طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۴ مطلب با موضوع «اخلاق و معنویت» ثبت شده است

رسول رحمت و وحدت

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

مجد و علوّ مقام و مرتبت نبی اکرم(ص) مانع از آن است که فهم ما از عهده توصیف شخصیت ایشان برآید. آنچه مسلمانان در شناخت ایشان برشمرده‌اند، از مرتبه افعال و سیره چندان فراتر نرفته است. اما آنگاه که به مدد کلام الله و بیان امیرالمومنین(ع) به شناخت اشرف خلایق الهی می‌پردازیم، زوایایی نو از کمال و علوّ رسول الله(ص) بر ما آشکار می‌شود. در این مجال مهترین ارمغان نبی اکرم(ص) برای انسان‌ها را در قرآن کریم و  بیان امیرالمومنین(ع) مرور می‌نماییم.

شاید بتوان گفت شوق مهرآمیز و شفقت و رحمت رسول‌الله به مردم بارزترین وجهه شخصیت ایشان در کلام امام علی‌بن‌ابیطالب(ع) باشد. آشنایی با شخصیت رسول الله(ص) را می‌توان از برخی آیات کتاب الله نیز استفاده کرد، آنجا که می‌فرماید:

 لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ

هر آینه پیامبری از خود شما بر شما مبعوث شد ، هر آنچه شما را رنج می دهد بر او گران می آید سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است

یا تلاش جان‌فرسای رسول رحمت برای نجات مردم از گمراهی و تباهی و رهنمون ساختن به مسیر بهره‌مندی از فضل و رحمت الهی چنان بود که خداوند برای آرامش ایشان  چنین آیاتی نازل فرمود:

فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا

شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند ، خویشتن را به خاطرشان از اندوه هلاک سازی 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۱۸

با روضه زنده هستیم*

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

"الحمدلله علی عظیم رزیتی" فراز پایانی زیارت عاشورا سپاسگزاری خاضعانه به درگاه الهی برای توفیق عزاداری بزرگ است. سراسر این زیارت نیز تولی اهل بیت(ع) و تبری از اعداءشان را وسیله سلوک و تقرب می‌شمارد. به برکت انقلاب اسلامی فرهنگ عزاداری اباعبدالله در جامعه ایران ارتقاء یافت، هر چند که امروز از اوج آن فرهنگ که در سال 57 نمودار شد فاصله گرفته ایم، اما آثار فرهنگ ظلم‌ستیز و رهایی‌بخش عزاداری‌های 1357 همچنان باقی است. پس از گذشت سالیان متمادی از راه‌پیمایی‌های انقلابی محرم 1357، ظرفیت اجتماعی و سیاسی عزاداری اباعبدالله(ع) در  9 دی 1388 باردیگر نمایان شد و نسیم رحمت حسینی آتش فتنه را افسرده ساخت.

در برابر این روند رو به رشد در عزاداری اباعبدالله، دو جریان مخالف نمودار شده است. این دو جریان از دو سوی مخالف بر محوریت و مرکزیت این آیین رکنی مکتب اهل‌بیت(ع) آسیب می‌رسانند. جریان اول که بیشتر از سوی مدعیان تجدد و علم نمایندگی می‌شود، عزاداری اباعبدالله(ع) در ماه‌های محرم و صفر را عامل دل‌مردگی و افسردگی جامعه می‌انگارد. جریان دوم نیز به تازگی در رسمی بی‌پایه، عزاداری ایام محسنیه را به عنوان متمم این دو ماه پیگیری می‌‎نماید. روی سخن در این نوشتار با جریان اول است و ان‌شاء الله در نخستین فرصت به بررسی اصالت عزاداری ایام محسنیه نیز خواهم پرداخت.

انا قتیل العبرة

آنچه در ظاهر عزاداری سیدالشهداء(ع) نمودار می‌شود، حزن و گریه است. طبیعت آدمی نیز از اینکه خاطرات ناگوار‌اش را تداعی نماید و به یاد انها گریه کند گریزان است. همین امر موجب شده، حلقه‌های اجتماعی و رسانه‌ای تجدد و روشنفکری جسارت یابند و عزاداری و گریه بر مصائب سیدالشداء(ع) را عامل افسردگی جامعه ایرانی قلمداد کنند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۲ ، ۰۵:۲۴

