طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مذاکره با آمریکا» ثبت شده است

در ادبیات متأخر علوم اجتماعی فراوان از تعبیر اسطوره استفاده می­شود. کاربرد این لفظ تا حدود زیادی حامل بار معنایی جدیدی است که با تلقی قبلی از مفهوم اسطوره به عنوان افسانه یا حکایتی که فراسوی تاریخ/واقعیت قرار دارد، متفاوت است. البته قرابت معنایی روشنی وجود دارد که همان نسبت معوج با واقعیت است. در معنای اخیر، اسطوره سازی در اشاره به هر گونه دستکاری و بزرگنمایی واقعیت در جهت اهداف و اغراض خاص به کار می­رود.

بسیار گفته اند و تکرار شده است که ما در عصر دانایی و خرد به سر می­بریم و در عصر دانایی جایی برای اساطیر باقی نمی­ماند. اما حقیقت این است که اگر مراد معنای اخیر باشد، جامعۀ مدرن نیز جنگلی از اسطوره­هاست. اسطوره­هایی که اغلب در کارگاه علوم انسانی تولید شده و توسط ژورنالیست­ها و تبلیغات­چی­ها و بازاریاب­های ایده و اندیشه توزیع می­شود. یکی از این موارد، که بنا به سرشت خاص مباحث سیاست خارجی در ایران پسا انقلابی بسیار مورد توجه و تبلیغ قرار گرفته است، «اسطورۀ سیاست خارجی غیرایدئولوژیک» است.

این اسطوره به طور خلاصه متضمن آن است که سیاست خارجی به طور انحصاری در نسبت با مفهومی به نام «منافع ملّی» سامان می­یابد و هر گونه دخالت دادن موضع­گیری­های ایدئولوژیک و به طور کلی نظامات ارزشی نه تنها غلط و زیان آور، که ناشی از عدم درک ماهیت مناسبات و سیاست جهانی در دنیای جدید است.

می­توان فصل مشبعی در تناقضات درونی اسطوره یا ابهامات معنای منافع ملی و امثال اینها قلمفرسایی کرد. اما در این یادداشت قصدی جز مورد پرسش قرار دادن اسطوره از خلال تذکر به یک مورد ملموس و عینی وجود ندارد. این مورد مشخصاً نوع رابطۀ ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، یا به عبارت بهتر، جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی ایالات متحده است.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۱

گلوگاه

احمد مخبری

برنامه‌ی سیاسی دولت دموکرات آمریکا برای کشورهای اسلامی ، با روی کارآمدن جریان اردوغان و اجرای نمایش‌های اسلامی در صحنه‌ی دولت ترکیه، ارائه‌ی الگوی نوینی از دولت اسلامی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران، برای دیگر کشورها مسلمان منطقه بود. البته سرعت رخ‌دادهای حاصل از بیداری اسلامی در منطقه، نمایش تُرک‌ها را کمی برهم زد و اردوغان را مجبور کرد که نتیجه‌ای که باید در ذهن مخاطبان نمایش  او تداعی می‌شد را بلند بلند فریاد زند و دولت نوپای حاصل از بیداری اسلامی در  مصر را به لائیسیته‌ و اسلام اردوغانی که همان ویراست جدید اسلام آمریکایی است، فرا بخواند. اما همین اردوغان که روزی برای حمله‌ی گرگ‌‌های درنده‌ی صهیونیست به کشتی مرمره، دادوقال ضداسراییلی به راه می‌انداخت ، درگیر سازماندهی جنگ‌جویان مخالف دولت سوریه شده‌بود و هم‌نوا با دوستان سعودی و قطری خود خطر اسد را از نتانیاهو بیشتر اعلام می‌کرد. ترکیه با داعیه‌ی رهبری جهان اسلام، همه‌ی وجهه و توان خود را برای نابودی دولت سوریه هزینه کرد و البته حالا سرخورده و بی نصیب، باید با مشکلات حاصل از نا امنی در کشور همسایه‌اش، روبرو شود.

