طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواص» ثبت شده است

نخبگان امروز، نخبگان فردا

محمد مهدی شاه آبادی

نخبه و خواص تعاریف شان تغییراتی می کند. امروز به کسانی که مدرکی دارند یا مقام علمی کسب کرده اند گفته می شود نخبه، اما آیا نخبگان همان خواص هستند؟ داستانی را رهبری از قبل از انقلاب نقل می کنند که مردی به ظاهر عامی در آن زمان فلسفه سه صلوات فرستادن برای امام خمینی را می دانست و رهبری او را جزء خواص دسته بندی می کنند. پس خواص بودن بی ربط به تحصیلات و طبقه و ... نیست اما همه مطلب هم این نیست.

همان طور که همه مردم، نخبه و خواص نیستند، همه خواص نیز در یک سطح نخواهند بود. اما آنچه در اینجا مد نظر نویسنده است یک نکته است:

برخی از نخبگان، قبل از اتمام عمرشان، تمام می شوند و سوخت شان تمام می شود. یعنی از نخبه بودن و نقش هدایتی داشتن خارج می شوند. یا حداقل از رتبه نخبه پیشتاز، به نخبگان معمولی تغییر وضع می دهند. روشن است که انتظار نیست که همه نخبه پیشتاز باشند و حتی نخبگی می تواند در حوزه های مختلف، تعریف شود. حتی بالاتر آنکه اگر همه نخبگان پیشتاز باشند، بسیاری از مسائل امروز جامعه معطل می ماند. اما در هر حال جایگاه و نقشی برای نخبگان پیشتاز وجود دارد و سخن در این است که:

چه الزاماتی برای نخبه پیشتاز بودن و کوتاه تر نبودن عمر نخبگی از عمر طبیعی وجود دارد؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۲۱:۳۹

9 دی، خواص؛ 9 دی توده ها

محمد مهدی شاه آبادی

اپیزود اول: نخبگان و اتمام حجت

1.  حجت اول؛ راه قانون

اگر کسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسیدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زیر بار بدعتهاى غیرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتى دیگر مصونیت نخواهد داشت .[1].

2.    توصیه به دوستان قدیمی و برادران

من به همه‌ى این آقایان، این دوستان قدیمى، این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعه‌ى صدر داشته باشید؛ دستهاى دشمن را ببینید؛ گرگهاى گرسنه‌ کمین‌کرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسى را یواش یواش دارند از چهره‌هایشان برمیدارند و چهره‌ى حقیقى خودشان را نشان میدهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید[2].

3.   

لزوم هشیاری نخبگان

نخبگان و خواص سیاسى بایستى مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همه‌ى نخبگان است .[3]


نخبگان سر جلسه امتحان

نخبگان بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها (دشمنان) کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‏‌ى ما خیلى باید مراقب باشیم؛ ..نخبگان سر جلسه‏ امتحانند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است.[4].

5

مواد امتحانی نخبگان

نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‌بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصیرتى‌اند؛ نمیفهمند .[5]

6

مردود شدن برخی نخبگان

امتحانهائى هم در این انتخابات پیش آمد. یک امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در این امتحان برنده شدند؛ نمره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى قبولى گرفتند. حضور عظیم مردم، یک امتحان عظیمى بود که آنها را سرافراز کرد. بسیارى از آحاد مردم، از جریانهاى سیاسى، طبق وظیفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان عمل کردند. بعضى از خواص هم البته مردود شدند. این انتخابات بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را مردود کرد [6]

7

رد توجیهات برخی نخبگان

بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»(نهج البلاغه، حکمت 1) را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه.[7]

 

حجت دوم؛ حادثه روز قدس (برادران سابق ما)

شما برادران سابق ما هستید. اینها کسانى هستند که بعضى از اینها، یک وقتى به خاطر طرفدارى از امام مورد اهانت هم قرار میگرفتند. حالا ببینند که کسانى که به نام اینها شعار میدهند، عکس اینها را روى دستشان میگیرند، اسم اینها را با تجلیل مى‌آورند، درست نقطه‌ى مقابل، علیه امام و علیه انقلاب و علیه اسلام شعار میدهند و روزه‌خورى علنى در روز قدس، در ماه رمضان، میکنند؛ اینها را مى‌بینید، خب، بکشید کنار. انتخابات تمام شد[8.

