‌ى ما خیلى باید مراقب باشیم؛ ..نخبگان سر جلسه‏ امتحانند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است.[4].

5

مواد امتحانی نخبگان

نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‌بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصیرتى‌اند؛ نمیفهمند .[5]

6

مردود شدن برخی نخبگان

امتحانهائى هم در این انتخابات پیش آمد. یک امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در این امتحان برنده شدند؛ نمره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى قبولى گرفتند. حضور عظیم مردم، یک امتحان عظیمى بود که آنها را سرافراز کرد. بسیارى از آحاد مردم، از جریانهاى سیاسى، طبق وظیفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان عمل کردند. بعضى از خواص هم البته مردود شدند. این انتخابات بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را مردود کرد [6]

7

رد توجیهات برخی نخبگان

بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»(نهج البلاغه، حکمت 1) را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه.[7]

 

حجت دوم؛ حادثه روز قدس (برادران سابق ما)

شما برادران سابق ما هستید. اینها کسانى هستند که بعضى از اینها، یک وقتى به خاطر طرفدارى از امام مورد اهانت هم قرار میگرفتند. حالا ببینند که کسانى که به نام اینها شعار میدهند، عکس اینها را روى دستشان میگیرند، اسم اینها را با تجلیل مى‌آورند، درست نقطه‌ى مقابل، علیه امام و علیه انقلاب و علیه اسلام شعار میدهند و روزه‌خورى علنى در روز قدس، در ماه رمضان، میکنند؛ اینها را مى‌بینید، خب، بکشید کنار. انتخابات تمام شد[8.

وقتى مى‌بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤساى آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائى که مظهر ظلمند ...

....وقتى مى‌بینند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اینها حمایت میکند، توده‌اى از اینها حمایت میکند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از اینها حمایت میکند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمی خواهیم حمایت شما را {8}.

10

حجت سوم؛ راهپیمایی 22 بهمن

آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پُر انگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دَم از «مردم» میزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد[10] ؟


زمینه های خروج از نظام

من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است؛ اما بعضى کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند[9].

خروج از کشتی نظام

آن کسانى که این نقشه‌ى کلى را که متبلور است در قانون اساسى و حکمیت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ى نظام اسلامى هستند. آن کسانى که اینها را رد میکنند، کسانى‌اند که خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست میدهند و صلاحیت ندارند.

 حضرت نوح نبى‌اللَّه (على نبیّنا و علیه السّلام) به فرزندش فرمود: «یا بنىّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین».(5) نظام اسلامى هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه میگوید: بیائید با ما باشید، بیائید وارد این کشتى نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمیکنیم؛ اما کسانى هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند؛ خودشان را از نظام خارج میکنند .[11 .

اپیزود دوم: مردم، 9 دی، تجلی تولی و تبری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۱:۰۳

صدای پای معجزه

محمد مهدی شاه آبادی

ابوسفیان در توصیه خود به نزدیکانش، گفت که این خلافت را همچون توپی در میان خود (بنی امیه) بچرخانید و یزید در میانه اشعار کفر آمیز خود، کربلا را انتقام جنگ های بدر و احد دانست و بنی هاشم را به بازی سیاسی با اسم وحی متهم کرد.

مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) در بالای دارالاماره، در هنگام شهادت، گریست. امویان او را خطاب قرار دادند و گفتند که برای حکومت جنگیدی و حال که شکست خوردی گریه می کنی؟ و او پاسخ داد...

و مدار جنگ ها و حکومت ها پس از پیامبر (ص)، بر محور دنیا چرخید بسان همه تاریخ و آن مبارزه برای خدا، حق و عدالت و دنیا را برای اهل آن رها کردن، شد استثنایی 5 ساله در میانه 50 سال حکومت بعد از نبی (ص).

و این چنین مرزهای شریعت و حقیقت در هم شکسته شد و کشتن و کشته شدن، خلافت و وصایت، بازیچه اهل دنیا شد و اهل دنیا، تنها جنگ های الهی این نیم قرن را به حساب فتنه های کور نهادند که انسان در میانه آن توان شناخت حق و باطل را ندارد. عجبا! که آنکه حق بر مدار او می گشت، محور فتنه و ابهام شد و آل ابی سفیان، خلافتشان تأیید! فتنه، این گمراهی عظیم امت بود که پرده ظلمت آن، جز به خون سیدالشهدا شکافته نمی شد.

طرفه آنکه پس از عاشورا، اهل ظاهر، همه چیز را پایان یافته می دیدند. امروز را نبین که من و تو از جمله جمله اباعبدالله بر سر غلام سیه چرده خود، سخن می گوییم و کلمه کلمه زینب کبری (س) را در برابر ابن زیاد و یزید زمزمه می کنیم و فریاد «یا بن الطلقا»ی همراه کربلا، در جانمان حماسه می افکند.

