طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۴ مطلب توسط «سجاد صفار هرندی» ثبت شده است

اغلب ما در کلاس تاریخ دبیرستان از معلم خود شنیده یا کمی بعدتر یا قبلترش در کتابهای تاریخی خوانده ایم که وقتی نخستین کمپانی­های استعماری برای انعقاد قرارداد مربوط به استخراج نفت به ایران می­آمدند، شاه قاجار و بادمجان دور قابچین­های اطرافش می­­گفتند: «به چه درد می­خورد این مایع سیاه بدبوی بی خاصیت؟ بدهیمش به اینها برود پی کارش ...»! اغلب ما با خواندن چنین حکایتی لبخندی تلخ بر لب مان نشسته،  از سویی به این بلاهت بی پایان خندیده ایم و از سوی دیگر بر تاریخ تلخ جهل و عقب ماندگی اسلاف خود تأسف خورده ایم. هر دانش آموز دبیرستانی که چنین حکایتی را می­خواند، بعید است که در این اندیشه فرو نرود که این همه بلاهت آن هم از سوی زمامداران و تصمیم­گیران یک کشور چطور ممکن است؟ چطور یک لحظه به ذهنشان خطور نکرده که این مایع سیاه بدبو لابد خیلی هم بی خاصیت نیست که این جنتلمن­های موبور چشم آبی از آن سوی دنیا به طمعش سر از اینجا در آورده اند و می­خواهند با خرج خودشان استخراجش کنند و شرش را از سر ما کم ... لابد کاسه­ای زیر نیم­کاسه هست؟ چطور ممکن است کسی مطلب بدین روشنی را نفهمد؟

***

آدم وقتی مطالب و نوشته­هایی از قبیل این نامه را می­خواند، به نظرش می­رسد که اصلاً لازم نیست برای دیدن و شنیدن عجایب و غرایبی از آن دست که در بالا ذکر شد، به سراغ تاریخ شاهان قاجار برویم. این نامه حقیقتاً در نوع خود متنی ارزنده و تاریخی و دارای وجه نمادین خیلی چشمگیری است. هر چند نویسندۀ نامه (که به اعتبار پیشۀ دانشگاهی خود آکادمیسین محسوب می­شود) در فضای رسمی و تخصصی علوم انسانی از وزانت اندکی برخوردار است و هر محصل جدی و اهل تحقیق این دانش­ها با هر مشرب و سلیقه­ای می­داند که نباید او را جدی گرفت، اما شهرت رسانه­ای و تبلیغی او و موضع نمادینش ما را وا می­دارد که از آن سرسری نگذریم. این صرفاً یک موضع شخصی از یک دانشگاهی، نویسنده یا شومن خوش مجلس و بانمک نیست، بلکه روایتی نمادین و سرحدی از تلقی بخشی از –به اصطلاح- نخبگان فضای آکادمیک و روشنفکری ماست که توسط او بی پرده بیان شده است. راه دور نرویم: نظرات بینندگان –علی القاعده- تحصیلکرده و نخبۀ سایت انتخاب، ذیل نامه ایشان در لینک فوق گویای مطالب مهمی است.

۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۳۷

اعلام مخالفت با الزام حکومتی حجاب و دفاع از آنچه «حجاب اختیاری» نامیده می­شود، در سالهای اخیر منحصر به مخالفان اصل حجاب و جریانات سکولار غیر دینی نبوده است. در مواردی برخی از کسانی که برای خود هویت دینی قائل اند و در حوزۀ شخصی به احکام دین التزام دارند نیز در سلک همراهان چنین ایده­هایی دیده می­شوند. طبعاً چنین افرادی در جهت توجیه و تقویت این موضع خود رو به توجیهات و شبه استدلالات درون دینی می­آورند و تلاش می­کنند که محملی دینی برای چیزی که بدان تمایل دارند بیابند. چنین چیزی خواه صادقانه و به تصور رها ساختن دین و دینداری از موضع اتهام «محدود کردن آزادی­های فردی» باشد و خواه ابزارگرایانه در جهت تقویت موضعی غیر دینی با شبه استدلالات دینی، اقتضائات خاص خود را دارد و نمی­توان به همان صورت که با استدلالات برون دینی در مقابل حجاب تعامل می­شود، با این گونه دلیل تراشی­ها نیز مواجه شد.

