دور تند
دولت اصلاحات در سالهای میانی دههی هفتاد از دل دولت کارگزاران سازندگی بیرون آمد و فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد. پیش از آن، تفکر حاکم بر اکثر دولتمردان، لزوم «تعریف و تمجید عمومی» به جای هرگونه «نقد و اشکال» بود. این دیدگاه، فضای سیاسی و به تبع آن فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور را دچار فروبستگی و تنگنظری کردهبود. البته در گوشه و کنار کشور ، کار و تلاش و سازندگی در جریان بود. نیروگاهها، سدها و کارخانههای گوناگون در اینجا و آنجا شکل میگرفت و رئیس دولت در تریبون جمعه گزارش قدم به قدم این سازندگی را به مردم ارائه میکرد اما آنچه بیشتر به چشم مردم میآمد، فشارهای اقتصادی، برخی فسادها، تبعیضها و ویژهخواریها بود. نقدهای منطقی در پستوها و نامهنگاریهای محرمانه جریان داشت اما در فضای عمومی کشور مهر خاموشی بر لبان افکار عمومی نقش بستهبود. گروهی از روی حجب و حیا و دلسوزی ، مطالب خود را اظهار نمیکردند و گروهی نیز از خوف برخورد دولتمردان؛ برخوردهایی از جنس آنچه که با «جهان اسلام» رخ داد.
هویت انقلابی و متدین جامعهی اسلامی ایران، در ذات خود با چنین ایستایی و مانایی در عرصهی اجتماع و سیاست همخوانی نداشت. بنابراین، شعارهای نو و حرفهایی که گشایش این بستگی را نوید میداد، در دوم خرداد 1376، مورد اقبال عمومی قرار گرفت و دولت اصلاحات با پرچم آزادی و چندصدایی، جانشین دولت سازندگی و رفتارهای فروبستی آن شد. به جز گروههای معدودی از اهل فرهنگ و سیاست که عقبهی جریان اصلاحات را میشناختند، جامعه از کیستی و چیستی این جریان اطلاعی نداشت و لبخند و شعار مدعیان اصلاحات را بر استمرار رفتارهای دولت سازندگی در پوشش شعارهای ارزشی ، ترجیح داد. دولت دوم خرداد هم با توهم دائمی بودن این اقبال عمومی، اجرای سیاستهای خاص فرهنگی و سیاسی خود را پیگیرشد. حالا جامعه احساس میکرد از فضای بستهی دوران سازندگی عبور کردهاست و میتواند نقد خود به دولتمردان را آزادانه بیان کند.
خط مشی سیاسی-فرهنگی اصلاحات در عرصهی مطبوعات با انتشار روزنامهی «جامعه» در بهمن 76 آشکارتر شد. روزنامهای که به بهانهی آزادی و با روشهایی نو و حرفهای، بر بسیاری از اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب تاخت و سرانجام پس از پنج ماه، با حکم دستگاه قضا، توقیف شد و جای خود را به روزنامههایی دیگر داد. بعدها مدیریت فکری-فرهنگی وابسته به غرب و جریان وادادهی حاضر در این روزنامهها از لابهلای صفحاتشان رخ نمود و معلوم شد «شارلاتانیزم مطبوعاتی» بر روزنامههای زنجیرهای حاکم است. طی سالهای 77 تا 79 فضای سیاسی-فرهنگی کشور، تحت تأثیر این روزنامهها، ملتهب و پرجنجال بود. حوادث تیرماه 78 و شکلگیری مجلس ششم، مهمترین اتفاقاتی بودند که با تردستی این روزنامهها، آرامش و آسایش جامعه را در همریختند و خاطراتی تلخ را برجای گذاشتند. در بهار 79 و پس از سخنان مهم رهبر انقلاب در بارهی این روزنامهها، حرکت افسارگسیختهی آنها تا حدی مهار شد و التهابآفرینی روزنامههای زنجیرهای پایان یافت.
اما جریان اصلاحات، برنامههای سیاسی-فرهنگی خود را همچنان در عرصهی مطبوعات، کتاب، فیلم و نیز برگزاری همایشهای گوناگون، پیگیری میکرد.
جریان اصلاحات در مجلس ششم، تریبون دار آشوب و بلوا گشت و شارلاتانیزم سیاسی را تا سرحد تحصن و استعفا به پیش برد. ایدهی «حاکمیت دوگانه» نیز در افواه عمومی اصلاحطلبان طرح و ترویج میشد.