زیارت اربعین ، آیین میان فرهنگی شیعه

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

بنابر روایت امام حسن عسکری علیه السلام زیارت اباعبدالله در اربعین در کنار چهار رفتار دیگر، از نشانه های مومن محسوب شده است. این 5 نشانه همگی از ویژگی‌های تمایز بخشی برخوردارند، و مجموعه‌ی آنها نمادهای هویتی مکتب اهل بیت(ع) به شمار می‌روند. اما در میان این نشانه‌ها زیارت اربعین از ویژگی ممتازی برخوردار است که در سالیان اخیر بیشتر نمایان شده است.  چهار نشانه دیگر یعنی فرائض و نوافل یومیه، انگشتر به دست راست کردن، بسم الله را بلند گفتن و سجده بر خاک، از ظرفیت سامان‌دهی یک آیین اجتماعی برخوردار نیستند. در این میان زیارت سیدالشهداء در روز اربعین به جهت تمرکز مکانی و زمانی، زمینه‎ساز شکل گیری یک آیین اجتماعی شده است.

این ظرفیت تا پیش از محدودیت‌های حکومت بعثی، در قالب شکل گیری دسته‌ها و هیئات عزاداری عشایر و شیعیان ساکن در بلاد و قرای اطراف کربلا و نجف و رهسپار شدن‌شان به سوی کربلا سامان یافته بود. وقفه چند دهه ساله این آیین در دوران حکومت حزب بعث، همزمان با دوران گسترش مراودات فراملی و تسهیل و توسعه سفرهای زیارتی بود. پس از پایان محدودیت‌ها، با تاخیری چند ساله این نشانه مکتب اهل بیت علیهم اسلام فرصت یافت تا به یکی از گسترده‌ترین تجمعات بشری تبدیل شود. شناسایی و فهم ابعاد معنوی این آیین نیازمند مجال واسعی است، اما در این یادداشت تنها به چند ویژگی و ملاحظه در این باره بسنده می‌شود:

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۸

صدای پای معجزه

محمد مهدی شاه آبادی

ابوسفیان در توصیه خود به نزدیکانش، گفت که این خلافت را همچون توپی در میان خود (بنی امیه) بچرخانید و یزید در میانه اشعار کفر آمیز خود، کربلا را انتقام جنگ های بدر و احد دانست و بنی هاشم را به بازی سیاسی با اسم وحی متهم کرد.

مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) در بالای دارالاماره، در هنگام شهادت، گریست. امویان او را خطاب قرار دادند و گفتند که برای حکومت جنگیدی و حال که شکست خوردی گریه می کنی؟ و او پاسخ داد...

و مدار جنگ ها و حکومت ها پس از پیامبر (ص)، بر محور دنیا چرخید بسان همه تاریخ و آن مبارزه برای خدا، حق و عدالت و دنیا را برای اهل آن رها کردن، شد استثنایی 5 ساله در میانه 50 سال حکومت بعد از نبی (ص).

و این چنین مرزهای شریعت و حقیقت در هم شکسته شد و کشتن و کشته شدن، خلافت و وصایت، بازیچه اهل دنیا شد و اهل دنیا، تنها جنگ های الهی این نیم قرن را به حساب فتنه های کور نهادند که انسان در میانه آن توان شناخت حق و باطل را ندارد. عجبا! که آنکه حق بر مدار او می گشت، محور فتنه و ابهام شد و آل ابی سفیان، خلافتشان تأیید! فتنه، این گمراهی عظیم امت بود که پرده ظلمت آن، جز به خون سیدالشهدا شکافته نمی شد.

طرفه آنکه پس از عاشورا، اهل ظاهر، همه چیز را پایان یافته می دیدند. امروز را نبین که من و تو از جمله جمله اباعبدالله بر سر غلام سیه چرده خود، سخن می گوییم و کلمه کلمه زینب کبری (س) را در برابر ابن زیاد و یزید زمزمه می کنیم و فریاد «یا بن الطلقا»ی همراه کربلا، در جانمان حماسه می افکند.

