طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امامت» ثبت شده است

رساندن جامعه‌ی بشری به سر منزل عبودیت و بندگی، هدف اعلای تمام انبیاء و رسولان الهی بوده‌است. پیامبر اعظم ص نیز پس از ده‌ها هزار نبی پیشین ، سکان‌دار هدایت انسان‌ها شد، و با ابلاغ عالی‌ترین سند هدایت الهی- قرآن- همین هدف را پی‌گیری فرمود و آزارهای نادیده، دید و مشّقت‌های بی‌مثال،  درنوردید[1] و بعد از ایشان، ائمه‌ی هدی ع عهده‌دار این راهبری دشوار شدند و جرعه ‌جرعه آلام و اندوه‌ها را نوشیدند و در آغوش کشیدند تا معارف قرآنی مهجور نماند و عمل به قرآن از سکه نیفتد.

نیاز انسان‌ها به تبیین قرآن و احکام الهی، مستلزم استمرار سلسله‌ی امامت حضرات معصومین ع بود و وجود دشمن قسم خورده‌ی این جریان هدایت‌گری، یعنی شیطان که از داستان حضرت آدم کینه‌ورزی و دشمنی خود را آغاز کرده‌بود و برای راه‌بندی، اغوا و انحراف انسان‌ها، از منظری نادیده ، جامعه را رصد می‌کرد[2]، بر نیاز به رهبری امامی حکیم و مستظهر به الهام و امداد غیبی می‌افزود .

تصمیم در لحظه و انتخاب اولویت عمل در هر مقطع تاریخی و زمانی، چیزی نیست که با تجمیع عقول محدود انسانی و مستند به علوم محدود بشری ، بر سبیل حقیقت محقق شود. فلسفه‌ی اصلی وجود امام عادل[3]، حتی در دوران غیبت و فقدان امام معصوم، همین تشخیص و انتخاب و تصمیم است. هدف اعلی هرچند بسط کلمه‌ی توحید و گسترش عبودیت پروردگار در اکناف جامعه‌ی بشری است اما تلاش عملی در هر زمان و مکانی بسته به شرایط عالم واقع و در چارچوب احکام و مصالح شریعت شکل می‌گیرد. فهم این اقتضائات و استنباط آن احکام همان چیزی است که در دوران غیبت امام معصوم ع باید در وجود فقیه عادل محقق شود تا بتواند راهبری امت را برعهده گیرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۳

خلق حماسه عاشورا با شهادت نخبگانی همراه بود که طی 20 سال در مدرسه اهل بیت(ع) تربیت شده بودند. جماعت کم‌شماری که در رکاب سیدالشهدا(ع) در کربلا تداوم مسیر هدایت را تضمین کردند، سرمایه ناب انسانی شیعه در آن مقطع بودند. مقطعی که در بیشتر تحلیل‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، همان رونمایی از این سرمایه معنوی است، اما به زحمات و تلاش‍هایی که تربیت این چهره‌های درخشان را میسر ساخت کمتر توجه می‌شود؛ شیعیان جان‌فدایی که بدون توجه به عقل محاسبه‌گر مادی امتثال امر امام حسین(ع) را تا سرحد بذل جان و اسارت خاندان پذیرا شدند. تاثیرگذاری این حماسه در اتصال تامّ آن به ولایت قابل فهم است، و الّا قیام‌هایی که پس از آن رخ داد و فجایعی فراتر از حادثه کربلا نیز در پی داشت، هیچ یک نتوانستند تاریخ ساز باشند.

از سوی دیگر فدا شدن سرمایه تربیتی مکتب اهل بیت(ع) در عاشورا برای حفظ دین اسلام از انحراف و زوال، سنگینی بار امام سجاد(ع) در استمرار مسیر هدایت را دوچندان ساخت. در شرایط تاسف‌باری که پس از قیام اباعبدالله(ع) بر جامعه اسلامی حکم‌فرما بود، امام سجاد(ع) بدون برخورداری از میراث تربیتی پدر و عموی بزرگوارشان هدایت معنوی جامعه اسلامی را عهده‌دار شدند. تربیت شدگان ناب مکتب اهل بیت(ع) همگی در رکاب اباعبدالله شهید شده بودند و اختناق اموی فرصت بسیار محدودی برای تربیت نسل جدید شیعیان باقی گذاشته بود. فضای رفاه‌طلبی و دنیاگرایی که به تبع حاکمیت خاندان اموی بر جامعه اسلامی غالب شده بود، فرصت محدودی برای بازسازی معنوی جامعه باقی گذاشته بود.