البته چنین توجیهاتی خود انواع گوناگون دارند و از مباحث تاریخی و شبه فقهی گرفته تا دلیل­تراشی­های ظاهراً مبتنی بر "عقل سلیم"  را در بر می­گیرند. در این مجال ما در حاشیه چند شیوۀ استدلال عمومی و نسبتاً رایج برای توجیه به اصطلاح- «حجاب اختیاری» به ملاحظاتی انتقادی بسنده می­کنیم و ورود به همۀ موارد طبعاً نیازمند بضاعت و مجالی فراتر از این است.

۱۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۲ ، ۱۰:۵۵

ادای دین

سجاد صفار هرندی

معترضان به بزرگداشت سالگرد نهم دی از سوی عالیجناب حسن روحانی به نحو شگفت آوری در حصارهای توهم و نابینایی نسبت به واقعیت­ها گرفتارند. چیزی که از آغاز مهم­ترین ویژگی –به اصطلاح- جنبش سبز بود. به راستی اگر ریاست دولت یازدهم یاد و خاطره نهم دی را گرامی ندارد، چه کسی این کار را بکند؟ چه کسی بیشتر از او مدیون قیام ملی و اسلامی نه دی است؟ اگر راهپیمایی کنندگان دهها میلیونی نهم دی ماه 1388 در سراسر کشور لاشۀ متعفن فتنه را زیر گامهای استوار خود لگدکوب نکرده بودند و کودتای مخملی بر ضد جمهوریت در تحمیل اراده خود بر نظام موفق شده بود، اینک خبری هم از دولت تدبیر و امید نبود. چه اگر کودتای فتنه گران موفق می­شد و سرنوشت کشور را نه نتایج صندوق رأی که شهر آشوبی عربده کشان خیابانی رقم می­زد، اساساً انتخابات و صندوق رأی در جمهوری اسلامی موضوعیت خود را از دست می­داد. دولتی که با استفاده از این سازوکار تمیز و مطمئن قدرت را به دست گرفته چرا نباید به پاسداران جمهوریت در سالگرد قیام شکوهمندشان دستخوش بگوید؟

تجربۀ مشابهی در جهت عکس پیش روی ماست که می­توانیم آینده محتمل خود را در صورت غلبۀ فتنه در سیمای آن ببینیم: تجربۀ غلبۀ های و هوی خیابانی بر نتایج صندوق رأی در مصر. در مصر همان چیزی موفق شد که در ایران شکست خورد: لشگرکشی خیابانی، عددسازی رسانه­ای، اعلام بحران و بن بست چارچوب قانونی و نهایتاً کودتا. اما کودتا در ایران شکست خورد. نشانه­ای از این واضح­تر که چهار سال بعد دولت "اعتدال" در انتخاباتی پرشور و رقابتی سکان کشور را از دولت "مهرورزی" گرفت و شکست خوردگان رقابت انتخاباتی جملگی نجیبانه به قاعدۀ بازی احترام گذاشتند؟ چه ابلهند آنها که هنوز هم نمی­خواهند شکست کودتا را ببینند و بپذیرند! بلاهت غریبی است درنیافتن اینکه آنچه در 24 خرداد 92 رخ داد، ابطال دوبارۀ همۀ آن چیزهایی است که کودتای 88 به اتکای آنها موجودیت یافته بود.

آنچه روحانی در ستایش نه دی گفت، بیش از هر چیز ادای دین بود. سرزنش کردن مدیون به دلیل ادای دین جز از ابلهان بر نمی­آید. 

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۲ ، ۲۱:۴۱

روز خدا

سجاد صفار هرندی

این فقط جمعیت عظیم و به تعبیری بی­سابقه (پس از اجتماعات تاسوعا و عاشورای سال 57) نیست که راهپیمایی نُه دی را از اجتماعات مشابه آن مثل راهپیمایی­های سالگرد 22 بهمن یا روز قدس جدا می­کند. حتی خودجوشی و خلاقیتی که حاضران در ساخت شعارها و نشانه­های آن روز به کار برده بودند، نیز اصلی­ترین تمایز نیست. این خود نشانه و ظهور تمایز مهم دیگری است که در این نوشته کوتاه سعی دارم به آن بپردازم. خلاصه کلام را می­توان اینگونه فشرده ساخت: راهپیمایی­هایی از قبیل 22 بهمن و روز قدس چیزی از جنس مناسک هستند، ولی نه دی چیزی از جنسی متفاوت است. نه دی حضور/دیدار است.