وقتى مى‌بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤساى آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائى که مظهر ظلمند ...

....وقتى مى‌بینند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اینها حمایت میکند، توده‌اى از اینها حمایت میکند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از اینها حمایت میکند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمی خواهیم حمایت شما را {8}.

10

حجت سوم؛ راهپیمایی 22 بهمن

آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پُر انگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دَم از «مردم» میزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد[10] ؟


زمینه های خروج از نظام

من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است؛ اما بعضى کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند[9].

خروج از کشتی نظام

آن کسانى که این نقشه‌ى کلى را که متبلور است در قانون اساسى و حکمیت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ى نظام اسلامى هستند. آن کسانى که اینها را رد میکنند، کسانى‌اند که خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست میدهند و صلاحیت ندارند.

 حضرت نوح نبى‌اللَّه (على نبیّنا و علیه السّلام) به فرزندش فرمود: «یا بنىّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین».(5) نظام اسلامى هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه میگوید: بیائید با ما باشید، بیائید وارد این کشتى نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمیکنیم؛ اما کسانى هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند؛ خودشان را از نظام خارج میکنند .[11 .

اپیزود دوم: مردم، 9 دی، تجلی تولی و تبری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۱:۰۳

انسان مومن به اقتضای ایمان خود تمامی ابعاد زندگی خود را بر اساس رضایت مولا، خداوند متعال، تنظیم می کند. در ابعاد رفتاری و عملی این تنظیم کردن به لسان فقه، حجت داشتن برای هر عمل خوانده می شود. یعنی آنکه انسان برای هر عمل خود دلیلی داشته باشد که بتواند در محکمه عدل الهی به آن استناد کند و بگوید که این عمل من منجز و معذر است. یعنی تکلیف الهی را از دوش من برداشته و من را مستحق عقاب الهی نمی کند.

دایره حجت داشتن، به اندازه دایره احکام شارع در زندگی انسان است. فقه ما هر چند در حوزه امور فردی و عبادی فربه تر است اما روشن است که امور حکومتی و اجتماعی نیز جزء فقه محسوب می شوند و تلاش های دهه های اخیر، هر چند معدود، از سوی علما و فقهای عظام برای بسط دانش فقه برای حل مسائل اجتماعی نشانه همین نیاز است. لذا هر کنش سیاسی یا اداره نهاد رسانه ای یا آموزشی و یا هر مداخله گری اجتماعی نیاز به رسیدن به نصاب ححیت دارد و این نیز نیازمند بسط دانش فقه، توانمندتر شدن علما در حوزه فقه  موضوع شناسی و موارد دیگر دارد.

در میان امور اجتماعی نیز همه امور در یک اندازه اهمیت نیستند. نسبت هر امری با شریعت و دین مردم، دایره نفوذ آن اقدام، عمق نفوذ آن و موارد دیگر از دلایل میزان اهمیت اقدامات مختلف است.

این نکته نیز روشن است که اظهار نظر در امور دینی برای احراز حجیت یک عمل نیازمند تخصصی است که به آن اجتهاد گفته می شود. (فقاهت) و رکن دیگری که در شریعت برای رجوع مردم به فردی مرجع (مانند امام جماعت، قاضی، شهود و...) قرار داده شده است عدالت است. (عدالت).