آن روز همه چیز تمام شده بود. بسان همه جنگ ها و جنگیدن های 50 سال قبل. برنده مانند همیشه، آن بود که کشت و برد و به اسارت گرفت و بازنده آن بود که کشته شد و مال و اهل بیت اش به تاراج و اسارت رفت. مگر منطق اهل دنیا جز این است؟ و مگر از آن شریعت نبوی و عدالت علوی و حقیقت الهی جز پوسته ای باقی مانده بود که بخواهد داوری ای جز این را برای اهل عالم داشته باشد؟

تو امروز را نبین که

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۰:۲۵

در میانه تلاش های دولتیان برای کم کردن حیطه مداخله دولت در امر فرهنگ، رهبر انقلاب  ورود دقیق تر، هوشمندانه و با تلاش بیشتر در حوزه فرهنگ را از شورای عالی انقلاب فرهنگی درخواست کردند.  اما این مسأله چه راه حل نظری دارد؟ حدود مداخله چیست؟ مهم تر و مقدم  بر این پرسش، مبنای مداخله دولت در امر مردم کدام است؟ روشن است که این پرسش که صبغه  فلسفی دارد صدها سال محل نزاع فیلسوفان و در قرون اخیر، محل بحث فیلسوفان سیاسی، اقتصاددانان و ... بوده است.

اما مسأله زمانی خاص تر می شود که مسأله در نسبت با حکومت امروز ایران تعریف شود. جایی که حل و فصل تئوریک هر مسأله مرتبط با حکومت و نحوه اجرای آن و نتایج آن، خواسته یا ناخواسته، درست یا غلط به حساب ویژگی خاص حکومت ما، یعنی ابتنای آن بر دین اسلام، نوشته می شود.

مبنای مداخله دولت به ویژه در فرهنگ حداقل از جهت نظری برای دولت های سکولار ابهام کمتری دارد. (اینجا را ببینید). اما مسأله ما، از نگاه «مرجعیت دین» تعریف می شود. همان عنصر کلیدی که با حذف آن گام مهمی در تکوین تمدن کنونی غرب برداشته شده است؛ با همه منازعات معرفتی و ساختاری و اجرایی آن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۴

آن مسئلهى اصلى این است که یک جماعتى در مقابل جریان قانونى کشور، به شکل غیر قانونى و به شکل غیر نجیبانه ایستادگى کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید؟...خب، در انتخابات سال ۸۸، آن کسانى که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجههى با تقلب، اردوکشى خیابانى کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمیکنند؟ در جلسات خصوصى میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا براى کشور هزینه درست کردید؟ اگر خداى متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههاى مردم به جان هم مىافتادند، میدانید چه اتفاقى مىافتاد؟ (دیدار با دانشجویان، ماه رمضان امسال)

این سخنان رهبری با نقدهایی مواجه شد. مقاله ای با پشتیبانی روایات دینی و سیره تاریخی اهل بیت (ع) در نقد این مطلب نگاشته شد. در مورد اصل نقد بر رهبری و حدود و روش آن باید در جای دیگری سخن گفته شود.

به طور خلاصه مدعای مقاله مذکور این است:

1.       1. رهبری از دو متهم اصلی فتنه 88 «طلب عذرخواهی» کردند. عذر خواهی برای گناه انجام نشده، کار نادرستی است؛ عذرخواهی برای انجام تکلیف و وظیفه نادرست تر است؛ عذر خواهی برای زیر فشار سیاسی بودن باز هم بدتر است؛ عذرخواهی در برابر کسی که خود را حق مطلق می داند بدتر است.

2.       2. در صورت وجود شرایط، عذرخواهی عمل اخلاقی است، اما طلب عذرخواهی کردن غیر اخلاقی است. مانند سلام کردن که اخلاقی است و طلب سلام کردن غیر اخلاقی است. امیرالمومنین (ع) هم از کسانی که علیه آن حضرت جنگیدند، طلب عذرخواهی نکرد.

3.       3. در جرایم عمومی عذرخواهی وقتی منطقی است که امکان دفاع از خود در محکمه عدل وجود داشته باشد.

4.       4. حتی با وجود محکومیت، باز هم محکوم ملزم به عذرخواهی نیست هر چند باید مجازات را تحمل کند.