جامعه شناسی خوانده­ها شاید زود بو ببرند که چنین تفکیکی تبار دورکیمی دارد. دورکیم در «صور بنیادین حیات دینی» از این صحبت می­کند که افراد در فعالیت­هایمشترک و گردهمایی­های جمعی و فعل و انفعالات هیجانی و روحی آن، به تجربۀ جدیدی نائل می­شوند. در این تجربه، حضور چیزی یا هستی­ای که فراتر از افراد و مسلط و قاهر بر آنهاست، درک یا به تعبیر بهتر وجدان می­شود. اما این هستی برتر و متمایز جز آنکه قاهر و مسلط است، شوق انگیز هم هست. افراد از خلال دیدار آن به تجربه­ای دست می­یابند که کیفیتی یکسر متفاوت از همه آن چیزهایی دارد که به ساحت حیات روزمره مرتبط است. با این حال چیزی است که خود را در بالاترین سطح هستی­شان متعلق به آن می­بینند. چنین دیدار و تجربۀ شوق انگیز و بهجت افزایی شایستۀ آن است که تداوم یابد. به همین رو، مناسک به وجود می­آید تا آن را تداوم بخشد. امّا ناگزیر است که در مناسک فقط رشحه­ای از آن تجربۀ حضور و دیدار بهجت آفرین تداوم یابد و بخش قابل اعتنایی از آن از دست برود. چرا که مناسک هم ناگزیر مماس با زندگی روزمره است. این البته چیزی از اهمیت مناسک کم نمی­کند و شأن آن را تخفیف نمی­دهد. چرا که در هر حال امتداد هویت جمعی منوط به مناسک است و مناسک بازتولید خفیف شده­ای از آن تجربۀ اولیه در امتداد زندگی روزمره است. 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۲۹

بارها و به تکرار از مؤمنان عزاداری که توفیق حضور در راهپیمایی عظیم اربعین را داشته اند، عبارتی به این مضمون شنیده ایم که در طول مسیر راهپیمایی یکی از اصلی­ترین اموری که حاصل می­شود، تذکر و توجه نسبت به وجود حضرت صاحب الزمان و بقیه الله الاعظم است. چنین تواتری شایستۀ توجه است. چرا که این امر حسب ظاهر چندان مشهود نیست و به عبارت دیگر ناشی از شرایط و احوال ظاهری مسیر نیست. در طول مسیر، تابلوها و پرچم­ها، شعارها و شعرها و اذکار و امثال اینها به تناسب ایام عزاداری اربعین اباعبدالله الحسین (ع) عموماً به یاد و نام آن امام همام و شرح و تصویر سیره و مصائب او و خاندان و یاران والاتبارش مزین است و لا اقل در ظاهر امر اشاره مستقیمی به امام عصر ندارد. پس در پس این تواتر باید حقیقتی معنوی را جستجو کرد.

این حقیقت معنوی به طور یقین مرتبط با پیوند مستقیم قیام عاشورا با قیام آخرالزمانی صاحب الامر است، پیوندی که دیروز شیعه را به فردایش متصل می­کند. اما می­توان پیرامون این پیوند در متن شعائر مربوط به راهپیمایی اربعین تأمل کرد.

حرکت در مسیر مملو از جمعیتی که شیعیان را از اقصا نقاط دنیا گرد هم آورده و در جهت واحد و به سوی مقصد واحد، تجسمی از حرکت تاریخی شیعه است. مسیر همواره مقدمه­ای برای رسیدن به مقصد است اما اینجا مسیر معنایی فراتر از این دارد. اینجا مسیر طریقیت صرف ندارد بلکه خود واجد نوعی موضوعیت است. در فرآیند طی مسیر، استحقاق وصول به مقصود باید حاصل شود. دشواری­ها، اضطرارها، خستگی­ها و بریدن­ها، تبلور تنگناها و فتنه­ها و ابتلائات عظیمی است که شیعه در تاریخ 1400 سالۀ خود پشت سر گذاشته و یا پیش رو دارد. پیمودن مسیر و عبور از این موانع جز در سایۀ نگاه داشتن به مقصد ممکن نیست: ما هنوز نرسیده ایم. توقف، مگر برای تجدید قوا و اندوختن توان برای ادامۀ راه، ممنوع است.