روشن است که اتکا به مشروعیت حکومت به دلیل وجود مجتهد جامع الشرایط (ولی فقیه) مسأله را حل نمی کند. بلکه سخن در این است که ده ها مسأله مهم اجتماعی، سیاسی در جامعه جریان دارد که خواص باید درباره آنها تصمیم بگیرند. در این مسائل  آیا همه باید ورود کنند؟ آیا همه اساساً تکلیف دارند؟ آیا اگر کسی نتوانست حجیت عمل در حوزه ای را برای خود احراز کند می تواند اقدام به آن کار نماید؟ آیا ولی فقیه در همه امور دخالت مستقیم دارد؟  آیا با وجود ولی فقیه، رجوع به عالم دینی در امور مختلف اجتماعی لازم نیست؟ آن عالم دینی چه شرایطی را باید داشته باشد؟

سخن در این است که با توجه به :

1.       لزوم احراز حجیت در هر عمل به ویژه تصمیمات کلان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی؛

2.       و لزوم رجوع به متخصص در احراز حجیت؛

3.       و نیاز متخصص به اجتهاد و در برخی موارد به عدالت

آیا این دو شرط (اجتهاد و عدالت) اموری بسیط هستند و مراتب ندارند؟ آیا مثلاً عدالت لازم برای شهود طلاق با افتای مرجع تقلید تفاوتی وجود ندارد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹

اتمام سوخت

محمد مهدی شاه آبادی

مذاکرات هسته ای در مرحله اول به اتمام رسید و سیل تحلیل های جهانی برای آن در جریان است. اما برای ما که در پی تکلیف شناسی خواص اهل حق هستیم نکته ای قابل تأمل است: اورانیوم 20 درصد در این شش ماه به صورت های مختلف به اتمام می رسد. کاری ندارم که اساساً اورانیوم 20 درصد موضوع مهمی برای ما نبود و ما قبلاً حاضر بودیم این سوخت را از بیرون وارد کنیم. اما در هر حال ذخیره انباشته ما بنا به مصالحی باید تمام شود و این در هر حال به معنای خالی شدن یکی از توانهای بعدی ما برای مذاکرات آتی است.

همین داستان در مورد خواص نیز وجود دارد. ..

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۲

تکلیف شناسی خواص

محمد مهدی شاه آبادی

برای زمینه سازی رسیدن به حکومت معصوم و نزدیک شدن به شرایط سیر ملایم به سوی کمال انسانی و دچار نشدن به دشواری های سیر دشوار به سوی حق، خواص و عوام دارای تکالیفی هستند. البته روشن است که تکلیف خواص جامعه -آنهایی که محل رجوع دیگران هستند و تصمیمات اساسی با توجه به نظرات آنها گرفته می شود و به طور خلاصه جریان اجتماع به دیدگاه و عمل آنها بستگی دارد- سنگین تر و مهم تر است. خطبه سیدالشهدا (علیه السلام) در منا، دو سال پیش از مرگ معاویه، خطاب به همین خواص جامعه ایراد شده است. ویژگی های این خواص از نظر اباعبدالله (علیه السلام) چنین است. کسانی که:

به دانستن علم دین مشهورند، از آنها به نیکی یاد می شود، به خیرخواهی در جامعه معروفند، به خاطر خدا در دل مردم جایگاه بزرگی پیدا کرده اند، برای نیازهای مردم نزد قدرتمندان شفیع و واسطه قرار داده می شوند و... .

این خواص به بیان حضرت آقا باید تکلیف شناس و موقع شناس باشند: از هر طرف حرکت مى‌کنیم، به خواص مى‌رسیم. تصمیم‌گیرىِ خواص در وقت لازم؛ تشخیص خواص در وقت لازم؛ گذشتِ خواص از دنیا در لحظه‌ى لازم؛ اقدام خواص براى خدا در لحظه‌ى لازم. اینهاست که تاریخ و ارزش­ها را نجات مى‌دهد و حفظ مى‌کند.

دو عنصر مهم در سخنان آقا برای توفیق خواص اهل حق بیان شده است:

1.       1. بصیرت (شناخت مسیر حق): یعنی آن چیزی که به انسان تفهیم می کند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طى کند  و نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند.