آن روز همه چیز تمام شده بود. بسان همه جنگ ها و جنگیدن های 50 سال قبل. برنده مانند همیشه، آن بود که کشت و برد و به اسارت گرفت و بازنده آن بود که کشته شد و مال و اهل بیت اش به تاراج و اسارت رفت. مگر منطق اهل دنیا جز این است؟ و مگر از آن شریعت نبوی و عدالت علوی و حقیقت الهی جز پوسته ای باقی مانده بود که بخواهد داوری ای جز این را برای اهل عالم داشته باشد؟

تو امروز را نبین که

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۰:۲۵

بارها و به تکرار از مؤمنان عزاداری که توفیق حضور در راهپیمایی عظیم اربعین را داشته اند، عبارتی به این مضمون شنیده ایم که در طول مسیر راهپیمایی یکی از اصلی­ترین اموری که حاصل می­شود، تذکر و توجه نسبت به وجود حضرت صاحب الزمان و بقیه الله الاعظم است. چنین تواتری شایستۀ توجه است. چرا که این امر حسب ظاهر چندان مشهود نیست و به عبارت دیگر ناشی از شرایط و احوال ظاهری مسیر نیست. در طول مسیر، تابلوها و پرچم­ها، شعارها و شعرها و اذکار و امثال اینها به تناسب ایام عزاداری اربعین اباعبدالله الحسین (ع) عموماً به یاد و نام آن امام همام و شرح و تصویر سیره و مصائب او و خاندان و یاران والاتبارش مزین است و لا اقل در ظاهر امر اشاره مستقیمی به امام عصر ندارد. پس در پس این تواتر باید حقیقتی معنوی را جستجو کرد.

این حقیقت معنوی به طور یقین مرتبط با پیوند مستقیم قیام عاشورا با قیام آخرالزمانی صاحب الامر است، پیوندی که دیروز شیعه را به فردایش متصل می­کند. اما می­توان پیرامون این پیوند در متن شعائر مربوط به راهپیمایی اربعین تأمل کرد.

حرکت در مسیر مملو از جمعیتی که شیعیان را از اقصا نقاط دنیا گرد هم آورده و در جهت واحد و به سوی مقصد واحد، تجسمی از حرکت تاریخی شیعه است. مسیر همواره مقدمه­ای برای رسیدن به مقصد است اما اینجا مسیر معنایی فراتر از این دارد. اینجا مسیر طریقیت صرف ندارد بلکه خود واجد نوعی موضوعیت است. در فرآیند طی مسیر، استحقاق وصول به مقصود باید حاصل شود. دشواری­ها، اضطرارها، خستگی­ها و بریدن­ها، تبلور تنگناها و فتنه­ها و ابتلائات عظیمی است که شیعه در تاریخ 1400 سالۀ خود پشت سر گذاشته و یا پیش رو دارد. پیمودن مسیر و عبور از این موانع جز در سایۀ نگاه داشتن به مقصد ممکن نیست: ما هنوز نرسیده ایم. توقف، مگر برای تجدید قوا و اندوختن توان برای ادامۀ راه، ممنوع است.

در عین حال، اینکه ما هنوز نرسیده ایم معنایش این است که داستان کماکان ادامه دارد. همه عالم باید این را بدانند. این موضوع باید به بهترین نحو و به بالاترین صوت اعلان و اظهار شود. اگر با جمعیت ده میلیونی چند سال قبل دیده نشد، در سالهای اخیر راهپیمایی اربعین را به بیش از 15 میلیون ارتقا می­دهیم و سالهای بعد به بیش از بیست میلیون نفر. زیرا که مسألۀ عاشورا مسألۀ فرقه­ای نیست بلکه امر جهانی است. وقتی قیام منجی واپسین قیام جهانی است، مبنا و مقدمۀ آن که قیام عاشوراست نمی­تواند جهانی نباشد. نمی­تواند شعار اصلی قیام موعود (یا لثارات الحسین) جهانی نباشد. ما هر سال «بزرگترین تجمع انسانی» تاریخ بشر را در مسیرهای منتهی به کربلا برپا می­کنیم تا جهانی که در سیطرۀ کمیّت است، به اعجاب این کمیّت عظیم انسانی، متوجه و متذکر اصلی­ترین داستان عالم شود. تا اهل دنیا بدانند که داستان چیست و خصوصاً بدانند که داستان ادامه دارد. بدین معنا، راهپیمایی اربعین از مهم­ترین تمهیدات قیام منجی واپسین است.

