طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب توسط «احمد مخبری» ثبت شده است

   «چ»، ذکرمصیبت نخبگی است، سوگواره‌ای بر سیل سراسیمه‌ی اندوه و غم ست که بر جان و روح یک نابغه‌ی دین‌دار سنگینی می‌کند. آه بلندی ست بر ناشناختگی مردی شجاع، بزرگ و عاقل که حتی اصغر وصالی نیز او را نمی‌فهمد.

«چ» حاتمی کیا، مویه‌گری مردمان کرد پاوه است بر غربت میهمانی که شاخه گل محبت او رابه دور انداختند.

چمران حاتمی کیا، عاقلانه نگاه می‌کند، نه احساساتی. ژرفا را می‌بیند نه سطح را. ایستاده و برپا می‌جنگد نه خمیده و بر زمین.

۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۱

دور تند

احمد مخبری

دولت اصلاحات در سال‌های میانی دهه‌ی هفتاد از دل دولت کارگزاران سازندگی بیرون آمد و فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد. پیش از آن، تفکر حاکم بر اکثر دولت‌مردان، لزوم «تعریف و تمجید عمومی» به جای هرگونه «نقد و اشکال» بود. این دیدگاه، فضای سیاسی و به تبع آن فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور را دچار فروبستگی و تنگ‌نظری کرده‌بود. البته در گوشه و کنار کشور ، کار و تلاش و سازندگی در جریان بود. نیروگاه‌ها، سدها و کارخانه‌های گوناگون در این‌جا و آن‌جا شکل می‌گرفت و رئیس دولت در تریبون جمعه گزارش قدم به قدم این سازندگی‌ را به مردم ارائه می‌کرد اما آن‌چه بیشتر به چشم مردم می‌آمد، فشارهای اقتصادی، برخی فسادها، تبعیض‌ها و ویژه‌خواری‌ها بود. نقدهای منطقی در پستوها و نامه‌نگاری‌های محرمانه جریان داشت اما در فضای عمومی کشور مهر خاموشی بر لبان افکار عمومی نقش بسته‌بود. گروهی از روی حجب و حیا و دلسوزی ، مطالب خود را اظهار نمی‌کردند و گروهی نیز از خوف برخورد دولت‌مردان؛ برخوردهایی از جنس آن‌چه که با «جهان اسلام» رخ داد.

هویت انقلابی و متدین جامعه‌ی اسلامی ایران، در ذات خود با چنین ایستایی و مانایی در عرصه‌ی اجتماع و سیاست هم‌خوانی نداشت. بنابراین، شعارهای نو و حرف‌هایی که گشایش این بستگی را نوید می‌داد،  در دوم خرداد 1376، مورد اقبال عمومی‌ قرار گرفت و دولت اصلاحات با پرچم آزادی و چندصدایی، جانشین دولت سازندگی و رفتارهای فروبستی آن شد. به جز گروه‌های معدودی از اهل فرهنگ و سیاست که عقبه‌ی جریان اصلاحات را می‌شناختند، جامعه از کیستی و چیستی این جریان اطلاعی نداشت و لبخند و شعار مدعیان اصلاحات‌ را بر استمرار رفتارهای دولت سازندگی در پوشش شعارهای ارزشی ‌، ترجیح داد. دولت دوم خرداد هم با توهم دائمی بودن این اقبال عمومی، اجرای سیاست‌های خاص فرهنگی و سیاسی خود را پی‌گیرشد. حالا جامعه احساس می‌کرد از فضای بسته‌ی دوران سازندگی عبور کرده‌است و می‌تواند نقد خود به دولت‌مردان را آزادانه بیان کند.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۲۹

قیاس و ارتجاع

احمد مخبری

مقایسه‌ی حکومت امریکا با فرعون، آن‌گونه که این روزها در افواه سیاسی کشور شنیده می‌شود،  قیاسی درست و به‌جاست.تمامی ویژ‌ه‌گی‌های حکمرانی به سبک فرعون و اطرافیانش، در هیأت حاکمه‌ی رژیم امریکا دیده می‌شود.