دولت اخوانی‌های مصر هم با ندانم‌کاری حاصل از اعوجاجات فکری و اعتقادی‌شان، دچار یک ایست بهت‌آور برای مردم منطقه شد و مرسی که خود را مستظهر به آمریکا، سعودی، ترکیه و قطر می دید، سرنگون گردید. در واقع آمریکائی‌ها ترجیح دادند که امنیت رژیم صهیونیستی را با روی کارآمدن مجدد نظامیان در مصر ، تضمین کنند تا آن‌که به هم‌راهی مرسی و جریان نامتعادل سلفی‌ها دل‌‌خوش باشند. هرچند که مسیر انقلاب مردم مصر بی بازگشت و آتشفشان بیداری اسلامی هم‌چنان در زیر خاکستر دولت اخوانی‌ها در حال غلیان است.

سوریه نیز پس از ما‌ه‌ها کش‌مکش خون‌بار میان جبهه‌ی دولت و طرف‌دارانش با طیف پراکنده‌ای از مخالفان داخلی و ستیزه‌جویان خارجی، حالا به نقطه‌ی تعادل و پیروزی دولت نزدیک می‌شود. هدف اصلی جبهه‌ی معارضان که نابودی دولت و برهم‌چیدن بساط مقاومت سوری و لبنانی در برابر رژیم صهیونیستی بود، برای همیشه از دست‌رس تروریست‌ها و حامیانشان خارج شده‌است. بوق و کرنای حمله به سوریه نیز تنها مانوری از سوی آمریکا برای ابراز ارادت عمیق به دوستان صهیونیست خود بود که با هر بهانه‌ای و تنها به علت مشکلات مالی متوقف شد. شاید درست‌تر آن‌ باشد که بگوییم هرگز قرار نبود جنگی هرچند محدود آغاز شود .

دولت آمریکا البته هم‌چنان از حکومت‌‌های ارتجاعی منطقه هم‌چون سعودی، قطر، کویت، بحرین  و امارات حمایت می‌کند و چیزی به نام دموکراسی و حقوق بشر را در آن کشورها سراغ نمی‌گیرد.  

همه‌ی این تناقضات از آن‌روست که منافع اقتصادی ایالات متحده با موجودیت رژیم جعلی اسرائیل گره خورده است. آمریکا از یک سو مشکلات عدیده‌ی مالی در داخل دارد و از سوی دیگر متعهد به حفظ امنیت رژیم صهیونیستی است. حتی اگر سیاست‌‌مداران فعلی آمریکا به یک گفت‌و گوی ساده با ایران رضایت ‌دهند اما صهیونیست‌ها غاصب به چیزی جز نابودی ایران فکر نمی‌کنند.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۸:۰۰

اصالتِ رسانهِ داشتن

فرشاد مهدی‌پور

 

 

جنگ نرم، صرفا یک جنگ رسانه‌ای نیست و رسانه داشتن، آن‌هم از نوع مجازی‌اش، تنها وسیله جنگیدن به‌شمار نمی‌رود.

وقتی جنگ نرم، به حوزه رسانه‌ها تقلیل پیدا می‌کند و در زمینه رسانه‌ها، ارزان‌ترها و دم‌دستی‌ترهای‌شان مورد توجه قرار می‌گیرند، نتیجه آنی می‌شود که شده و این لشکر عریض و طویل گردهم آمده برای نبرد در عرصه فرهنگ، نه تنها از انجام یک اقدام آفندی ناتوان است، بلکه نمی‌تواند حتی به موقع درگیر عملیات پدافندی مناسبی هم بشود. و چه بسیار نمونه‌‌هایی که این ادعا را در تمامی 4-5 ساله اخیر اثبات می‌کند و یک مثال قابل توجه‌اش، استدلال‌های نهفته در پسِ انتخاب سخن‌ران محترم مراسم 13 آبان تهران است که نه تنها نشان دهنده سطح معوج تحلیل و تفسیر و برداشت برخی آقایانِ برنامه‌ریز، از تحولات کشور و پی‌آمدهای انتخابات اخیر است، بلکه فراتر از آن، ضعف بینشی و نظری گسترده‌ای را در زمینه توجه به الزامات و مقتضیات جنگ نرم نشان می‌دهد.