اما برای پیوند راهپیمایی اربعین با حقیقت مهدوی می­توان جهت دیگری نیز تصور کرد. مسافری که برای نخستین بار پای در مسیر راهپیمایی اربعین می­گذارد، در کمال شگفتی خود را در جهانی تازه و واقعیتی تجربه نشده می­یابد. گویی در آن چند روز عالمی محقق می­شود که در آن بخش اعظم واقعیت­هایی که ما را احاطه کرده اند، به تعلیق در می­آید. مسافر متحیر برای چند روز دنیایی را تجربه می­کند که چسب روابط و مناسبات آن پول نیست. دنیایی که به فراسوی "مبادلۀ منافع" گام گذاشته است. دنیایی که قاعده حاکم بر آن نه رقابت، که احسان است و اگر هم رقابتی هست، فقط سبقت جویی در خیرات و نیکی­هاست. دنیایی که اخوت، ایثار، مهربانی، همدلی و وحدت را در متعالی­ترین معانی خود ظاهر می­سازد. اما این­ها همه تعلیقِ موقت واقعیتی است که ما در آن محاط هستیم. آیا ممکن نیست این تعلیق موقت پیش درآمد تحقق عالمی جدید و چشمه­ای از اقیانوس جهان موعودی باشد که در آن چنین استثناهایی به قاعده تبدیل خواهد شد؟ آیا این تعلیق موقت تذکاری به ما ظلمت زدگان عسرت زدۀ آخرالزمان نیست که جهانی دیگر ممکن است؟ آیا راهپیمایی بزرگ اربعین شاهدی بر آن نیست که صبح نزدیک است؟ 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۲۰:۱۱

آن مسئلهى اصلى این است که یک جماعتى در مقابل جریان قانونى کشور، به شکل غیر قانونى و به شکل غیر نجیبانه ایستادگى کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید؟...خب، در انتخابات سال ۸۸، آن کسانى که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجههى با تقلب، اردوکشى خیابانى کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمیکنند؟ در جلسات خصوصى میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا براى کشور هزینه درست کردید؟ اگر خداى متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههاى مردم به جان هم مىافتادند، میدانید چه اتفاقى مىافتاد؟ (دیدار با دانشجویان، ماه رمضان امسال)

این سخنان رهبری با نقدهایی مواجه شد. مقاله ای با پشتیبانی روایات دینی و سیره تاریخی اهل بیت (ع) در نقد این مطلب نگاشته شد. در مورد اصل نقد بر رهبری و حدود و روش آن باید در جای دیگری سخن گفته شود.

به طور خلاصه مدعای مقاله مذکور این است:

1.       1. رهبری از دو متهم اصلی فتنه 88 «طلب عذرخواهی» کردند. عذر خواهی برای گناه انجام نشده، کار نادرستی است؛ عذرخواهی برای انجام تکلیف و وظیفه نادرست تر است؛ عذر خواهی برای زیر فشار سیاسی بودن باز هم بدتر است؛ عذرخواهی در برابر کسی که خود را حق مطلق می داند بدتر است.

2.       2. در صورت وجود شرایط، عذرخواهی عمل اخلاقی است، اما طلب عذرخواهی کردن غیر اخلاقی است. مانند سلام کردن که اخلاقی است و طلب سلام کردن غیر اخلاقی است. امیرالمومنین (ع) هم از کسانی که علیه آن حضرت جنگیدند، طلب عذرخواهی نکرد.

3.       3. در جرایم عمومی عذرخواهی وقتی منطقی است که امکان دفاع از خود در محکمه عدل وجود داشته باشد.

4.       4. حتی با وجود محکومیت، باز هم محکوم ملزم به عذرخواهی نیست هر چند باید مجازات را تحمل کند.

به طور تلویحی و بلکه روشن، نگارنده عملکرد رهبری را در این مورد با معاویه همسان دانسته که سعی دارد برای مقاصد سیاسی، انقلابیون قبلی را به عذرخواهی از عملکرد خود وادار کند. کسی دارای تکبر بوده و بدون درک و شعور اخلاقی است و خود را حق مطلق می داند و برای دیگری حقی قائل نیست. نگارنده کاری به این اتهامات ندارد که منتقد برای فرار از تبعات آن، بدون نام آوردن، با ذکر تمثیل های تاریخی وارد شده است.

نقد این نقد

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۰:۵۷

سیدالشهداء (ع) در اقدامی آگاهانه و هدف‌مند که با درایت و هوشمندی طراحی شده‌بود، قلعه‌ی تزویر اموی را فروریخت و حقیقت جریان نفاق که سال‌ها از دید جامعه پنهان‌ مانده‌بود را نمایان ساخت[1].