فرعونیان، سیاهه‌ای از رفتارهای ظالمانه[1] در سابقه‌ی حکومت خود داشتند و به انحاء مختلف، مردمانی بی‌گناه را به استضعاف[2] می‌کشاندند و گروهی فاسق را به نعمت و مکنت می‌رساندند و مستضعان را مورد آزار و عذاب قرار می‌دادند[3]. استفاده از بدترین و زجرآورترین انواع شکنجه‌ها مانند به چارمیخ کشیدن انسان‌ها در حکومت فرعون، زبان‌زد و ضرب المثل شده‌بود[4]. اسراف[5] و افساد[6] و ارتکاب انواع جرم[7] وفسق و فجور[8] در میان فرعونیان، متداول بود و هیچ پرهیز و تقوایی[9] از آن‌‌ها دیده نمی‌شد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۴

نوبت جوانان

احمد مخبری

امام خمینی در سال‌‌های آغازین دهه‌ی چهل شمسی، تلاش‌های گذشته‌ی خود در مبارزه با ظلم و فساد و وابستگی دستگاه طاغوت را علنی‌تر ساخت و در مجامع عمومی فریاد کرد و صاحبان منبر و قلم را به هم راهی و هم‌صدایی فراخواند.

در این میان گروهی از فضلا و اساتید جوان حوزه‌های علمیه، بار تبیین اصول انقلاب اسلامی و تهییج آحاد ملت مسلمان را بر دوش کشیدند و از روزهای اول نهضت همواره پشتیبان و در خدمت امام و انقلاب بودند. نخبگان این نسل که پیش‌تر، برای حضور منسجم و مؤثر خود در اداره‌ و تمشیت امور حوزه‌های علمیه و «دفاع ‌از اسلام ‌و ارزش‌های ‌اسلامی‌، اجرای ‌قوانین ‌اسلام‌، مبارزه ‌با طاغوت ‌و دفاع ‌از حقوق ‌مردم ‌ستمدید‌ه ی ‌ایران[1]»‌ ، جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم را تأسیس کرده‌بودند، به صورت متشکل و هم‌آهنگ وارد میدان شدند و از هیچ مجاهدتی دریغ نکردند. آن‌ها پس از سخن‌رانی امام در عاشورای 1383 هجری قمری[2] که به دستگیری ایشان و در نتیجه قیام خونین 15 خرداد منجر شد، ضمن رایزنی با مراجع و اَعلام حوزه در مورد مرجعیت امام، در بیانیه‌ای مرجعیت ایشان را اعلام و مصونیت قضایی ایشان را به عنوان یکی از مراجع تقلید تثبیت کردند.

در همان روزگار هرچند گروهی از معمّرین و اساتید حوزه‌های علمیه از ایشان پشتیبانی و با خروش انقلابی حاج‌آقا روح‌الله چند قدمی هم‌راهی کردند، اما در ادامه‌ی راه، بسیاری از آن‌ها، با مصلحت‌ اندیشی‌هایی که مقتضای کبر سنّشان بود از جریان انقلاب باز ماندند. اما خیل عظیمی از طلاب و فضلای جوان هم‌واره در خدمت امام و آرمان‌های عالی انقلاب و اسلام بودند. آنان در تمامی ادوار وفصول تبلیغ، معارف اسلام ناب و مبانی انقلاب اسلامی را به آحاد ملت منتقل کردند تا شور و شعور انقلاب و ظلم‌ستیزی در اقصی نقاط کشور گسترده شود و زمینه برای هم‌راهی و هم‌نوایی اقشار مختلف جامعه با آرمان‌‌های الهی امام خمینی فراهم گردد.

 
در فضای عمومی جامعه نیز جوانانی اعم از دانشگاهی، بازاری، کارگر و دیگر اقشار، که در مساجد و هیئات مذهبی، بیانات و بیانیه‌های امام را ، پی‌گیری می‌کردند، در خط مقدم مبارزه با طاغوت بودند و در دوران خفقان شدید پس از خرداد 42 شعله‌های خشم و خروش ملت مسلمان را هم‌چنان برپا نگاه‌داشتند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۵۱

محذور ذلّت

احمد مخبری

قرآن به ما می‌آموزد که عزت و ذلت به دست خداست[1] و براساس مشیت الهی به افراد تعلق می‌گیرد[2]. مشیت الهی نیز هم‌واره در جریان سنت‌های الهی بر اسباب و علل خاصی مترتب می‌شود که ریشه در توجه به مصالح و تجنّب از مفاسد دارند.