به همین سخن‌رانی مهم 12 آبان 92 بنگرید:

... تبلیغاتچى‌هاى خارجى با شیوه‌هاى کاملاً ماهرانه‌ تبلیغاتى خط می‌دهند، در داخل هم بعضى از روى ساده‌لوحى و بدون اینکه نیّت سوئى داشته باشند، بعضى هم واقعاً از روى غرض همین را دارند تبلیغ می‌کنند که اگر ما در این قضیّه کوتاه آمدیم و تسلیم شدیم در مقابلِ طرف مقابل، همه‌ى مشکلات اقتصادى و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است. چرا خطا است؟ چند علّت دارد. من مایلم شما جوانهاى عزیزمان - هم شما که در این جلسه تشریف دارید، هم قشر جوان فرهمند ما، قشر جوان آگاه ما، جوان پرانگیزه‌ى ما، دانشجویان ما، دانش‌آموزان ما در سرتاسر کشور که من یک‌وقت گفتم شماها افسران جنگ نرمید - فکر کنید روى این مسائل.

صرف‌نظر از محتوای مرور شده در این بحث، مقوله موردنظر در حوزه افسران جنگ نرم، فکر کردن روی مسائل است؛ فکری که منتج به راه‌حل و برنامه و اقدام شود. برنامه‌های متناسب با اهداف و واقعیت‌ها و نه صرفا براساس شناختی ناقص و نارس.

همین سطح خودبسندگی تحلیل‌های مبتنی بر جنگ نرم (که همان‌گونه که اشاره شد، این مفهوم را به رسانه مجازی تقلیل می‌دهد)، حتی از کاوش در این زمینه که چرا جریانات رقیبِ‌ داخلی، علی‌رغم بسط ید فراوان و پایین‌بودن هزینه‌های اجرایی، بیش‌تر هم و غم خود را به‌جای فضای مجازی، بر رسانه‌های مکتوب متمرکز کرده، بازمانده و حاضر به بازسازی تصمیمات و اقدامات خود نیست. رسانه مجازیِ مبتنی بر وب، هم‌چنان یک کالای نیمه‌لوکس به‌شمار می‌رود و نه انعطاف‌پذیری‌های رسانه‌های چاپی را دارد و نه عمق (در مقابل دامنه و انعکاس) آن‌ها را و از این منظر، فاقد حوزه اثر مطلوب است.

­در این‌جا لاجرم دو موضوع می‌بایست در دستور کار قرار گیرد، اولی ارتقا دادن سطح دریافت‌ها از فضای عمومی و منطبق کردن آن، بر اصول راه‌بردی نظام (تا مثلا یک مراسمِ ملی به ابزاری برای احیای یک جریان محدود و خاص سیاسی مبدل نشود و همه شور و هیجان مرتبط با ستیزِ‌ با آمریکا، علاوه بر مصادره به مطلوب شدن، کم‌بنیه جلوه‌گر نشود) و ثانیا جنگ نرم، اقیانوسی دیده شود که «سایت خبری» و واحد سایبری داشتن در آن، اوج توان‌مندی و ظفر به‌شمار نرود.

دقت در همین مقدمات جزیی و مجزاست که کارها را از دشواری می‌رهاند، فکرکردن و خواندن و بررسی‌کردن را اصل قرار می‌دهد و به‌ترین راه‌حل‌ها، دمِ دستی‌ترین آن‌ها نمی‌شود. جنگ نرم، فقط به‌معنای رسانه راه‌انداختن نیست.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۱

طرف قلّابی

احمد مخبری

سیاست، عرصه‌ی هم‌آوردی برنامه‌ها و راه‌کارهاست که بربستری از اندیشه‌ها و منطق‌ها بناشده‌است. هرچند مرور زمان، موضع حق را نمایان می‌سازد اما صرف درست و منطقی بودن یک اندیشه، موجب ظفرمندی و گسترش سریع آن در صحنه‌ی سیاست ، نخواهدشد.

اگر حق، به درستی عرضه شود، اقبال عمومی را به همراه خواهد داشت اما در صحنه‌ی سیاست، حق‌نمایی و تدلیس به‌ آسانی رخ می‌دهد . تلاش اصلی جریانات باطل آن‌است که خود را در منظری نمایان سازند که در دید افکار عمومی، حق به نظر آیند.