نسبت ما با این ماجرای سراسر حماسه و مظلومیت ، اقتداء است و نه تماشا و دراین اقتداء نیز، به عمل کار برآید و نه به آرزو و حرف. عزاداری ما برای آن امام غریب نیز  باید در مسیر اقتداء و ائتمام به او باشد و نتیجه‌اش، عمل به اوامر و احکام الهی که از لسان ایشان و دیگر ائمه‌ی هدی به مارسیده است.

بنابراین اولاً ذکر مصیبت‌ها و عزاداری سید‌الشهداء نمی‌تواند برخلاف معارف‌اسلامی باشد و یا رفتارهای خلاف شرع را شامل شود. نقل عبارات کفرآمیز و شرک‌آلود در خلال مدح و مرثیه ممنوع است. اگرچه درباره‌ی شعر گفته‌اند که" احسنها، اکذبها"، اما این به صناعات ادبی و اشارات و تلمیحات شاعرانه بازمی‌گردد و نه تصریح به معانی مشرکانه. مناقب اهل‌بیت (ع) آن‌قدر وسیع و عمیق است که جایی برای این انحرافات باقی نمی‌گذارد.

ثانیاً ذکر مصیبت‌ باید مطابق با روح قیام و حماسه‌ی سیدالشهداء (ع) باشد که در عباراتی چون "هیهات منّا الذلّه" به روشنی بیان شده‌است. نقل عبارات ذلیلانه و نسبت دادن رفتارهایی برخلاف عزت‌مداری حسینی، به سیدالشهداء (ع) و اهل‌بیت ایشان، ظلمی آشکار و گناهی نابخشودنی است.

ثالثاً در عزاداری بر سالار شهیدان ، رفتارهای ناهنجار و موهن به جای‌گاه و قداست ایشان جایی ندارند. حتی در نحوه‌ی بر زبان راندن نام مبارک "حسین" علیه السلام نیز باید مراقبت و جدیت داشت تا ادب و احترام حفظ شود.

رابعاً هر عمل خلاف شرع و مخل به دین و مذهب نیز باید از صحنه‌ی عزای سیدالشهداء محو شود. توصیه‌ی ائمه‌ی هدی(ع) آن بوده است که همان‌طور که بر عزیزان خود سوگواری می‌کنید، برای جد غریب ما نیز عزاداری کنید. همگان در عزای عزیزانشان، مویه می‌کنند، برخی بلند بلند می‌گریند و گاه فریاد می‌کنند، بعضی هم از خود بی‌خود می‌شوند و بر سر و صورت و سینه می‌کوبند، همه‌ی این ها در عزای سیدالشهداء، ممدوح و مأجور است؛ اما هیچ عاقلی برای عزیز از دست‌رفته‌ی خود، با قمه برسر نمی‌کوبد ، قفل بر بدنش نمی‌زند و بر تیغ و آتش راه نمی‌رود.

خامساً روح حماسه و بندگی حاکم بر صبر و پذیرش سیدالشهداء دربرابر مصائب و مظلومیت‌ها، هم‌واره باید مورد توجه باشد . هدف اصلی بکاء و ابکاء و تباکی، دمیدن همین روح عبودیت و حماسه در کالبد جامعه است و این با تلاش بی‌قاعده برای گریاندن مخاطب با هر حرف و داستان نامربوط و خلاف واقع، منافات دارد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۲۱

خلق حماسه عاشورا با شهادت نخبگانی همراه بود که طی 20 سال در مدرسه اهل بیت(ع) تربیت شده بودند. جماعت کم‌شماری که در رکاب سیدالشهدا(ع) در کربلا تداوم مسیر هدایت را تضمین کردند، سرمایه ناب انسانی شیعه در آن مقطع بودند. مقطعی که در بیشتر تحلیل‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، همان رونمایی از این سرمایه معنوی است، اما به زحمات و تلاش‍هایی که تربیت این چهره‌های درخشان را میسر ساخت کمتر توجه می‌شود؛ شیعیان جان‌فدایی که بدون توجه به عقل محاسبه‌گر مادی امتثال امر امام حسین(ع) را تا سرحد بذل جان و اسارت خاندان پذیرا شدند. تاثیرگذاری این حماسه در اتصال تامّ آن به ولایت قابل فهم است، و الّا قیام‌هایی که پس از آن رخ داد و فجایعی فراتر از حادثه کربلا نیز در پی داشت، هیچ یک نتوانستند تاریخ ساز باشند.