در عین حال، اینکه ما هنوز نرسیده ایم معنایش این است که داستان کماکان ادامه دارد. همه عالم باید این را بدانند. این موضوع باید به بهترین نحو و به بالاترین صوت اعلان و اظهار شود. اگر با جمعیت ده میلیونی چند سال قبل دیده نشد، در سالهای اخیر راهپیمایی اربعین را به بیش از 15 میلیون ارتقا می­دهیم و سالهای بعد به بیش از بیست میلیون نفر. زیرا که مسألۀ عاشورا مسألۀ فرقه­ای نیست بلکه امر جهانی است. وقتی قیام منجی واپسین قیام جهانی است، مبنا و مقدمۀ آن که قیام عاشوراست نمی­تواند جهانی نباشد. نمی­تواند شعار اصلی قیام موعود (یا لثارات الحسین) جهانی نباشد. ما هر سال «بزرگترین تجمع انسانی» تاریخ بشر را در مسیرهای منتهی به کربلا برپا می­کنیم تا جهانی که در سیطرۀ کمیّت است، به اعجاب این کمیّت عظیم انسانی، متوجه و متذکر اصلی­ترین داستان عالم شود. تا اهل دنیا بدانند که داستان چیست و خصوصاً بدانند که داستان ادامه دارد. بدین معنا، راهپیمایی اربعین از مهم­ترین تمهیدات قیام منجی واپسین است.

اما برای پیوند راهپیمایی اربعین با حقیقت مهدوی می­توان جهت دیگری نیز تصور کرد. مسافری که برای نخستین بار پای در مسیر راهپیمایی اربعین می­گذارد، در کمال شگفتی خود را در جهانی تازه و واقعیتی تجربه نشده می­یابد. گویی در آن چند روز عالمی محقق می­شود که در آن بخش اعظم واقعیت­هایی که ما را احاطه کرده اند، به تعلیق در می­آید. مسافر متحیر برای چند روز دنیایی را تجربه می­کند که چسب روابط و مناسبات آن پول نیست. دنیایی که به فراسوی "مبادلۀ منافع" گام گذاشته است. دنیایی که قاعده حاکم بر آن نه رقابت، که احسان است و اگر هم رقابتی هست، فقط سبقت جویی در خیرات و نیکی­هاست. دنیایی که اخوت، ایثار، مهربانی، همدلی و وحدت را در متعالی­ترین معانی خود ظاهر می­سازد. اما این­ها همه تعلیقِ موقت واقعیتی است که ما در آن محاط هستیم. آیا ممکن نیست این تعلیق موقت پیش درآمد تحقق عالمی جدید و چشمه­ای از اقیانوس جهان موعودی باشد که در آن چنین استثناهایی به قاعده تبدیل خواهد شد؟ آیا این تعلیق موقت تذکاری به ما ظلمت زدگان عسرت زدۀ آخرالزمان نیست که جهانی دیگر ممکن است؟ آیا راهپیمایی بزرگ اربعین شاهدی بر آن نیست که صبح نزدیک است؟ 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۲۰:۱۱

در ادبیات متأخر علوم اجتماعی فراوان از تعبیر اسطوره استفاده می­شود. کاربرد این لفظ تا حدود زیادی حامل بار معنایی جدیدی است که با تلقی قبلی از مفهوم اسطوره به عنوان افسانه یا حکایتی که فراسوی تاریخ/واقعیت قرار دارد، متفاوت است. البته قرابت معنایی روشنی وجود دارد که همان نسبت معوج با واقعیت است. در معنای اخیر، اسطوره سازی در اشاره به هر گونه دستکاری و بزرگنمایی واقعیت در جهت اهداف و اغراض خاص به کار می­رود.

بسیار گفته اند و تکرار شده است که ما در عصر دانایی و خرد به سر می­بریم و در عصر دانایی جایی برای اساطیر باقی نمی­ماند. اما حقیقت این است که اگر مراد معنای اخیر باشد، جامعۀ مدرن نیز جنگلی از اسطوره­هاست. اسطوره­هایی که اغلب در کارگاه علوم انسانی تولید شده و توسط ژورنالیست­ها و تبلیغات­چی­ها و بازاریاب­های ایده و اندیشه توزیع می­شود. یکی از این موارد، که بنا به سرشت خاص مباحث سیاست خارجی در ایران پسا انقلابی بسیار مورد توجه و تبلیغ قرار گرفته است، «اسطورۀ سیاست خارجی غیرایدئولوژیک» است.