به طور تلویحی و بلکه روشن، نگارنده عملکرد رهبری را در این مورد با معاویه همسان دانسته که سعی دارد برای مقاصد سیاسی، انقلابیون قبلی را به عذرخواهی از عملکرد خود وادار کند. کسی دارای تکبر بوده و بدون درک و شعور اخلاقی است و خود را حق مطلق می داند و برای دیگری حقی قائل نیست. نگارنده کاری به این اتهامات ندارد که منتقد برای فرار از تبعات آن، بدون نام آوردن، با ذکر تمثیل های تاریخی وارد شده است.

نقد این نقد

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۰:۵۷

انسان مومن به اقتضای ایمان خود تمامی ابعاد زندگی خود را بر اساس رضایت مولا، خداوند متعال، تنظیم می کند. در ابعاد رفتاری و عملی این تنظیم کردن به لسان فقه، حجت داشتن برای هر عمل خوانده می شود. یعنی آنکه انسان برای هر عمل خود دلیلی داشته باشد که بتواند در محکمه عدل الهی به آن استناد کند و بگوید که این عمل من منجز و معذر است. یعنی تکلیف الهی را از دوش من برداشته و من را مستحق عقاب الهی نمی کند.

دایره حجت داشتن، به اندازه دایره احکام شارع در زندگی انسان است. فقه ما هر چند در حوزه امور فردی و عبادی فربه تر است اما روشن است که امور حکومتی و اجتماعی نیز جزء فقه محسوب می شوند و تلاش های دهه های اخیر، هر چند معدود، از سوی علما و فقهای عظام برای بسط دانش فقه برای حل مسائل اجتماعی نشانه همین نیاز است. لذا هر کنش سیاسی یا اداره نهاد رسانه ای یا آموزشی و یا هر مداخله گری اجتماعی نیاز به رسیدن به نصاب ححیت دارد و این نیز نیازمند بسط دانش فقه، توانمندتر شدن علما در حوزه فقه  موضوع شناسی و موارد دیگر دارد.

در میان امور اجتماعی نیز همه امور در یک اندازه اهمیت نیستند. نسبت هر امری با شریعت و دین مردم، دایره نفوذ آن اقدام، عمق نفوذ آن و موارد دیگر از دلایل میزان اهمیت اقدامات مختلف است.

این نکته نیز روشن است که اظهار نظر در امور دینی برای احراز حجیت یک عمل نیازمند تخصصی است که به آن اجتهاد گفته می شود. (فقاهت) و رکن دیگری که در شریعت برای رجوع مردم به فردی مرجع (مانند امام جماعت، قاضی، شهود و...) قرار داده شده است عدالت است. (عدالت).


روشن است که اتکا به مشروعیت حکومت به دلیل وجود مجتهد جامع الشرایط (ولی فقیه) مسأله را حل نمی کند. بلکه سخن در این است که ده ها مسأله مهم اجتماعی، سیاسی در جامعه جریان دارد که خواص باید درباره آنها تصمیم بگیرند. در این مسائل  آیا همه باید ورود کنند؟ آیا همه اساساً تکلیف دارند؟ آیا اگر کسی نتوانست حجیت عمل در حوزه ای را برای خود احراز کند می تواند اقدام به آن کار نماید؟ آیا ولی فقیه در همه امور دخالت مستقیم دارد؟  آیا با وجود ولی فقیه، رجوع به عالم دینی در امور مختلف اجتماعی لازم نیست؟ آن عالم دینی چه شرایطی را باید داشته باشد؟

سخن در این است که با توجه به :

1.       لزوم احراز حجیت در هر عمل به ویژه تصمیمات کلان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی؛

2.       و لزوم رجوع به متخصص در احراز حجیت؛

3.       و نیاز متخصص به اجتهاد و در برخی موارد به عدالت

آیا این دو شرط (اجتهاد و عدالت) اموری بسیط هستند و مراتب ندارند؟ آیا مثلاً عدالت لازم برای شهود طلاق با افتای مرجع تقلید تفاوتی وجود ندارد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹

اتمام سوخت

محمد مهدی شاه آبادی

مذاکرات هسته ای در مرحله اول به اتمام رسید و سیل تحلیل های جهانی برای آن در جریان است. اما برای ما که در پی تکلیف شناسی خواص اهل حق هستیم نکته ای قابل تأمل است: اورانیوم 20 درصد در این شش ماه به صورت های مختلف به اتمام می رسد. کاری ندارم که اساساً اورانیوم 20 درصد موضوع مهمی برای ما نبود و ما قبلاً حاضر بودیم این سوخت را از بیرون وارد کنیم. اما در هر حال ذخیره انباشته ما بنا به مصالحی باید تمام شود و این در هر حال به معنای خالی شدن یکی از توانهای بعدی ما برای مذاکرات آتی است.

همین داستان در مورد خواص نیز وجود دارد. ..

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۲

سایر مطالب