از سوی دیگر فدا شدن سرمایه تربیتی مکتب اهل بیت(ع) در عاشورا برای حفظ دین اسلام از انحراف و زوال، سنگینی بار امام سجاد(ع) در استمرار مسیر هدایت را دوچندان ساخت. در شرایط تاسف‌باری که پس از قیام اباعبدالله(ع) بر جامعه اسلامی حکم‌فرما بود، امام سجاد(ع) بدون برخورداری از میراث تربیتی پدر و عموی بزرگوارشان هدایت معنوی جامعه اسلامی را عهده‌دار شدند. تربیت شدگان ناب مکتب اهل بیت(ع) همگی در رکاب اباعبدالله شهید شده بودند و اختناق اموی فرصت بسیار محدودی برای تربیت نسل جدید شیعیان باقی گذاشته بود. فضای رفاه‌طلبی و دنیاگرایی که به تبع حاکمیت خاندان اموی بر جامعه اسلامی غالب شده بود، فرصت محدودی برای بازسازی معنوی جامعه باقی گذاشته بود.

از سوی دیگر در پی قیام اباعبدالله و شکسته شدن هیمنه و قداست خلافت اموی، شورش‌ها متعددی در گوشه و کنار جامعه اسلامی واقع شد. واکنش خلافت تشدید خشونت و سخت‌گیری بر معارضان فکری و رقبای سیاسی بود. اختناقی که بر بلاد اسلامی حاکم شد، فرصت فعالیت فکری و اندیشه‌ای را از میان برد. خط‌مشی تربیتی امام زین العابدین(ع) در برابر این فضای پرچالش، مخاطب قرار دادن دل‌ها و کوشش برای احیاء قلوب مردم بود. امتی که ندای استغاثه حجت الهی را بی‌پاسخ می‌گذارد، گرفتار دل‌مردگی معنوی است و جز با ابتهال، تبتّل و انابه درمان نمی‌شود. در چنین برهه‌ای، انابه و التجاء به درگاه الهی مضمون محوری ادعیه‌ای است که از امام علی بن الحسین(ع) به یادگار مانده است.

تامل در مجموعه اقدامات هدایت‌گر ایشان و سنجش نسبت آن با شرایط محیطی می‌تواند الهام بخش سیاست‌گذاری فرهنگی در برابر شرایط مشابه باشد. آنجا که عقلانیت جامعه از فهم رهنمودهای هدایتگر باز‌می‌ماند و لذت‌جویی و دنیاطلبی بر جامعه غالب می‌شود، می‌توان از رهیافت معنوی امام زین العابدین(ع) الگو گرفت. جامعه‌ای که به تبع پیشرفت‌های مادی به دل‌مردگی معنوی دچار شده، نیازمند مداوای قلبی است، تا آماده پذیرش معارف و امتثال اوامر و و نواهی الهی شود. ورود به عصر شکوفایی علمی چنانکه در عصر صادقین(ع) رقم خورد- ثمره احیاء معنوی جامعه و درک نیازمندی‌اش به معارف و احکام اسلامی بود. اگر مجاهدت معنوی امام زین العابدین(ع) نبود، ظرفیت اجتماعی بسط و ترویج معارف پیدا نمی‌شد. شاید امروز نیز جامعه ما پیش از ورود به عرصه آزاداندیشی علمی نیازمند نوسازی معنوی باشد. داوری درباره وضعیت موجود و سنجش معیارهای و شاخص‌های آن نیازمند فهم دقیق سیره اهل‌بیت(ع) در دوران سه امام یاد شده می‌باشد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۷

به عمل کار برآید

احمد مخبری

سال‌هاست که محبان و دوستان اهل‌بیت ع به ویژه شیعیان و موالیان ایشان، بر داغ‌ها و دردهای آل‌الله مویه‌گرند و سوگوار.

محرم، آن‌گونه که امام رضا‌ علیه‌السلام به ریّان‌بن‌شبیب آموختند، ماه غم و عزای خاندان رسالت است و شیعیان و موالیان اهل‌بیت علیهم‌السلام  نیز در این ماه تمام تلاش و مساعی خود را برای اقامه‌ی عزا بر داستان خون‌بار عاشورا به کار می‌بندند.