2.      2. اسیر دنیا نشدن (صبر در حرکت در مسیر حق): یعنی آن زمان که موقع امتحان و گذشتن از مال و جان و آبرو و زن و فرزند است، دلبستگی ها، انسان را از فداکاری باز ندارد (+)

اما مقدمات رسیدن به این بصیرت چیست؟ از کجا بفهمیم که تکلیف ما در چه حیطه ای است؟ نوع ورود ما باید چگونه باشد؟ چه میزان باشد؟ تکلیف صادق و کاذب را چگونه تشخیص دهیم؟

اینها مواردی است که شاید ما که خود را جزء حزب اللهی های انقلاب می دانیم کمتر روی آن فکر کرده ایم. تکلیف شناسی ما بیشتر ناظر به موقعیت های خاص بوده اما از مقدماتی که برای شناخت صحیح در میانه میدان لازم است، غفلت کرده ایم. به نظر می رسد مقدماتی برای شناخت تکلیف اجتماعی و چگونگی انجام آن وجود دارد:

1.       1. تابعیت تکلیف اجتماعی از تکلیف فردی: تکلیف فردی یعنی همان حرکت به سمت خودسازی و اصلاح نفس که البته بخشی از آن در تعامل با جامعه به دست می آید. یکی از ارکان تکلیف شناسی صحیح در فضای اجتماعی- سیاسی آن است که بدانیم تکلیف یعنی وظیفه ای که خداوند در برهه ای از زمان بر دوش ما نهاده است که با انجام آن اولاً خود را به خداوند نزدیک کنیم و در مرحله بعد برای رشد و کمال جامعه نیز موثر باشیم. اما غالب ما این لزوم تقدم رشد و سیر فردی را بر عمل و موضع گیری اجتماعی لحاظ نمی کنیم و نکته جالب این است که اثرگذاری بر دیگران را بر اثرگذاری بر خودمان مقدم می کنیم!

به تعبیر حضرت امام (ره)، خودسازی و اصلاح نفس بر اصلاح دیگران مقدم است: «شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد، و انبیا آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید. جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است» (صحیفه امام، ج 8، 267).

به چند دلیل این تقدم وجود دارد:

2.1.             امر الهی:

ما سعادت ابدی خودمان را فراموش می کنیم و به دنبال سعادت دیگران هستیم که آن هم قطعاً حاصل نمی شود در حالی که قرآن می فرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً (تحریم، 6)».

2.2.            اثر حقیقی عمل:

از سوی دیگر اثر مهم دیگر این تقدم، آن است که اثر حقیقی عمل اجتماعی، تابع میزان خودسازی انسان است. یعنی اگر معیار اثربخشی کار اجتماعی را همان میزان اثر در جامعه در راستای رشد الهی جامعه بدانیم، این اثرگذاری وابستگی کاملی به میزان تکامل فردی انسان دارد. اگر انسانی بر ابعاد شخصی خود کار نکرده باشد، عمل و گفتار او در ظرف دنیا، که دار فناء است، فانی خواهد شد. آن عمل و گفتاری به سوی حقیقت هدایت کننده است که از علم و تقوا ناشی شده باشد.

البته مشکل دیگر ما آن است که اثرات اعمال را با مقیاس های مادی اندازه می گیریم. نه تنها تعداد پل و ساختمان را معیار خدمت می دانیم بلکه تعداد کتاب، تعداد طلبه و دانشجوی یک استاد، گستردگی پیروان یک نفر و...، معیار عمده سنجش اثرگذاری اجتماعی و میزان قرب یک انسان به خدا قرار می گیرد. چون فلان کس، فلان تعداد انسان را خانه دار کرده یا فلان تعداد انسان کتاب های او را می خوانند، پس انسانی در تراز اسلام است و آنگاه بر همین اساس، تصویر آرمانی بسیاری از جوانان حزب اللهی ما نیز شبیه شدن به فلان کسی است که این همه کتاب دارد یا این همه پل و ساختمان ساخته است. در حالی که نیت فرد و میران اخلاص او و نوع عمل وی ابعاد بسیار متنوع تری دارد.