آنان که در این عالم به دنبال عزّت و احترام‌اند باید در مسیر سنت‌های الهی، به اسباب خاص آن چنگ زنند ، اگرنه هر احترام و تظاهر عزّتی زائل می‌شود و ذلّت و وهن پایدار به جای آن می‌نشیند. داستان توهّم پیروزی دستگاه اموی در عصر عاشورا و سرانجامِ نکبت‌باری که بر جنایات آن نیم‌روز نصیب تمامی آمران و مباشران شد، نمونه‌ای چشم‌گیر از گیروداد عزت و ذلت در مشیت پروردگار عالم است. اینک پس از هزار و چهارصدسال، میلیون‌ها دل و جان عاشق در برابر مظلومیت و اقتدار سیدالشهداء (س) سر تعظیم و تکریم فرو می‌آورند و بر قاتلان او پای لعن و نفرین می‌کوبند.

کتاب‌الله‌العزیز، کسانی را یادآور می‌شود که منافقانه به پیامبر و اهل ایمان اظهار مودت می‌کنند[3] اما هنگامی‌ که خود بر مسند امر می‌نشینند با تمام توان به گسترش فساد و تباهی می‌پردازند[4]. آن‌گاه در برابر نهیب جامعه‌ی ایمانی که آن‌ها را به تقوای الهی فرامی‌خواند، توهّم عزتی که از اثم و نفاق کسب کرده اند، آن‌‌ها را فرامی‌گیرد و حال آن‌که چاره‌ی این درد و توهم، دوزخی است[5] که سراسر زبونی و ذلت را به کامشان خواهد ریخت[6]. این‌ها همه از آن‌روست عزت و ذلت به دست خداست و بر مجاری اسباب حکیمانه‌ای که خداوندگار وضع‌کرده ، جاری می‌شوند.

این اسباب و علل به تحقیق، در ذیل عبودیت و تبعیت از ولایت شکل می‌گیرند:

وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ[7]

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۰

رساندن جامعه‌ی بشری به سر منزل عبودیت و بندگی، هدف اعلای تمام انبیاء و رسولان الهی بوده‌است. پیامبر اعظم ص نیز پس از ده‌ها هزار نبی پیشین ، سکان‌دار هدایت انسان‌ها شد، و با ابلاغ عالی‌ترین سند هدایت الهی- قرآن- همین هدف را پی‌گیری فرمود و آزارهای نادیده، دید و مشّقت‌های بی‌مثال،  درنوردید[1] و بعد از ایشان، ائمه‌ی هدی ع عهده‌دار این راهبری دشوار شدند و جرعه ‌جرعه آلام و اندوه‌ها را نوشیدند و در آغوش کشیدند تا معارف قرآنی مهجور نماند و عمل به قرآن از سکه نیفتد.

نیاز انسان‌ها به تبیین قرآن و احکام الهی، مستلزم استمرار سلسله‌ی امامت حضرات معصومین ع بود و وجود دشمن قسم خورده‌ی این جریان هدایت‌گری، یعنی شیطان که از داستان حضرت آدم کینه‌ورزی و دشمنی خود را آغاز کرده‌بود و برای راه‌بندی، اغوا و انحراف انسان‌ها، از منظری نادیده ، جامعه را رصد می‌کرد[2]، بر نیاز به رهبری امامی حکیم و مستظهر به الهام و امداد غیبی می‌افزود .