دهه‌ی اول محرم ، آغاز دوباره‌‌ی سالی دیگر بر عزای سیدالشهداء علیه‌السلام است و عاشورا قله‌ی تمام آلام و دردها و اوج عزاداری‌ها و سوگواری‌ها. شیعیان که دلی سوخته از یاد‌آمد آن‌همه مظلومیت و معصومیت دارند، در روز عاشورا، بر اساس آموزه‌های دینی خود، سلام بر سیدالشهداء علیه‌السلام را برترین و بهترین اعمال می دانند و "زیارت عاشورا" را عالی‌ترین مضمون این عشق و دل‌دادگی!

زیارت عاشورا که از لسان آخرین معصوم بازمانده از ماجرای عاشورا، نقل شده، دارای عبارات گران‌سنگی‌است. فقراتی در ابراز ارادت و محبت و عباراتی در تولی و تبری است و فرازهایی در دعا و مسألت. اما اگر لسان دعا را در کلام معصوم علیه‌السلام ، محملی برای آموزش و پرورش مخاطبان بدانیم، مهم‌ترین قسمت زیارت عاشورا ، دعاهایی‌ست که ترسیم کننده‌ی نقاط نهایی و عالی‌ترین آمال و آرزوهای یک مسلمان دلداده به اهل‌بیت‌ع است.

در زیارت عاشورا، پس از اظهار تسلیم و ولایت‌مداری با آل‌الله و یارانشان و نیز اعلام جنگ و دشمنی با دشمنان‌ ایشان، از خداوندگاری که با معرفت اهل‌بیت و یاورانشان، شیعیان را اکرام کرده ‌است و براءت از دشمنان خداو رسول را روزی آن‌ها ساخته، چنین درخواست می‌کنیم:

فأسئل الله ... أن یجعلنی معکم فی ‌الدنیا و الآخره، و أن یثبّت لی عندکم قدم صدق فی‌ الدنیا و الآخره

وأسئله أن یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله و أن یرزقنی طلب ثارکم مع امام هدی ظاهر ناطق بالحق منکم

و أسئل الله بحقکم و بالشّأن الذی لکم عنده أن یعطینی بمصابی بکم افظل مایعطی مصاباً بِمُصیبتِه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۲ ، ۰۹:۲۶

سیر دشوار به سوی حق

محمد مهدی شاه آبادی

اگر انسان ها به اطاعت امام گردن نهند، امام آنها را با سیری آرام و ملایم به مراتب کمال می رساند و نعمت مادی و معنوی را برای آنها جمع می کند. آن طور که به بیان قرآن، «لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم (سوره مائذه، 66)». اما سیر ملایم ولی الهی، دنیا را بهشت نمی کند. حد دنیا را باید خوب شناخت تا مسیر حرکت فردی و اجتماعی روشن شود.

حد نهایی دنیا: دنیا از یک سو در بهترین حالت، جایگاه تجارت اولیای خدا است و جایی است که راه کمال انسانی از آن می گذرد. اگر همه خواست الهی در جامعه انسانی برآورده شود و ارکان سه گانه امام، خواص و عامه مردم هریک به درستی در مسیر خود حرکت کنند، مواهب دنیوی و اخروی بر انسان ها و جامعه انسانی بارش می گیرد اما باز هم دنیا از دنیا بودن خود خارج نمی شود یعنی همچنان دنیا سجن مومن است و متاع دنیا قلیل. دنیا اگر پر از عدالت نیز بشود باز هم دار غرور و فریب است و فانی و منزلگاه دائمی نیست. دنیا در بهترین وضعیت خود نیز دار ابتلاء و امتحان برای همه انسان ها است و و بلای مقربان در هر حال از سایر انسان ها بیشتر است.

پس سیر ملایم ولی الهی، هر چند انسان ها را به کمال خود سوق می دهد و جامعه را انسانی و الهی هدایت می کند اما دنیا را به آخرت و به بهشت تبدیل نمی کند.

حد پست دنیا: آنگاه که سه جزء جامعه (امام، خواص و عوام) یا برخی از آنها به وظایف خود عمل نکنند و یا در جایگاه خود قرار نگیرند. در این صورت دنیا جهره پست و شیطانی به خود می گیرد و سیطره طاغوت و ظلمت در آن فراگیر می شود. اگر انسان ها نعمت الهی ولایت را انکار کنند، به دیار بایر و بدون ثمر وارد می شوند: «الم تر الی الذین بدلوا نعمه الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار (سوره ابراهیم، 28)».