به بیان حضرت امام (ره):

«الآن وظیفه ما این است که هر کداممان، در هر جا که هستیم و در حدى که هستیم، ما جدیت کنیم که قوانین اسلام را از خودمان شروع کنیم... مثلًا رئیس جمهور یا نخست وزیر، اگر خودش اصلاح نکند خودش را و اگر خودش تابع قوانین اسلام نباشد، قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند، این نمى‏تواند حکومت اسلامى باشد و حاکم اسلام باشد» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 284).

2.3.             اتمام سرمایه ها:

روشن است که تفکیک کامل میان عمل فردی و اجتماعی امکان پذیر نیست و این دو بر هم اثر می گذارند. انسان در انجام تکالیف اجتماعی، خود نیز بهره می برد و خودش نیز رشد می کند، اما:

اولاً این اثر مثبت منوط به رعایت شرایط تکلیف اجتماعی است. یعنی تکلیفی که واقعاً تکلیف باشد نه احساس تکلیف کاذب؛

ثانیاً عمل اجتماعی از سوی دیگر محلی برای برونداد داشته های انسان است. اندوخته های علمی، معنوی و مهارت ها و تجربه های انسان در عمل اجتماعی استفاده می شود. برخی از این اندوخته ها در تعاملات اجتماعی، مصرف می شوند و نیاز به تجدید و تقویت دارند. اگر انسان با سواد عمومی مذهبی به میدان انقلاب وارد شد و به موضع گیری های انقلابی و مذهبی پرداخت و سال ها از توشه چند کتاب خود استفاده کرد یا به تکرار می افتد یا به انحراف یا به رکود. همین وضع در مورد توشه معنوی نیز صادق است.

پیامبر با آن همه قوت معنوی مکلف به نماز شب بود چرا که در روز مأمور به انجام تکالیف بزرگی بود که نیازمند نیروگیری در شب بود: «اِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً (6) اِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً (7) (سوره مزمل)»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۰:۲۰

سیر دشوار به سوی حق

محمد مهدی شاه آبادی

اگر انسان ها به اطاعت امام گردن نهند، امام آنها را با سیری آرام و ملایم به مراتب کمال می رساند و نعمت مادی و معنوی را برای آنها جمع می کند. آن طور که به بیان قرآن، «لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم (سوره مائذه، 66)». اما سیر ملایم ولی الهی، دنیا را بهشت نمی کند. حد دنیا را باید خوب شناخت تا مسیر حرکت فردی و اجتماعی روشن شود.

حد نهایی دنیا: دنیا از یک سو در بهترین حالت، جایگاه تجارت اولیای خدا است و جایی است که راه کمال انسانی از آن می گذرد. اگر همه خواست الهی در جامعه انسانی برآورده شود و ارکان سه گانه امام، خواص و عامه مردم هریک به درستی در مسیر خود حرکت کنند، مواهب دنیوی و اخروی بر انسان ها و جامعه انسانی بارش می گیرد اما باز هم دنیا از دنیا بودن خود خارج نمی شود یعنی همچنان دنیا سجن مومن است و متاع دنیا قلیل. دنیا اگر پر از عدالت نیز بشود باز هم دار غرور و فریب است و فانی و منزلگاه دائمی نیست. دنیا در بهترین وضعیت خود نیز دار ابتلاء و امتحان برای همه انسان ها است و و بلای مقربان در هر حال از سایر انسان ها بیشتر است.

پس سیر ملایم ولی الهی، هر چند انسان ها را به کمال خود سوق می دهد و جامعه را انسانی و الهی هدایت می کند اما دنیا را به آخرت و به بهشت تبدیل نمی کند.

حد پست دنیا: آنگاه که سه جزء جامعه (امام، خواص و عوام) یا برخی از آنها به وظایف خود عمل نکنند و یا در جایگاه خود قرار نگیرند. در این صورت دنیا جهره پست و شیطانی به خود می گیرد و سیطره طاغوت و ظلمت در آن فراگیر می شود. اگر انسان ها نعمت الهی ولایت را انکار کنند، به دیار بایر و بدون ثمر وارد می شوند: «الم تر الی الذین بدلوا نعمه الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار (سوره ابراهیم، 28)».