تصمیم در لحظه و انتخاب اولویت عمل در هر مقطع تاریخی و زمانی، چیزی نیست که با تجمیع عقول محدود انسانی و مستند به علوم محدود بشری ، بر سبیل حقیقت محقق شود. فلسفه‌ی اصلی وجود امام عادل[3]، حتی در دوران غیبت و فقدان امام معصوم، همین تشخیص و انتخاب و تصمیم است. هدف اعلی هرچند بسط کلمه‌ی توحید و گسترش عبودیت پروردگار در اکناف جامعه‌ی بشری است اما تلاش عملی در هر زمان و مکانی بسته به شرایط عالم واقع و در چارچوب احکام و مصالح شریعت شکل می‌گیرد. فهم این اقتضائات و استنباط آن احکام همان چیزی است که در دوران غیبت امام معصوم ع باید در وجود فقیه عادل محقق شود تا بتواند راهبری امت را برعهده گیرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۳

گلوگاه

احمد مخبری

برنامه‌ی سیاسی دولت دموکرات آمریکا برای کشورهای اسلامی ، با روی کارآمدن جریان اردوغان و اجرای نمایش‌های اسلامی در صحنه‌ی دولت ترکیه، ارائه‌ی الگوی نوینی از دولت اسلامی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران، برای دیگر کشورها مسلمان منطقه بود. البته سرعت رخ‌دادهای حاصل از بیداری اسلامی در منطقه، نمایش تُرک‌ها را کمی برهم زد و اردوغان را مجبور کرد که نتیجه‌ای که باید در ذهن مخاطبان نمایش  او تداعی می‌شد را بلند بلند فریاد زند و دولت نوپای حاصل از بیداری اسلامی در  مصر را به لائیسیته‌ و اسلام اردوغانی که همان ویراست جدید اسلام آمریکایی است، فرا بخواند. اما همین اردوغان که روزی برای حمله‌ی گرگ‌‌های درنده‌ی صهیونیست به کشتی مرمره، دادوقال ضداسراییلی به راه می‌انداخت ، درگیر سازماندهی جنگ‌جویان مخالف دولت سوریه شده‌بود و هم‌نوا با دوستان سعودی و قطری خود خطر اسد را از نتانیاهو بیشتر اعلام می‌کرد. ترکیه با داعیه‌ی رهبری جهان اسلام، همه‌ی وجهه و توان خود را برای نابودی دولت سوریه هزینه کرد و البته حالا سرخورده و بی نصیب، باید با مشکلات حاصل از نا امنی در کشور همسایه‌اش، روبرو شود.

دولت اخوانی‌های مصر هم با ندانم‌کاری حاصل از اعوجاجات فکری و اعتقادی‌شان، دچار یک ایست بهت‌آور برای مردم منطقه شد و مرسی که خود را مستظهر به آمریکا، سعودی، ترکیه و قطر می دید، سرنگون گردید. در واقع آمریکائی‌ها ترجیح دادند که امنیت رژیم صهیونیستی را با روی کارآمدن مجدد نظامیان در مصر ، تضمین کنند تا آن‌که به هم‌راهی مرسی و جریان نامتعادل سلفی‌ها دل‌‌خوش باشند. هرچند که مسیر انقلاب مردم مصر بی بازگشت و آتشفشان بیداری اسلامی هم‌چنان در زیر خاکستر دولت اخوانی‌ها در حال غلیان است.

سوریه نیز پس از ما‌ه‌ها کش‌مکش خون‌بار میان جبهه‌ی دولت و طرف‌دارانش با طیف پراکنده‌ای از مخالفان داخلی و ستیزه‌جویان خارجی، حالا به نقطه‌ی تعادل و پیروزی دولت نزدیک می‌شود. هدف اصلی جبهه‌ی معارضان که نابودی دولت و برهم‌چیدن بساط مقاومت سوری و لبنانی در برابر رژیم صهیونیستی بود، برای همیشه از دست‌رس تروریست‌ها و حامیانشان خارج شده‌است. بوق و کرنای حمله به سوریه نیز تنها مانوری از سوی آمریکا برای ابراز ارادت عمیق به دوستان صهیونیست خود بود که با هر بهانه‌ای و تنها به علت مشکلات مالی متوقف شد. شاید درست‌تر آن‌ باشد که بگوییم هرگز قرار نبود جنگی هرچند محدود آغاز شود .

دولت آمریکا البته هم‌چنان از حکومت‌‌های ارتجاعی منطقه هم‌چون سعودی، قطر، کویت، بحرین  و امارات حمایت می‌کند و چیزی به نام دموکراسی و حقوق بشر را در آن کشورها سراغ نمی‌گیرد.  