درگیری مستقیم با منطق حق نتیجه‌ای جز ابطال نخواهد داشت، بنابراین باید مصافی را به نمایش گذارند که بیننده‌ی ماجرا، حق را در آن‌ها بجوید، هرچند که باطلی را تبلیغ کنند و این همان سیاست‌بازی باطلی‌ست که چرخ دولت‌های استکباری را می‌چرخاند و کارشان را به پیش می‌برد.

نظام اسلامی ما نیز درگیر چنین ماجرایی است. اندیشه‌های متین و منطقی نظام اسلامی در عرصه‌ی سیاست باید به درستی و با برنامه و راه‌کار درخور، تبیین و تبلیغ شود تا در مصاف با اندیشه‌های باطلی که خود را در جایگاه حق نمایان می‌سازند به محاق نرود.

ما در برابر استکبار، موضع روشن و دقیقی داریم که برپایه‌های محکم و مستدلی بنا شده‌است. بی اعتمادی ما به امریکا منطقی عینی دارد که کاملا درست و گویاست و در جای خود بیان شده و می‌شود. افکار عمومی ما نیز در این سی و پنج سال هم‌واره با درک و پذیرش کامل این منطق در برابر تبلیغات استکبار تسلیم نشده‌است.

دشمن مستکبر و دنباله‌های داخلی آن که از رویارویی مستقیم با موضع حق و منطق مستدل نظام، عاجزند، برای خودنمایی در منظر حق، راهی دیگر را در پیش‌گرفته‌اند. آن‌ها برای مُحِق جلوه‌دادن خود در این صحنه‌ی هم‌آوردی، نیازمند طرفی هستند که در برابر گفتار و رفتار او، خود را در موضع حق جا بزنند و به همین منظور، برای خود "طرف قلّابی" می‌تراشند .

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۱:۳۳

نظرسنجی دربارۀ مذاکره یا رابطه با آمریکا قرار است کدامین گره را از کار دولت عالیجناب حسن روحانی بگشاید؟

یکم. آیا قرار است نظرسنجی پیامی برای خارج داشته باشد؟ مثلاً پیامی برای دشمنان بدین مضمون که ملت پشت سر دولت و اقدامات و سیاست­های آن است. امّا روشن است که نیازی به چنین پیامی نیست، و نه تنها هیچ فایده­ای برای آن متصور نیست که مضرات روشنی هم دارد. دولتی که هنوز چند ماه از پیروزی­اش با آرای عمومی در انتخاباتی با مشارکت 72 درصدی بیشتر نگذشته، چه نیازی به نمایش حمایت مردمی از طریق نظرسنجی دارد؟ حال اگر نتیجه نظرسنجی عدم حمایت اکثریت مردم از این سیاست باشد، نتیجه­ای جز بدگمان کردن طرف مذاکره به سرانجام این فرآیند ندارد. طرف مقابل، طبیعتاً می­اندیشد که دستیابی به توافق با دولت در شرایط بدگمانی افکار عمومی نمی­تواند پایدار و قابل اتکا باشد. اما اگر نتیجه عکس این هم باشد، تأثیر آن بر مذاکره بسیار مخرب است. چون این سیگنال را به طرف مقابل ارسال می­کند که ما به شدت "محتاج" این تعامل هستیم. نگارنده پیشتر در نوشته دیگری تأثیر مخرب مذکور را با استفاده از تمثیل تعامل فروشنده و خریدار مورد اشاره قرار داده است. «عقل متعارف که حتی یک آدم معمولی که در بازار برای خرید می­رود از آن برخوردار است، حکم می­کند که شما اگر موقع خرید جنس را پسندیدید، قبل از انجام معامله شروع به تعریف و تمجید از آن نکنید و اصولاً خود را خیلی مشتاق و محتاج به آن نشان ندهید. چون در این صورت نه تنها مسیر خود را برای هر گونه چانه زدن و تخفیف گرفتن بسته اید؛ که اگر با فروشنده ناتو و دغلی طرف باشید، بعید نیست با ارائه قیمتی چند برابر قیمت واقعی اصطلاحاً گوشتان را هم ببُرد!» روشن است که تبلیغ و دامن زدن به اینکه مذاکره و تعامل یک مطالبۀ عمومی است نتیجه­ای جز تضعیف موضع مذاکره کننده بر سر میز مذاکره ندارد.