این اسطوره به طور خلاصه متضمن آن است که سیاست خارجی به طور انحصاری در نسبت با مفهومی به نام «منافع ملّی» سامان می­یابد و هر گونه دخالت دادن موضع­گیری­های ایدئولوژیک و به طور کلی نظامات ارزشی نه تنها غلط و زیان آور، که ناشی از عدم درک ماهیت مناسبات و سیاست جهانی در دنیای جدید است.

می­توان فصل مشبعی در تناقضات درونی اسطوره یا ابهامات معنای منافع ملی و امثال اینها قلمفرسایی کرد. اما در این یادداشت قصدی جز مورد پرسش قرار دادن اسطوره از خلال تذکر به یک مورد ملموس و عینی وجود ندارد. این مورد مشخصاً نوع رابطۀ ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، یا به عبارت بهتر، جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی ایالات متحده است.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۱

اظهارات اخیر عالیجناب حسن روحانی دربارۀ مسألۀ ممیزی و نظارت فرهنگی شایستۀ توجه و تأمل جدی است. گاهی گفته ­می­شود که شیوۀ اعمال ممیزی بر محصولات فرهنگی (از قبیل کتاب و فیلم و ...) در سال­های اخیر یا هر دوره دیگری نامناسب بوده است. مثلاً سخت­گیرانه یا سلیقه­ای یا بی ضابطه و امثال اینها بوده است. چنین ادعایی باید ناظر به مصادیق و موارد مشخص مدلل گردد و آنگاه می­تواند دلایل له و علیه آن مورد ارزیابی قرار گیرد. اما آنچه توسط رئیس جمهور محترم مطرح شد چنین چیزی نبود. رئیس جمهور یحتمل بدون اینکه به ابعاد و لوازم سخن خود متذکر باشد، اصل لزوم ممیزی و نظارت را مورد تردید قرار داد. طبیعتاً همواره مهمترین پناهگاه برای طرح چنین ادعایی "مردم" و "شعور مردم" است. اینکه مردم خودشان می­فهمند و بنا به تجربه در نهایت محصول فرهنگی که مناسب نباشد را پس می­زنند و ...

چنین نگاهی نسبت به حدود دخالت دولت در فرهنگ که در واقع برآمده از ایدۀ لیبرالی «دولت بیطرف» است، به رغم ظاهر شیک و جذابش برای "روحانیِ رئیس جمهور"، مبادی و نتایجی دارد که نمی­تواند برای یک "رئیس جمهور روحانی" مقبول و پذیرفته باشد. گفته اند لیبرالیسم ایدئولوژی بازار است و از این حیث برای دولتی که به طنز «کمیته اجرایی اتاق بازرگانی» نامیده شده، چندان عجیب نیست که با وصف لیبرال بودن مورد توصیف قرار گیرد. اما وقتی همین منطق بازاری به عرصۀ فرهنگ نیز تسری یافته و از زبان یک روحانی تکرار می­شود، جای تعجب و تأسف است.

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۷

در جهانی که به تعبیر ژان بودریار «فرا واقعیت» (hyper-reality) بر واقعیت سیطره یافته، کپی از اصل مهم­تر شده و بازنمایی حقیقت بخشی از فرآیند ساختن حقیقت است، چرا نباید مسئولان دولت جمهوری اسلامی از توافقنامۀ اخیر به عنوان یک پیروزی تاریخ ساز یاد کنند؟ اگر از سویۀ افراطی موجود در سخن بودریار (که چنان که می­دانیم جنگ اول خلیج فارس را اساساً جنگی رسانه ساخته می­دانست که در واقعیت رخ نداده است!) بگذریم می­توان بصیرت درست موجود در آن را به چنگ آورد. در جهان محاصره شده توسط رسانه و بازنمایی­های رسانه­ای اینکه واقعیت دقیقاً و فی نفسه چیست، نه اینکه مهم نباشد، اما اهمیت انحصاری ندارد. بلکه درست به همان اندازه، بازنمایی که از آن واقعیت صورت می­گیرد مهم است. اگر شما در حقیقت امر هم برنده باشید ولی این پیروزی بازنموده نشود، شما پیروز نشده اید.