نظام اختیار انسان ها، که خداوند هدایت خود را بر پایه آن استوار کرده است، از سنن لایتغیر الهی است. اگر دین حق و امام حق، به عنوان محور سعادت بشر، یاری نشود بی تردید به انحراف و التقاط و ... دچار می شود. هر زمان که بندگان الهی به عهد الهی خود بازگردند دین خداوند نصرت می شود و حق برقرار می گردد. حد پست دنیا آن است که امام حق، از مدار زندگی مردمان کنار زده شود، دین حق به تحریف دچار شود و خواص اهل حق میدان را برای اهل باطل خالی کنند و عامه مردم به دانسته های فطری و دینی خود عمل نکنند.

اما نظام اختیار جهان، بر پایه حکمت هدایت انسان ها است. اگر دهر آن چنان بر مدار سفلگان بچرخد که دین خدا به عنوان راه هدایت انسان ها، آن چنان دچار اضمحلال و انحراف گردد که راه هدایت بر آیندگان بسته شود، آنگاه خداوند با بالاترین هزینه ها از دین خود حفاظت می کند و این محافظت الهی از طریق خلیفه خدا بر زمین، امام معصوم روی می دهد.

کربلا، آن نقطه ای بود که صبر و نرمش ولی الهی که آینه تمام نمای صبر خداوند است، لبریز شد و نجات انسان ها و نجات دین خدا جز به فداکاری امام ممکن نبود. آن هم فداکاری که تنها به شهادت امام منتهی نشد بلکه اهل بیت او و یارانش به شدیدترین اوضاع شهید و اسیر شدند.

آن نجات بخشی حرکت حسینی، سیطره دستگاه ابلیسی و نظام ظلمانی و طاغوتی را شکست و برای همیشه تاریخ و همه انسان ها راه هدایت و نور را بازکرد. راهی که دیگر به هیچ عنوان بسته نخواهد شد و این به برکت عظمت فداکاری است که به امامت معصوم روی داد. کربلایی که اگر به دست عزیزترین انسان ها غیر از امام معصوم رخ می داد، چنین اثری نداشت حتی اگر به رهبری بزرگ پرچمدار کربلا حضرت ابالفضل یا حضرت علی اکبر علیهما السلام انجام می شد.

آن روزنه نورانی که اباعبدالله به کمک اهل بیت و یاراتش برای همه بشریت گشود می رود که بر ابرهای ظلم و ظلمت غلبه کند و این غلبه نهایی با قیام امام زمان (عج) رخ خواهد داد.

اما چه شد که کار به چنین نقطه دردناکی منتهی شد؟

انحراف اول در سقیفه روی داد که محور هدایت از جای خود منحرف شد و امام به حاشیه رفت و کفر به نعمت ولایت اتفاق افتاد.

اما این به تنهایی برای روی دادن کربلا کافی نبود. انحراف خواص و نشناختن وظیفه و عمل نکردن به تکلیف رویه دیگر ماجرا بود. عوام مسلمانان نیز اگر به فهم فطری و علم اندک خود نسبت به دین عمل می کردند کار به اینجا نمی کشید.

و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه علی المنبر فلم یبقروا فابتلاهم الله بیزید الفاسق. (لهوف، 20)

امام حسین علیه السلام فرمودند:

من از جد خود رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است. پس هنگامی که معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را بدرید (او را با خواری بکشید)، اما اهل مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و او را نکشتند پس خداوند آنها را به یزید فاسق مبتلا کرد.

اما اگر خود را از خواص می دانیم، بیشتر از عوام باید بر وظیفه خواص دقت کنیم. باز هم سوال مهمی را بازخوانی می کنم:

ما تکلیف سیاسی اجتماعی خود را در یاری امام زمان (عج) چگونه می یابیم؟ از کجا می فهمیم که فلان کار تکلیف است؟ آیا احساس تکلیف کاذب وجود دارد؟ با این احساس چه کنیم؟ چگونه تکلیف کاذب و صادق را تشخیص دهیم؟ آیا تکالیف مختلف برای افراد مختلف نیست؟

از چه راهی تکلیف خود را بشناسیم که امام حق و دین حق به غربت نیافتد؟ گاه اقدامات تکلیف نشناسانه ما، به جای یاری حق، به انزوای حق می انجامد!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۵۰

سایر مطالب