دوم. آیا قرار است نظرسنجی پیامی برای داخل داشته باشد؟مثلاً برای منتقدان بالفعل و بالقوه!؟! این احتمال محتمل­تر است. در واقع، این احتمال می­رود که نظرسنجی تمهیدی برای قرار دادن منتقدان در مقابل مردم باشد. بر این اساس، می­توان گفت که نتیجۀ نظرسنجی از پیش برای دولت روشن است و اصولاً نمی­تواند جز نتیجۀ مطلوب نتیجۀ دیگری برای آن متصور شد. اما در این فرض هم جای چند نکته باقی می­ماند: نظرسنجی به واقع قرار است چه چیزی را بسنجد و نظر مردم را دقیقاً در مورد چه چیزی بسنجد؟ آیا ساختن دو مقولۀ کلی و مبهم موافق و مخالف مذاکره (که طبیعتاً قرار است نتیجه را رقم بزند) درکی واقعی از خواست مردم را پدید می­آورد؟ آیا کسی که در پاسخ به «موافقید یا مخالف؟» اعلام موافقت می­کند، در حال امضا کردن چکی سفید است که دولت هر گونه که خواست آن را خرج کند؟ حتی اگر مذاکره و رابطه به قیمت محرومیت از حقوق هسته­ای باشد؟ حتی اگر به قیمت عدول از اصول و آرمان­های دینی و ملی (مثلاً حمایت از ملت فلسطین) باشد؟ حتی اگر ده بدهیم و یک به دست نیاوریم؟ حد این موافقت و مخالفت کجاست؟  پس بر ساختن دو مقولۀ کلی موافق و مخالف، اگر نگوییم حربه­ای شیادانه، لا اقل خطایی روش شناسانه در فهم موضع افکار عمومی نسبت به مسأله است. خصوصاً وقتی توجه داشته باشیم که این نظرسنجی در حالی صورت می­گیرد که جریان مذاکرات و حتی رؤوس مطالب بستۀ پیشنهادی ایران از سمع و نظر ملت دور نگه داشته و محرمانه اعلام شده است. چگونه می­توان به نظر ملت تمسک کرد، در حالی که الزامات حداقلی ارائه نظری مشخص همچون اطلاع از روند و محتوای مذاکرات، مشخص نیست؟ با این حساب بهتر نیست که دولت استراتژی دفاع شفاف و صادقانه از عملکرد سیاست خارجی خود را بر پنهان شدن پشت توهمی از افکار عمومی ترجیح دهد و با منطق و شفافیت به منتقدان بالفعل و بالقوه پاسخ گوید؟

سوم. ممکن است نظرسنجی نه برای ارسال پیامی برای داخل و خارج، که حقیقتاً برای کشف نظر مردم مورد توجه قرار گرفته باشد. فی الواقع، دولت صادقانه قصد دارد بفهمد که نظر مردم چیست تا وفق آن به تنظیم سیاست خارجی خود بپردازد. در این صورت، ضمن آنکه می­بایست ابداع این شیوۀ نوین سیاست ورزی و مدیریت ملی را به دولت تدبیر و امید تبریک گفت، جای این سؤال باقی می­ماند که چرا دولت همین سیاست خلاقانه و مردم گرایانه را دربارۀ دیگر مسائل مهم  کشور در پیش نمی­گیرد؟ حال که قرار است با هزینۀ دولت نظرسنجی سراسری و کشوری صورت گیرد، می­توان علاوه بر مسائل سیاست خارجی، تکلیف بسیاری از مسائل سیاست داخلی را هم روشن کرد. مثلاً می­توان از مردم پرسید:

-          با سه برابر شدن میزان یارانۀ نقدی موافقید یا مخالف؟

-          با کاهش قیمت دلار به 1200 تومان موافقید یا مخالف؟

-          با استمرار سفرهای استانی دولت به شیوۀ دولت­های نهم و دهم موافقید یا مخالف؟

-          با اعلام میزان ثروت و دارایی­های رئیس و اعضای دولت از رسانه­های عمومی موافقید یا مخالف؟

-          و ...