فلذا اعلام پیروزی و موفقیت در مذاکرات ژنو و بازنمایی رسانه­ای آن ادامۀ نبردی است که در میز مذاکره جریان داشته است. از این جهت، نه فقط قابل درک که حتی ضروری و لازم هم هست. در مقطع فعلی، هیچ کاری غیرهوشمندانه تر از این نیست که با برجسته ساختن محورهایی خاص از قبیل امتیازاتی که داده شده و امثال آن، بازنمایی مبتنی بر مصالح ملی را مخدوش کنیم. سکوت و صبر و انتظار حتماً انتخاب هوشمندانه تری است. اما هوشمندانه تر از همه اینها، همراهی و «همنوایی مشروط » است. این گزینه­ای است که حکیم­ترین و زیرک­ترین سیاستمرد روزگار ما برگزیده است.

اما در عین حال، دولتمردان ایرانی نیز باید متذکر این باشند که خود مدهوش و مفتون این فرا واقعیتی که به درستی در حال بر ساختن آن هستند، نشوند. اگر آنان خود نیز این فراواقعیت را با واقعیت خلط کنند، در این کارزار کارشان زار خواهد بود. از منظر واقعگرایانه توافق اخیر، نه پیروزی بزرگ بلکه مرحلۀ مقدماتی عملیاتی دشوار است که در صورت مدیریت و مقاومت مناسب می­تواند به پیروزی بزرگ منتهی شود. این واقعیت است که در توافق ژنو برای نخستین بار از سوی قدرت­های مستکبر (و لو به طور تلویحی) حق ایران در غنی سازی مورد پذیرش قرار گرفته، مسیری برای حل نهایی موضوع تعریف شده و بخشی (و لو اندک) از تحریم­ها معلق شده، اما این هم بخش دیگری از واقعیت است که عقب نشینی­هایی از برخی حقوق و دستاوردهای ملی صورت گرفته است. عقب نشینی لزوماً شکست نیست و می­تواند بخشی از یک طرح عملیاتی باشد. مشروط به اینکه درک دقیق و درستی از طرح و نقشه و الزامات آن در هر مقطع وجود داشته باشد.

در مجموع آنچه که روشن است اینکه یک سال پیش رو و روند تحولات بعدی نشان خواهد داد که ثمرات و نتایج نهایی این طرح عملیاتی چه بوده است. در این فضای مبهم، واکنش هیجان زده و عاطفی چه در حمایت و چه در مخالفت، خصوصاً وقتی با بی توجهی به اهداف و منافع ملی همراه شود، مضر و بیحاصل است. 

۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۸:۴۷

نهضت پروتستانتیسم یا اصلاح دینی در اواسط قرن شانزدهم میلادی اروپای مسیحی را به دو شقه تقسیم کرد. یکی از مهم­ترین تبعات انشقاق مذکور، آغاز دوره­ای از ستیزه و خشونت با رنگ و لعاب مذهبی بود که حدود صد سال به درازا کشید. صد سال محنت­باری که نقاط مختلف اروپا به تناوب شاهد کشتار خونین کاتولیک از پروتستان یا پروتستان از کاتولیک بود. این ستیزه گاهی همچون ماجرای خونین کشتار سن بارتلمی (کشتار سی هزار پروتستان فرانسوی توسط کاتولیک­ها) به صورت نزاع­های داخلی و گاه همچون درگیری دائمی ایرلندی­ها با انگلستان در پیوند با مسألۀ ملی و نهایتاً در جنگ سی سالۀ میان اکثر دولت­های اروپایی موجود در اوایل قرن هفدهم ظاهر می­گردید. دور باطل خشونت و کشتار در اواسط قرن هفدهم به پایان رسید، اما برندۀ نهایی آن نه مؤمنان کاتولیک بودند و نه مؤمنان پروتستان. برندۀ نهایی این نبرد تاریخی، سکولاریسم بود. نویسندگان سکولار نه تنها در قرن هفدهم، که هم اکنون پس از گذشت 4 قرن، یکی از اصلی­ترین مقدمات استدلال بر لزوم حکومت عرفی و بیرون راندن دین از عرصۀ عمومی را بر تجربۀ خشونت و کشتار متقابل کاتولیک­ها و پروتستان­ها مبتنی کرده اند.