نظام اختیار انسان ها، که خداوند هدایت خود را بر پایه آن استوار کرده است، از سنن لایتغیر الهی است. اگر دین حق و امام حق، به عنوان محور سعادت بشر، یاری نشود بی تردید به انحراف و التقاط و ... دچار می شود. هر زمان که بندگان الهی به عهد الهی خود بازگردند دین خداوند نصرت می شود و حق برقرار می گردد. حد پست دنیا آن است که امام حق، از مدار زندگی مردمان کنار زده شود، دین حق به تحریف دچار شود و خواص اهل حق میدان را برای اهل باطل خالی کنند و عامه مردم به دانسته های فطری و دینی خود عمل نکنند.

اما نظام اختیار جهان، بر پایه حکمت هدایت انسان ها است. اگر دهر آن چنان بر مدار سفلگان بچرخد که دین خدا به عنوان راه هدایت انسان ها، آن چنان دچار اضمحلال و انحراف گردد که راه هدایت بر آیندگان بسته شود، آنگاه خداوند با بالاترین هزینه ها از دین خود حفاظت می کند و این محافظت الهی از طریق خلیفه خدا بر زمین، امام معصوم روی می دهد.

کربلا، آن نقطه ای بود که صبر و نرمش ولی الهی که آینه تمام نمای صبر خداوند است، لبریز شد و نجات انسان ها و نجات دین خدا جز به فداکاری امام ممکن نبود. آن هم فداکاری که تنها به شهادت امام منتهی نشد بلکه اهل بیت او و یارانش به شدیدترین اوضاع شهید و اسیر شدند.

آن نجات بخشی حرکت حسینی، سیطره دستگاه ابلیسی و نظام ظلمانی و طاغوتی را شکست و برای همیشه تاریخ و همه انسان ها راه هدایت و نور را بازکرد. راهی که دیگر به هیچ عنوان بسته نخواهد شد و این به برکت عظمت فداکاری است که به امامت معصوم روی داد. کربلایی که اگر به دست عزیزترین انسان ها غیر از امام معصوم رخ می داد، چنین اثری نداشت حتی اگر به رهبری بزرگ پرچمدار کربلا حضرت ابالفضل یا حضرت علی اکبر علیهما السلام انجام می شد.

آن روزنه نورانی که اباعبدالله به کمک اهل بیت و یاراتش برای همه بشریت گشود می رود که بر ابرهای ظلم و ظلمت غلبه کند و این غلبه نهایی با قیام امام زمان (عج) رخ خواهد داد.

اما چه شد که کار به چنین نقطه دردناکی منتهی شد؟

انحراف اول در سقیفه روی داد که محور هدایت از جای خود منحرف شد و امام به حاشیه رفت و کفر به نعمت ولایت اتفاق افتاد.

اما این به تنهایی برای روی دادن کربلا کافی نبود. انحراف خواص و نشناختن وظیفه و عمل نکردن به تکلیف رویه دیگر ماجرا بود. عوام مسلمانان نیز اگر به فهم فطری و علم اندک خود نسبت به دین عمل می کردند کار به اینجا نمی کشید.

و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه علی المنبر فلم یبقروا فابتلاهم الله بیزید الفاسق. (لهوف، 20)

امام حسین علیه السلام فرمودند:

من از جد خود رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است. پس هنگامی که معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را بدرید (او را با خواری بکشید)، اما اهل مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و او را نکشتند پس خداوند آنها را به یزید فاسق مبتلا کرد.