این گونه شاید در منابع هم صرفه جویی شود و یکباره تکلیف همۀ ابهامات و مسائل موجود در کشور روشن شود!

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۶

عقلانیت تابوی مذاکره

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

امام : نه! هیچ کس حق ندارد با آمریکا مذاکره کند.
جوامع سنتی برای حفظ ارزش‌ها و پرهیز از آسیب‌ها با وضع آداب و رسومی، برخی رفتارها را زشت و ناپسند می‌ساختند. اصطلاح تابو که در ادبیات اجتماعی معاصر رواج یافته از این فرهنگ نشأت گرفته است. اگر چه امروز بسیاری از تابوها را غیرعقلانی و خرافی می‌پنداریم، اما در ظرف عقلانیت جوامع سنتی همین تابوها عامل بقاء واحدهای اجتماعی‌شان بوده است. گذشت زمان خردمایه‌ای رات که منشأ جعل آن تابوها بوده بر ما پنهان ساخته، اما اگر بتوانیم شرایط آن دوران را کاوش نماییم، به احتمال زیاد خواهیم توانست انگیزه‌های عقلانی(یا شبه عقلانی) آن محدودیت‌ها را بیابیم.

در سال‌ها ابتدایی پیروزی انقلاب، بدخواهی و کینه‌توزی دولت آمریکا برای مردم ایران چنان آشکار بود، که قطع رابطه و شکل‌گیری فضای خصمانه میان دو کشور نیازمند اقناع افکار عمومی نبود. حمایت گسترده و فراگیر مردم از اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا و نامگذاری آن به عنوان لانه جاسوسی نشانه آشکار این ادعاست. در سال‌های دفاع مقدس نیز سوگیری آمریکا برضد ایران موجب تقویت و تداوم همین ذهنیت عمومی بود.

گذر از زمان جنگ و ورود به دوران بازسازی اقتصادی، زمینه‌ای شد تا جماعتی از دولت‌مردان، راهکار اصلی ترمیم مشکلات اقتصادی را در حل منازعات سیاسی با نظام سلطه بیانگارند. این تفکر مقدمه استقراض گسترده برای تامین منابع مالی سازندگی اقتصادی کشور شد. در این مقطع نیز رفتار خصمانه آمریکا باردیگر نمایان شد و با اعمال فشار بر منابع درآمدی کشور در استخراج و صادرات نفت، چالش بزرگی برای مدیریت اقتصادی کشور پدید آورد. اما دیگر، افکار عمومی به میزان سال‌های دفاع مقدس استکبارستیز نبود و این پیامدِ فرهنگ‌سازی مدیرانی بود که رابطه با قدرت‌های بین‌المللی را راه‌کار توسعه اقتصادی وانمود کرده بودند. همین تفکر برون‌نگر در اقتصاد سیاسی ایران با فراز و فرودهایی تداوم یافته و همگرایی آن با ذهنیت کارگزاران دیپلماسی کشور سبب شد تا راهکارهای انقلابی و جهادی کمتر مجال ظهور یابند.

دو مقدمه فوق بیانگر آن است که قطع رابطه با آمریکا امروز به تابو تبدیل شده است و خردمایه آن برای بخشی از مردم و بسیاری از دولت‌مردان ناپیداست. اگرچه به تبع تجربیات سابق، ذهنیت عمومی نسبت به دولت آمریکا خوش‌بین نیست و به آن اعتماد ندارد، اما چنین می‌انگارد که مذاکره راهکار مناسبی برای جلب منافع ملی است. با توجه به اینکه بازتولید فضای آغازین انقلاب در جامعه دور از دسترس می‌نماید، برای آنکه بتوانیم درباره موضوع مذاکره تصمیم درستی اتخاذ نماییم، نیازمند الگوی عقلانی مناسب ایم. این الگو علاوه بر هدایت دستگاه دیپلماسی کشور، می‌تواند جانمایه اقناع افکار عمومی را تامین نماید.