در این مجال بنای آن را نداریم که به ماهیت استدلالات نویسندگان سکولار و مغالطات و رهزنی­های تئوریک آنان بپردازیم. آنچه فعلاً مد نظر است درسی است که تجربۀ اروپای مسیحی می­تواند برای نیروهای اسلامگرا اعم از شیعه و سنّی داشته باشد.

در سالهای اخیر آتش جنگ مذهبی و طایفه­ای در جهان اسلام شعله ور شده است. بی اغراق روزی نیست که خبر از تخریب، کشتار، انفجار و ترور در این مسجد یا آن حسینیۀ سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان، بحرین و حتی اخیراً مصر در سرخط خبرهای عالم اسلامی نباشد. این آتش خصوصاً با فتنۀ شام و نوع نگرشی که به ماهیت جنگ داخلی سوریه در میان اهل تسنن شکل گرفته، مشتعل­تر از قبل شده است.  اینک بیش از هر زمان دیگری خطر جنگ تمام عیار شیعه و سنی نزدیک احساس می­شود.

در چنین موقعیتی نوع نگرش جریانات اسلامگرا به صحنه بسیار حائز اهمیت است. بدبختانه غبار فتنۀ سالهای اخیر موجب گردیده که برخی از جریانات اسلامی نیز بر آتش کینه و نفرت بدمند و حتی در مواردی حاصل نیم قرن مجاهدات تقریبی و وحدت گرایانه را با بی بصیرتی تحلیلی یا تعصب مذهبی به باد دهند. البته دربارۀ طرف شیعی ما با نوعی پیچیدگی مواجهیم. تأکید مکرر آیت الله خامنه­ای بر وحدت اسلامی و فتوای صریح در حرمت سب بر همسران و صحابۀ رسول الله و نیز تلاش مجدانۀ آیت الله سیستانی برای جلوگیری از خونریزی مذهبی و نیز اظهارات محبت آمیز ایشان که از اهل سنت نه به عنوان «برادران» ما، که به عنوان «خود» ما (انفسنا) یاد کردند، به روشنی گویای درک صحیح اصلی­ترین رهبران جامعۀ شیعه نسبت به شرایط کنونی است. اما فراموش نباید کرد که فضای رسانه­ای و تبلیغی شیعه، خصوصاً در جهان عرب، در اختیار کسانی است که نه تنها در این مسیر حرکت نمی­کنند، بلکه مسیر عکس را می­پیمایند و البته راست یا دروغ این مشی خود را به نظر برخی دیگر از مراجع مذهبی نسبت می­دهند.

در طرف سنی متأسفانه وضع ناگوارتر است. به دلایل متعددی که از مهم­ترین آنها تزریق گستردۀ دلارهای نفتی سعودی است، وهابیت و سلفی گری تکفیری و شیعه ستیز در حال بدل شدن به صدای اصلی در میان اسلام­گرایان سنی است و حتی فضای جریان ریشه داری چون اخوان المسلمین را نیز از خود متأثر ساخته است. همچنین برخی علمای پرسابقه در امر تقریب و وحدت به بیماری لاعلاج تکفیری گری مبتلا شده اند.

تجربۀ اروپای مسیحی پیش روی ماست. البته روشن است تفاوت­های بنیادین اسلام و مسیحیت هر نوع مشابهت سازی تام و مطلق را منتفی می­سازد اما به این دلیل نمی­توان از تأمل در سرنوشت تجربۀ تاریخی جنگ مذهبی در اروپا صرف نظر کرد. آنچه از روز روشن­تر است اینکه در جنگ شیعه و سنی برنده نهایتاً طرف سوم است. این طرف سوم می­تواند در سطحی آمریکا، اسرائیل و به طور کلی استکبار جهانی باشد و در سطحی دیگر نیروهای سکولار داخل جهان اسلام. این نکته­ای است که خصوصاً برادران اسلام­گرای اهل سنت نباید از آن غفلت کنند.