اما اگر خود را از خواص می دانیم، بیشتر از عوام باید بر وظیفه خواص دقت کنیم. باز هم سوال مهمی را بازخوانی می کنم:

ما تکلیف سیاسی اجتماعی خود را در یاری امام زمان (عج) چگونه می یابیم؟ از کجا می فهمیم که فلان کار تکلیف است؟ آیا احساس تکلیف کاذب وجود دارد؟ با این احساس چه کنیم؟ چگونه تکلیف کاذب و صادق را تشخیص دهیم؟ آیا تکالیف مختلف برای افراد مختلف نیست؟

از چه راهی تکلیف خود را بشناسیم که امام حق و دین حق به غربت نیافتد؟ گاه اقدامات تکلیف نشناسانه ما، به جای یاری حق، به انزوای حق می انجامد!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۵۰

به خدا سوگند (اگر امر خلافت با علی بود) هر گاه مردم از جاده حق منحرف مى شدند و از پذیرش دلیل روشن سرباز مى زدند، آنها را با نرمى و ملایمت به سوى منزل مقصود سیر مى داد سیرى که هرگز آزار دهنده نبود، نه مرکب ناتوان مى شد، و نه راکب خسته و ملول و

سرانجام آنها را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد مى ساخت، نهرى که دو طرفش مملو از آب بود، آبى که هرگز ناصاف نمى شد سپس آنها را پس از سیرابى کامل باز مى گرداند و سرانجام او را در پنهان و آشکار خیرخواه خود مى یافتند.

(خطبه حضرت زهرا (س) در جمع زنان مدینه).

یک بعد اصلی فتنه 88 آن بود که برخی از خواص جامعه تلاش کردند برای به کرسی نشاندن نظر خود، ولی فقیه را تحت فشار قرار دهند و برخی با علم به دروغین بودن مدعای تقلب، از همه ظرفیت خود برای آشفته کردن فضا بهره بردند. فشاری که نایب امام در برابر آن مقاومت کرد و در کنار رأی مردم ایستاد؛ مردمی که آنقدر به رهبر خود اعتماد داشتند که حتی قبول آن مصلحت تحمیلی نیز در نزد آنان از قدر رهبر نمی کاست.

اما این پیرو خط علوی، مصلحت عامه را در مواقع تضاد با میل خواص، بر آنان ترجیح داد. (فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ: نامه 53 نهج البلاغه). اما آن زمان که داستان رنگ دیگری به خود گرفت و به هر دلیل، عموم مردم، مسیری را برگزیدند که از شاخصه های آشکار آن «حل بیرونی مشکلات درونی و مذاکره با قدرت های جهانی» بود، روش برخورد او تفاوت نیز کرد. اگر بارها و به تصریح، راه حل مشکلات را در درون می دانست و تکیه اصلی بر قدرتهای بیرونی را مفید حال کشور نمی دید، اما مانع آزمون دوباره مردم و نماینده شان نشد.

حتی اگر همه انتخاب مردم در انتخابات 92 را تفسیر به رأی مردم به «مذاکره با آمریکا» بدانیم –که چنین نیست- و مذاکره را نیز انحرافی در مسیر انقلاب اسلامی بدانیم –که همیشه چنین نیست- باز هم برخورد رهبر انقلاب با چنین انحراف عمومی، نرمی و ملایمت بود تا حرکت و سیر در مسیر حق دچار وقفه نشود و به بهانه اندک، اصل راه از دست نرود. سیر ولی الهی، سیری است که آزاردهنده نیست و مرکب را ناتوان می کند و نه راکب را ملول و نهایت آن ورود به سرچشمه آب زلال است.

سخنان رهبری به مناسبت 13 آبان امسال، خط روشنی بود برای آنکه اولاً مسیر حق گم نشود، ثانیاً حوزه انعطاف در مسیر حق (نرمش قهرمانانه) روشن شود، ثالثاً لوازم عبور از مسیری که احتمال انحرافی بودن آن بسیار است، بیان گردد.

·         مسیر اصلی: استقامت در راه آرمان های اسلام و مبارزه با کفر و استکبار به سرگردگی آمریکا، انگلیس و اسرائیل،

·       حیطه انعطاف: مذاکره ای محدود به موضوع هسته ای با خط قرمزهای روشنی درباره دیدگاه ایران نسبت به اسرائیل، توانایی های نظامی ایران، حمایت از مقاومت منطقه.