مذاکره با آمریکا به مثابه رفتاری دیپلماتیک، به تنهایی و مستقل از مبادی و غایات آن قابل ارزش‌گذاری نیست. هدف ما در رفتارهای دیپلماتیک حفاظت از ارزش‌ها و منافع ملی و دینی است. در راه تحقق این اهداف مذاکره ابزاری است که باید بتوانیم هزینه و فایده آن را محاسبه و بر اساس این محاسبه، ترک یا انجام آن را توصیه نماییم. در شرایط حاضر دو رویکرد هیجانی مانع ورود به این عرصه عقلانی است.

گروهی با رویکرد ایدئولویک و براساس انس ذهنی، رابطه را مقدمه کرنش و تعظیم در برابر نظام سلطه می‌داند و آن را تابو می‌شمارند. رویکرد دوم با استفاده از فضای رسانه‌های منتقد، سالها کوشیده ریشه مشکلات اقتصادی را قطع رابطه با آمریکا بنمایاند. متاسفانه در فضای انفعال حامیان رویکرد اول، گروه مقابل بدون آنکه منطق و عقلانیت موجهی برای مذاکره ارائه نمایند، این رفتار را نجات‌بخش و کارگشا قلمداد می‌کنند.

حق آن است که بتوانیم ورای علقه‌های شخصی و پیش‌داوری‌های ذهنی مساله مذاکره را در چارچوب ارزش‌های بنیادین نظام اسلامی به ترازوی نقد بگذاریم و چنانچه ظرفیت و استعداد مناسبی برای استفاده از آن برای تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب یافتیم از آن استفاده کنیم. اما تا زمانی که نسبت مذاکره با منافع و ارزش‌ها تعیین نشده است، لازم است نماد انقلابی قطع رابطه را حفظ نماییم. رهبر معظم انقلاب در دو مقطع بر همین نکته تاکید فرموده‌اند، که در پایان به آن تبرک می‌جوییم:

ما در دنیا اهل مذاکره‌ایم. بنده از زمان ریاست جمهورى همیشه به وزارت خارجه و دستگاههاى گوناگون تأکید مى‌کردم که بروید با دولتها و کشورها صحبت کنید، در مجامع جهانى شرکت کنید. به رؤساى جمهور بعد از ریاست جمهورى خودم همیشه تأکید مى‌کردم که مسافرت کنید؛ در مذاکرات شرکت کنید و ارتباط داشته باشید؛ رفت و آمد داشته باشید. مبنائاً به مذاکره معتقدم؛ اما مذاکره با که و بر سر چه؟ مذاکره براى رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطى هم وجود داشته باشد؛ مذاکره کنند تا به این حدّ وسط برسند. آن طرفى که شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاکره‌اى مى‌توانید بکنید؟! مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانى که در شرایط تهدید به فکر مذاکره مى‌افتند، ضعف خودشان را با صداى بلند اعلام مى‌کنند. این حرکتِ بسیار غلطى است. امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر امریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار مى‌کنیم؛ یعنى اگر از خوى استکبارى دست بردارد؛ مانند یک طرف برابر، و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیه‌ى دولتها خواهد بود. اما واقعیّت این نیست؛ آنها هنوز خوابِ دوران سلطه‌ى زمان پهلوى را مى‌بینند.

دیدار با کارگزاران نظام 27/12/1380

 

رابطه‌ی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطه‌ی سیاسی داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنون‌آمیز و سیطره‌طلبانه‌ی هیچ قدرتی را از بین نمی برد. ثانیاً وجود رابطه برای آمریکائی‌ها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیله‌ای بوده است برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسی‌ها هم همین طور بودند. انگلیسی‌ها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانه‌شان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانه‌ها یکی از کارهایشان این است...

اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بی‌دغدغه‌ی مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتی‌شان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای آنها تأمین میکند. حالا می نشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه‌ی با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه‌ی با آمریکا برای ما مفید است. آن روزی که رابطه‌ی با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.

بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه‌های استان یزد 13 /10 /1386

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۶:۵۷

سایر مطالب