از سوی دیگر در پی قیام اباعبدالله و شکسته شدن هیمنه و قداست خلافت اموی، شورش‌ها متعددی در گوشه و کنار جامعه اسلامی واقع شد. واکنش خلافت تشدید خشونت و سخت‌گیری بر معارضان فکری و رقبای سیاسی بود. اختناقی که بر بلاد اسلامی حاکم شد، فرصت فعالیت فکری و اندیشه‌ای را از میان برد. خط‌مشی تربیتی امام زین العابدین(ع) در برابر این فضای پرچالش، مخاطب قرار دادن دل‌ها و کوشش برای احیاء قلوب مردم بود. امتی که ندای استغاثه حجت الهی را بی‌پاسخ می‌گذارد، گرفتار دل‌مردگی معنوی است و جز با ابتهال، تبتّل و انابه درمان نمی‌شود. در چنین برهه‌ای، انابه و التجاء به درگاه الهی مضمون محوری ادعیه‌ای است که از امام علی بن الحسین(ع) به یادگار مانده است.

تامل در مجموعه اقدامات هدایت‌گر ایشان و سنجش نسبت آن با شرایط محیطی می‌تواند الهام بخش سیاست‌گذاری فرهنگی در برابر شرایط مشابه باشد. آنجا که عقلانیت جامعه از فهم رهنمودهای هدایتگر باز‌می‌ماند و لذت‌جویی و دنیاطلبی بر جامعه غالب می‌شود، می‌توان از رهیافت معنوی امام زین العابدین(ع) الگو گرفت. جامعه‌ای که به تبع پیشرفت‌های مادی به دل‌مردگی معنوی دچار شده، نیازمند مداوای قلبی است، تا آماده پذیرش معارف و امتثال اوامر و و نواهی الهی شود. ورود به عصر شکوفایی علمی چنانکه در عصر صادقین(ع) رقم خورد- ثمره احیاء معنوی جامعه و درک نیازمندی‌اش به معارف و احکام اسلامی بود. اگر مجاهدت معنوی امام زین العابدین(ع) نبود، ظرفیت اجتماعی بسط و ترویج معارف پیدا نمی‌شد. شاید امروز نیز جامعه ما پیش از ورود به عرصه آزاداندیشی علمی نیازمند نوسازی معنوی باشد. داوری درباره وضعیت موجود و سنجش معیارهای و شاخص‌های آن نیازمند فهم دقیق سیره اهل‌بیت(ع) در دوران سه امام یاد شده می‌باشد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۷

حکومت و امام معصوم

محمد مهدی شاه آبادی

چگونه می شود شیعه علوی، که هویت خود را از اعتقاد به خلافت بلافصل امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از پیامبر (ص) می گیرد، چنین بی محابا امر حکومت را ساده انگارد؟

ممکن است هر روزه در بدی دروغ سخن گفته شود و از عذاب الیم آن تذکارها آورده شود اما آن که هر روز در کوچه  بازار و اداره و ... دروغ های آسان گفته شده را می بیند، عظمت گناه را درنمی یابد. شاید چندی بعد در درستی آن تفکرات چند و چون کند و سعی نماید هندسه فکری خود را متناسب عرف و غالب و عادت تغییر شکل بدهد.

آنچه در طی قرن ها در طول تاریخ از حکومت دیده شده، با همه تفاوت های آنها، اکثر و بلکه قریب به اتفاق آنها یک ویژگی وجود داشته است: حکومت بدون رهبری معصوم. حتی اگر چندان اهل تاریخ نباشیم، حکومت های به ظاهر موفق دور و بر ما، با الگوی لیبرال دموکراسی، با دستاوردهای جذاب مادی و جدایی از تصویر ظلم های شاهان قدیم، برای بسیاری، الگوی حکومت مطلوب است هر چند در کلاس های درس و حجره های طلبگی سخن از لزوم حکومت معصوم گفته باشند.

باچنین نگاهی وضع ما ممکن است مطلوب نباشد اما دستیابی به وضع مطلوب راهی متفاوت از همین خردجمعی ندارد و با پیمودن آن می توان به آرمان شهرهای امروز جهان رسید. آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به عنوان آرمان شهرهای حکومت بشرخودبنیاد، ممکن است در مشکل اقتصادی، یا سیاسی یا فرهنگی قرار داشته باشند اما آنچه مورد توافق است این است که راه بدیلی وجود ندارد و از این مسیر باید مشکلات را حل کرد.