·         لوازم عبور: هشیاری تیم مذاکره کننده در مذاکره با موجودی که ماهیت آن هنوز «شیطان بزرگ» است؛ آگاهی عموم مردم نسبت به ماهیت مذاکره و نتایج آن و دید منطقی نسبت به میزان اثرگذاری آن.

اما شرط رسیدن به این مقصد، تعهد به الزامات این سیر الهی است. این تعهد از یک سو برای ولی است و از سوی دیگر از سوی مردم. امام منصوب از سوی خداوند متعال، مسیر حق را بی هیچ خطایی نشان می دهد و نفس متصل او به ولایت الهی، خود منشأ تحول نفوس به قدر استعدادشان، به سمت کمال و قرب الهی است. شاقول سنجش نظام ما نیز اسلام است و معیار ارزیابی حکومت ما، میزان انطباق آن با حکومت معصوم. روشن است که بخش مهمی از فاصله ما با حکومت معصوم پرنشدنی است مگر با ظهور امام (ع). اما بخش مهم دیگری نیز وجود دارد که استانداردهای دوران گذار را نشان می دهد.

اگر از معیارهای اصلی تنزل کنیم و به وضع موجود قانع شویم، روح کمال خواهی اسلام و انقلاب را در خود میرانده ایم و این یکی از انواع استحاله های درونی است که برای انقلاب ما می تواند به وقوع بپیوندد. توجیه رفتارها و عمل خود را مبنای حق دانستن، گرداندن حق است بر مدار خود و روشن است که حق بر مدار هیچ شخصی نمی گردد مگر آنکه او فانی در حق باشد و از آثار وجودی و نفس او جز حق سر نزند مانند امیرمومنان علی (علیه السلام )که پیامبر (ص) در حقش دعا کرد که: «بارخدایا! حق را در هر جایی که علی می گردد، بگردان». (ادر الحق حیثما دار؛ امالی صدوق، 89).

پس ما باید همواره خود را متهم به درست شناختن حق و درست پیمودن راه آن بدانیم و این برای داعیه داران انقلاب اسلامی واجب تر است. پس در موضع اتهام و سوال از خود می پرسیم:

لوازم این سیر الهی چیست و چه کسانی به آن پای بندند؟

·         پیشوای جامعه اسلامی، خود باید مجموعه ای خصوصیات را داشته باشد و در جای خود روشن شده است که باید شبیه ترین افراد به امام معصوم باشد. (رک. ادله نظریه کشف ولی فقیه).

·         خواص جامعه باید بر مدار حق گردش کنند و از خواص اهل حق باشند نه باطل.

·         عموم مردم باید بر مبنای اطاعت از ولی الهی و خیرخواهی نسبت به او سیر نمایند.

آنچه بیش از همه برای ما لازم است شناختن معیارهای لازم برای خواص اهل حق است. درباره خواص اهل حق و ویژگی های آنها رهبر انقلاب در چند سخنرانی و خطبه نماز جمعه به تفصیل سخن گفته اند. امت حزب الله باید بار دیگر این معیارها را بازخوانی کند. سوال کلیدی دوران جدید امت حزب الله باید بازخوانی معیارهای حزب اللهی بودن و شناختن تکلیف خواص باشد. در میانه این معیارها، به ویژه با توجه به دوره کنونی، سوالی کلیدی که کمتر به آن پرداخته ایم این است:

تشخیص تکلیف اجتماعی و سیاسی برای هر یک از ما چگونه صورت می گیرد؟ آیا این احساس تکلیف های مکرر و در حیطه های وسیع برای افراد مختلف، صحیح است؟ آیا نباید بسیاری از ما پای خود را از گلیم خویش فراتر نگذاریم؟ و به طور خلاصه و روشن:

معیار سنجش تکلیف اجتماعی و سیاسی ما چیست؟


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۰۲:۴۴

سایر مطالب