در سیاست خارجی نیز گفت و گوهای فراگیر ایران و اروپا پس از وقفهای یک ساله مجددا آغاز شد و تا 20 شهریور 82 و داستان حمله به برجهای دوقلو در امریکا ادامهیافت. اما از آن تاریخ به بعد، شرط و شروط و طلبگاری اروپا در در زمینهی حقوق بشر، سلاحهای هستهای، تروریسم و روند صلح غرب آسیا، نشان داد که اعتمادی به آنها نیست.
تلاش دولت اصلاحات برای استقراض از بانک جهانی که چندبار تا سرحد اجرا نیز پیشرفت نیز با تذکر جدی رهبر انقلاب ناکام ماند. مسؤولان اقتصادی وقت که چند سالی قیمت ارزهای خارجی را ثابت نگه داشته بودند، شرایط افزایش بیش از دویست درصدی قیمت دلار در بازار آزاد را فراهم کردند. این مسأله از بیتوجهی به رهنمودهای رهبر انقلاب دربارهی لزوم قطع وابستگی به نفت ناشی میشد.
نگرانی عمیق جامعه از توهین و ستیزهگری نسبت به اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب و دلزدگی از کنشهای زشت، بیهویت و غربزدهی جماعت اصلاحات و به ویژه بیتوجهی به عدالت و و استقلال، فضای انتخابات مجلس هفتم در سال 82 و بعد ریاستجمهوری نهم در سال 84، را از قیل وقال اصلاحات دور کرد و نتایج دیگری را رقم زد. شعارهای اصلی انقلاب یعنی عدالت، استقلال و معنویت، مورد اقبال عمومی قرار گرفت و دولتی با ادعای اعتقاد و پی گیری این شعارها به صحنه آمد.
اما رفتارهای ناهنجار و متوهمانهی دولتمردان حاکم در هشتسال منتهی به خرداد92، عقلانیت و تدبیر را به مطالبهی اول جامعه تبدیل کرد و دولت «تدبیر و امید» در همین بستر اجتماعی با شعار عقلانیت و اعتدال، پیروز میدان انتخابات شد، همانطور که پس از دوران بستهی سازندگی نیز، دولت اصلاحات، با شعار آزادیهای مدنی و فضای نقد و نظر، بر رقیب خود چیره گشت.
حالا مردم از دولت مدعی اعتدال و تدبیر، انتظار حرکتی عاقلانه در مسیر بهبود شرایط پیشین دارند. رهبری نیز سیاستهای اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردهاند ودولت را از هرگونه چشمداشت به بیگانه برحذر داشتهاند. اما رخداهای هفتماههی اخیر چیز دیگری را به نمایش می گذارد.
دولت به رغم ادعای پیگیری اقتصاد مقاومتی، تمام توان خود را بر مذاکرات گوناگون برای رفع تحریمها و بازیافت داراییهای خارجی ایران گماشته و بیش از آنکه به دنبال چرخش چرخهای صنعت و اقتصاد با قوت و همت ایرانی باشد، در پی گشادهدستی غربیها، به ویژه امریکا برای گشایش اقتصادی کشور است. البته در همین چند ماهه، زیادهطلبی و پررویی طرف مقابل، پایان بینتیجهی این پیگیری را نشان میدهد.
در عرصهی فرهنگی نیزتنها سه ماه پس از آغاز به کار دولت اعتدال، روزنامهی بهار در سالروز عید غدیر، به اصل ولایت هجمه میکند و چندی بعد نیز روزنامهای دیگر، حکم الهی قصاص را غیر انسانی میخواند. که این گستاخیها، توقیف هردو را در پی داشت.
فتنهگرانی که در حوادث سال 88 دخیل بودهاند و پس از حضور مردم در نه دی، در گوشهای خزیده، حالا یک به یک در فضای سیاسی کشور، سری میجنبانند و خودی نشان میدهند. زمزمههایی از داخل همراه با نعرههای خارجی برای رفع حصر اصحاب فتنه شنیده میشود.
آنچه به چشم میآید، سرعت همهی این رخدادهاست. راهی که دولت اصلاحات در چندین سال طی کرد، حالا در چند ماه طی و نتایج آن تکرار میشود. فرو افتادن پردهها و نمودار شدن حقایق پشت صحنه، اگر در آن دوران، شش تا هشت سال زمان برد، اینک، به سال دوم و سوم نیز نخواهد کشید. مدعیان اعتدال، سال سختی را برای خود و جامعه رقم خواهند زد. هرچند مثل همیشه بار سنگین این تب و تاب بر دوش مردم و رهبری خواهد بود.