با چنین ظاهرنگری و خود را توانمند بر کشف مصلحت دیدن و صلاح و فساد فرد و اجتماع را در توان فهم خود شناختن، واقعاً چه نیازی به امام معصوم است؟؟

مذهبی های نه چندان روشنفکر ما نیز گاه چنان شیفته جمهوری اسلامی می شوند که بر این گمان اند مسیر درست حکومت همین است و وجود امام معصوم نیز مثلاً اوضاع را ده پله بهتر می کند. تفسیر این دوستان از حکومت ولایت فقیه، حکومتی است که به علت عدم علم کامل به دین و قدرت کمتر ولی فقیه نسبت به امام معصوم، کمی از حکومت معصوم بدتر است.

اما داستان چیز دیگری است.

در همین امور مادی و دنیوی، توان عقل ما برای درک مصلحت ها و مفسده ها چه میزان است؟ تدبیر امور شخصی و خانوادگی ما چه اندازه با خطا و اشتباه قرین است؟ آن وقت ادعای درک مصلحت مردم، عامه مسلمین ادعای بزرگی نیست؟

اگر مصلحت فردای آخرت را نیز در بربگیرد چه کسی را توان فهم و نسخه دادن برای خودش (چه رسد به نسخه دادن برای دیگران) است؟

اگر واقعاً به آیات و روایات ایمان داریم و هدف خلقت انسان را حرکت در مسیر قرب الهی می دانیم و قرب را از مسیر تحقق عدالت همه جانبه می دانیم و قرب الهی را به معنای خروج از ظلمت های گناه، معصیت، دنیاگرایی و تعلق قلب ها به عالم مادی، رفع جهل نسبت حقایق اصلی عالم، وارد شدن در عالم نور، بهره مندی از رحمت خاصه الهی، مرگ آگاهی و ذکر دائم و ... بدانیم، فهم چنین مصلحتی در رفتار و گفتار امروز و فردای ما از چه کسی ساخته است؟ آیا خرد جمعی را یارای چنین فهمی هست؟

آری، اگر زندگی همین چند روزه دنیا است و آخرت نیز با این نمازها و روزه های هر روزه و هر ساله ما به بهترین وجه تأمین است، می شود با خرد جمعی بار تصمیم گیری و حکومت ورزی را بست، هر چند که تجربه چند قرنه خردجمعی نیز نشان داده است که بدون تزکیه و اخلاق و دینداری، چنین خردی، چنان چاقویی می شود که پوست سایر ملت ها را می کند تا برای عده ای نمدی ببافد.

عادت ها چشم ما را بر روی حقایق می بندند و ما عادت می کنیم که از منظری تحلیل کنیم که عالم بر مدار آن می چرخد.

علاو بر فهم صحیح مصلحت، وجود نفس زکیه معصوم و اتصال او به ولایت الهی که امکان رشد انسان ها را به مدارج قرب الهی میسر میکند و نقش هواهای نفسانی را در فهم و اجرای مصلحت در سطح عالی حکومت می بندد و در سطوح میانی و پایینی به حداقل می رساند، از ارکان حکومت الهی است.

آری، آن چیزی که با انحراف از مسیر امامت امام معصوم، از دست امت اسلام و بلکه بشریت رفت هیچ گاه فهمیده نمی شود مگر برای آن کسی که خود در مسیر دین به راستی گام زده باشد و مزه خروج از ظلمت به نور را چشیده باشد یا برای کسانی که حکومت امام زمان (عج) را درک می کنند.

اما عموم آنهایی که تحت حکومت معصوم قرار می گیرند به شرط عدم عناد، به اندازه خود خروج از ظلمت به نور را تجربه می کنند و مزه قطع تعلقات دنیوی، در عین عدالت و وفور مواهب مادی را می چشند چرا که فرمان الهی به پیامبران آن بود که قوم خود را و بلکه همه انسان ها از ظلمت به سوی نور خارج کنند نه فقط شاگردان خاص خود را:

کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور(ابراهیم، 2)

و لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ (ابراهیم، 5).

بخدا سوگند (اگر امر خلافت با علی بود) هر گاه مردم از جاده حق منحرف مى شدند و از پذیرش دلیل روشن سرباز مى زدند، آنها را با نرمى و ملایمت به سوى منزل مقصود سیر مى داد سیرى که هرگز آزار دهنده نبود، نه مرکب ناتوان مى شد، و نه راکب خسته و ملول و

سرانجام آنها را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد مى ساخت، نهرى که دو طرفش مملو از آب بود، آبى که هرگز ناصاف نمى شد سپس آنها را پس از سیرابى کامل باز مى گرداند و سرانجام او را در پنهان و آشکار خیرخواه خود مى یافتند. (خطبه حضرت زهرا (س) در جمع زنان مدینه).

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۴

سایر مطالب