همه‌ی این تناقضات از آن‌روست که منافع اقتصادی ایالات متحده با موجودیت رژیم جعلی اسرائیل گره خورده است. آمریکا از یک سو مشکلات عدیده‌ی مالی در داخل دارد و از سوی دیگر متعهد به حفظ امنیت رژیم صهیونیستی است. حتی اگر سیاست‌‌مداران فعلی آمریکا به یک گفت‌و گوی ساده با ایران رضایت ‌دهند اما صهیونیست‌ها غاصب به چیزی جز نابودی ایران فکر نمی‌کنند.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۸:۰۰

«بسیج، یعنى مجموعه‌ى انسان‌هایى که نیروى خودشان را به میدان مى‌آورند تا در جهاد عمومى کشور و ملت‌شان، در جهت رسیدن به قله‌ها، فعال باشند و با آنها هم‌کارى کنند و در کارشان سهیم باشند».  بسیج با این معنا، «یک سازمان دولتى»[1] و یا جزئی از «سازمان‌هاى نظامى به معناى خاص آن به حساب نمى‌آید»[2] و در «یک مجموعه‌ى نظامى و مُلبس به لباس نظامى و آموزش‌هاى نظامى» محدود و محصور نمی‌شود..[3]

بسیج «پیش‌گام و پیش‌قراول در همه‌ى میدان‌هاى مورد نیاز کشور و نظام اسلامى» است و «هرجا حضور شجاعانه و فداکارانه و مخلصانه ضرورت پیدا مى‌کند، بسیج در خط مقدّم قرار مى‌گیرد» و با گذشت از حقوق شخصی و اغماض از استراحت و آسایش، با اخلاص در اقدام و عمل، پیش‌قدم می‌شود [4].

در سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب، «بسیج، در جنگ پیش‌قدم بود» تا در برابر هجمه‌ی نظامی دشمنان، از اسلام، انقلاب، کشور و ملت، دفاع کند. اما

«عرصه‌ى حضور بسیج خیلى وسیع‌تر از عرصه‌ى نظامى است ... بسیج عرصه‌ى جهاد است، نه قتال. قتال یک گوشه‌اى از جهاد است. جهاد یعنى حضور در میدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ایمان؛ این می‌شود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللَّه»؛ جهاد با نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس کجاست؟ فقط به این است که توى میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛ نه، یکى از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روى یک پروژه‌ى تحقیقاتى صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگى‌ها پول‌ساز - بزنید و تو این محیط علمى و تحقیقى و پژوهشى صرف وقت کنید تا یک حقیقت زنده‌ى علمى را به دست بیاورید و مثل دسته‌ى گل به جامعه‌تان تقدیم کنید؛ جهاد با نفس این است»[5].

حالا سال‌هاست که جهاد علمی و اقتصادی، مسأله‌ی نخست کشور و مهم‌ترین اولویت این جهاد، حضور نخبگان و نوآوران برای گشایش و پیش‌روی در جبهه‌های نو و عرصه‌های جدید است. این حضور، با کَرّ و فَرّ دستور و پیچ‌و تاب سلسله مراتب، حاصل نمی‌شود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۰۹:۳۱

دیپلماسی خارجی ما امروز  ، صحنه‌ی نبردی است میان اراده‌هایی که پشتوانه‌‌هایی از ایمان دارند. تمام اجزاء، الزامات و شرایط یک جنگ تمام عیار در این نبرد وجود دارد. فراتر از گروهی که در مرکز این نبرد، برنامه‌ی میدانی این جنگ را پیش می‌برند، اراده‌ی بالاتری که در فرمانده نبرد وجود دارد، تعیین کننده‌ی اهداف و جهت‌گیری هاست.

چالش اصلی انقلاب و نظام ما در عرصه‌ی جهانی مبارزه با استکبار و حفظ استقلال و تأمین منافع ملی‌است که در زمان‌های مختلف در صورت‌ها گوناگونی رخ نمایانده است. صحنه‌ی کنونی این نزاع ، آوردگاه دیپلماسی ایران برای حفظ و تثبیت حقوق هسته ای خود و رفع تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه‌ای‌ست که با بهانه‌های واهی بر گرده‌ی کشور و ملت ما نهاده‌شده‌اند.