دولت سازندگی بهترین حالت ممکن در جامعه ماست و هیچ ایراد عمده ای بدان وارد نیست.
فشارهای اقتصادی به مردم، فساد مسئولین و تبعیض ها همگی در حد نرمال این منطقه بوده و ایراد محسوب نمی شود.
بسته بودن فضای سیاسی نیز کاملأ درست بوده چون ظرفیت لازم برای فضای باز وجود ندارد.
چرا دولت اصلاحات روی کار آمد؟
مردم دو سه آرزوی ساده دارند و تمام حرکتهای سیاسی شان بخاطر رسیدن به همان دو سه آرزو می باشد.
حذف فساد و تبعیض، تقسیم امکانات مالی کشور ( پول نفت ) و آزادی.
مردم درواقع آزادی را هم برای حذف فساد می خواهند فکر می کنند که در فضای باز امکان فساد و تبعیض برای مسئولین وجود ندارد.
حتی اسلام در سیاست را هم بخاطر حذف فساد و تبعیض می خواهند.
هر جریانی که بتواند بنوعی یکی از این آرزوهای مردم را تحریک کند مورد استقبال واقع خواهد شد.
در سال 76 مردم بطمع رسیدن به آزادی رای دادند.
دولت اصلاحات همان دولت سازندگی بود بعلاوه آزادی.
آزادی که برای جامعه ما مضر بود شاید دویست سیصد سال فاصله فرهنگی با آن داریم.
لذا پس از خرداد 76 فعالان سیاسی و مطبوعاتی همان کردند که در هر جامعه رشدنیافته دیگری می کنند.
همان کردند که پس از انقلاب مشروطه شد، در سالهای 1320 تا 32 شد، پس از انقلاب اسلامی شد.
واما انتخابات 84
در انتخابات 84 آن آرزوی دیگر مردم تحریک شد یعنی مبارزه با فساد و تقسیم پول نفت.
این دل بستن ها و دل کندن ها تا زمانی ادامه خواهد یافت تا جامعه ما به بلوغ سیاسی برسد یا لااقل نخبگان و صاحبنظران بالغ شوند و بدانند یا بپذیرند که آرزوهایشان ناممکن است.
وقتی شما آرزوهای ناممکنی داشته باشید و از ناممکن بودن آن بی اطلاع، همین حالت اتفاق می افتد.
" امروز دل می بندید و فردا ناامید می شوید. "
ناامیدی از دولت اعتدال هم قطعی است مگر آنکه مردم بپذیرند که حذف فساد و تبعیض ممکن نیست، آزاد گذاشتن مردم ممکن نیست. رفع فشارهای اقتصادی ممکن نیست.
مردم باید بلاخره روزی بپذیرند که جامعه یا دنیا را نمی توان به شکل دلخواه درآورد.
اگر مردمی حکومتی مانند صدام داشته باشند و با آن مبارزه کنند به این نیت که شرایطی مانند امارات بوجود آورند این مبارزه ای منطقی ست، این خواسته ممکن است.
اما اگر بخواهند شرایطی بهتر از امارات بوجود بیاورند مثلأ فساد و وابستگی امارات را نداشته باشند یا فضای بسته آنجا را نداشته باشند، این دیگر خیال بافی ست.
راز خوشبختی ما یک جمله است.
شرایطی بهتر از دوران سازندگی ممکن نیست.
اگر دولت اعتدال شرایطی نظیر دوران سازندگی ایجاد کرد آنرا موفق بدانیم.
موفقیت دولت در این نیست که فساد و تبعیض مسئولین را حذف کند.
موفقیت دولت در این نیست که همه روزنامه ها را آزاد بگذارد.
موفقیت دولت در این نیست که مردم در فشار اقتصادی نباشند.
بلکه موفقیت دولت این است که فساد و تبعیض را به حد متعارف کاهش دهد همان میزانی که در دوره سازندگی و اصلاحات بود.
هیچ دولت یا حکومتی در مقابل فقر مردم مسئول نیست، بلکه وظیفه دولت ایجاد رشد اقتصادی است و این میزان رشد هم به شرایط آن کشور بستگی دارد.
در کشور ما از نان شب واجب تر مشخص کردن ممکن از ناممکن است.
همه ما شیفته آرزوهای ناممکن یم.