در ماجرای کودتای ارتش آمریکایی مصر بر علیه دولت قانونی محمد مرسی که با همکاری اسرائیل و ارتجاع عرب و سکوت رضایت آمیز غرب صورت گرفت، شاهد بودیم که همزمانی تقریبی آن با قتل فجیع مرحوم شحاته باعث چه واکنشی در داخل ایران گردید. برخی از نیروهای مذهبی و حزب اللهی در کمال تعجب از وقوع کودتا اظهار خوشحالی کرده و حتی آن را به «غیرت امیر المؤمنین» نسبت می­دادند! همچنانکه مشاهده شده برخی از اهل سنت (گرچه نادر و کم شمار) متأثر از القائات وهابیت خبیث، با حسرت از دوران حکومت دیکتاتور همپیمان آمریکا و اسرائیل یاد می­کنند؛ چرا که ایران کاری به مسائل جهان اسلام یا اعراب نداشت!

این وضعیت که اسلامگرایان شیعه و سنی، هر کدام در عمل سکولارهای طرف مقابل را برای تعامل و همکاری ترجیح دهند، خطری جدی و گامی بزرگ در جهت پیشبرد پروژه سکولاریزاسیون در عالم اسلام است. اولین گام برای مقابله با این خطر، خروج سریع از فضای جنگ مذهبی و طایفه­ای و رعایت الزامات این خروج است. 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۷:۵۷

گفته اند که شیعه در طول تاریخ خود را در زمانی میان دو سرحد تاریخی یافته است: یکسو عاشورا و دیگر سو ظهور. اندیشه تاریخی شیعه در سیری از عاشورا تا ظهور معنا می­یابد. این دو رخداد در عین اتصال مستقیم و مستحکمی که با یکدیگر دارند اما در میان خود فضایی را ایجاد می­کنند که غنای تجربیات تاریخی تشیع در متن آن ایجاد می­شود. شیعه خود را همواره داغدار و عزادار ثاری عظیم می­بیند و از این رو به ظاهر جایی در گذشته متوقف شده است. برای شیعه زمان از کربلای سال 61 جلوتر نیامده است. اما این فقط ظاهر امر است. چرا که در عین حال، برای شیعه این داغ و درد مرهم و درمانی در نقطۀ نهایی تاریخ دارد و از این رو ما همواره رو به آینده داریم. آینده­ای که خود را در نسبت با آن تعریف می­کنیم و معتقدیم که هنوز عهد و دوران ما فرا نرسیده است اما روزی فرا خواهد رسید.

اما حقیقت امر آن است که ما در نقطه حال به سر می­بریم. نقطه­ای میان گذشته و آینده. درست همین جاست که معنای حقیقی شیعه بودن بحث برانگیز می­شود. دو تلقی عمده در اینجا وجود دارد. یک تلقی آن است که پیوند با گذشته را صرفاً در تعزیت و سوگواری می­بیند و نگاه به آینده را صرفاً در انتظار منفعل و بی عمل. در مقابل نگاهی است که بزرگ پرچمدار آن در عصر ما، عبد صالح خدا و استثنای تاریخ معاصر انسان، حضرت امام روح الله خمینی (ره) بوده اند. بر مبنای این نگاه، هر چند ما در حال به سر می­بریم اما گذشته و آینده از حال ما منفک نیست. ما هنوز مخاطب درخواست یاری حضرت ابا عبدالله الحسین هستیم و لازم است متناسب با مقتضای عصر خود به این دعوت همیشگی تاریخ پاسخ گوییم. تعزیت و سوگواری بر مصیبت عاشورا نه تنها پر ارج و مورد تأکید، که از جهت حفظ و تحکیم این هویت و مسیر تاریخی خود به مثابه نوعی مجاهده است. اما شیعه پیش و بیش از عزاداری به تلاش در مسیر اعتلای کلمۀ حق و اقامۀ قسط و امر به معروف و نهی از منکر دعوت شده است و محتوای اصیل و جاودانۀ نهضت حسینی چیزی جز این نیست. علاوه بر این، انتظار منجی به معنای دست روی دست گذاشتن و بی عملی نیست. که از بی عملی و رخوت اصلاً انتظار نمی­تراود. انتظار حقیقی جز در مبارزه و مجاهده نیست.

فتوحات بزرگ تفکر امام خمینی در دوران ما حکایتگر این حقیقت است که تلقی درست از حقیقت شیعه بودن، همان است که در مشی و سیره و اندیشۀ او ظاهر شد. در این ایام و لیالی ارجمند، از خداوند متعال بخواهیم و به ذوات مقدسۀ ائمۀ اطهار متوسل شویم که توفیق رهپویی این مسیر معنوی را به ما عنایت فرمایند. 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۲۰:۳۴

سایر مطالب