هدف اصلی در این مذاکرات روشن است، اما شرایط مختلف ، روش‌های گوناگونی را می‌طلبد، روش‌‌هایی که گاه ظاهری برخلاف اهداف ترسیم‌شده‌ دارند ولی در باطن، حرکتی به سوی آن‌ها هستند.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۵

سیدالشهداء (ع) در اقدامی آگاهانه و هدف‌مند که با درایت و هوشمندی طراحی شده‌بود، قلعه‌ی تزویر اموی را فروریخت و حقیقت جریان نفاق که سال‌ها از دید جامعه پنهان‌ مانده‌بود را نمایان ساخت[1].

نسبت ما با این ماجرای سراسر حماسه و مظلومیت ، اقتداء است و نه تماشا و دراین اقتداء نیز، به عمل کار برآید و نه به آرزو و حرف. عزاداری ما برای آن امام غریب نیز  باید در مسیر اقتداء و ائتمام به او باشد و نتیجه‌اش، عمل به اوامر و احکام الهی که از لسان ایشان و دیگر ائمه‌ی هدی به مارسیده است.

بنابراین اولاً ذکر مصیبت‌ها و عزاداری سید‌الشهداء نمی‌تواند برخلاف معارف‌اسلامی باشد و یا رفتارهای خلاف شرع را شامل شود. نقل عبارات کفرآمیز و شرک‌آلود در خلال مدح و مرثیه ممنوع است. اگرچه درباره‌ی شعر گفته‌اند که" احسنها، اکذبها"، اما این به صناعات ادبی و اشارات و تلمیحات شاعرانه بازمی‌گردد و نه تصریح به معانی مشرکانه. مناقب اهل‌بیت (ع) آن‌قدر وسیع و عمیق است که جایی برای این انحرافات باقی نمی‌گذارد.

ثانیاً ذکر مصیبت‌ باید مطابق با روح قیام و حماسه‌ی سیدالشهداء (ع) باشد که در عباراتی چون "هیهات منّا الذلّه" به روشنی بیان شده‌است. نقل عبارات ذلیلانه و نسبت دادن رفتارهایی برخلاف عزت‌مداری حسینی، به سیدالشهداء (ع) و اهل‌بیت ایشان، ظلمی آشکار و گناهی نابخشودنی است.

ثالثاً در عزاداری بر سالار شهیدان ، رفتارهای ناهنجار و موهن به جای‌گاه و قداست ایشان جایی ندارند. حتی در نحوه‌ی بر زبان راندن نام مبارک "حسین" علیه السلام نیز باید مراقبت و جدیت داشت تا ادب و احترام حفظ شود.

رابعاً هر عمل خلاف شرع و مخل به دین و مذهب نیز باید از صحنه‌ی عزای سیدالشهداء محو شود. توصیه‌ی ائمه‌ی هدی(ع) آن بوده است که همان‌طور که بر عزیزان خود سوگواری می‌کنید، برای جد غریب ما نیز عزاداری کنید. همگان در عزای عزیزانشان، مویه می‌کنند، برخی بلند بلند می‌گریند و گاه فریاد می‌کنند، بعضی هم از خود بی‌خود می‌شوند و بر سر و صورت و سینه می‌کوبند، همه‌ی این ها در عزای سیدالشهداء، ممدوح و مأجور است؛ اما هیچ عاقلی برای عزیز از دست‌رفته‌ی خود، با قمه برسر نمی‌کوبد ، قفل بر بدنش نمی‌زند و بر تیغ و آتش راه نمی‌رود.

خامساً روح حماسه و بندگی حاکم بر صبر و پذیرش سیدالشهداء دربرابر مصائب و مظلومیت‌ها، هم‌واره باید مورد توجه باشد . هدف اصلی بکاء و ابکاء و تباکی، دمیدن همین روح عبودیت و حماسه در کالبد جامعه است و این با تلاش بی‌قاعده برای گریاندن مخاطب با هر حرف و داستان نامربوط و خلاف واقع، منافات دارد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۲۱

سایر مطالب