طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مذاکره» ثبت شده است

زیرِ صحنه درهم و برهم مراودات هسته‌ای که دربرگیرنده انبوهی از رایزنی‌ها و لابی‌ها و دیدارها بوده و هست، یک مجموعه متناهی از عناصر و ارزش‌ها قرار دارد که در حکم رابطه شطرنج با بازیِ‌ با آن است؛ صفحه، مهره‌ها، تعریف‌شدگی حرکتِ آن‌ها و تعداد خانه‌های سیاه و سفید، سازه‌ای را فراهم می‌آورد که طبق مقررات‌اش، می‌شود «با» آن بازی کرد و «از» آن لذت برد و برای پیروز شدن «در» آن، تلاش کرد.

نه صفحه شطرنج جوهر و اصالت دارد و نه بازی و بازی‌گرانِ آن؛ همه‌چیز در یک نظم دل‌بخواهی و توافقی گرد هم آمده است و بازی‌گر، بخش‌هایی از آن‌را می‌داند و پاره‌ای از آن‌را نمی‌شناسد و با همین ترکیب دانایی و ناتوانی، به معرکه پا می‌گذارد و چیزهایی را به هم پیوند می‌زند و «تلاش» می‌کند. تلاش او، متوقف به دانستنِ‌ نادانسته‌ها نیست و لاجرم آن‌ها برایش مفروض گرفته می‌شود.


اشتون- ژنو 3

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۰۹:۵۵

 مذاکره در ژنو با آمریکایی‌ها، تنها در حول و حوش پرونده هسته‌ای بوده است؛ این جمله‌ای است که مردان سیاست خارجی ایران، بر آن بارها تاکید کرده‌اند. البته آن‌چه دیپلمات‌های ایرانی مجاز به انجام‌اش بوده‌اند، به‌معنای این نیست که دیگران نیز در این پندار شریک بوده‌اند و از فرصت بی‌سابقهِ به‌وجود آمده، چشم پوشیده‌اند و همه فرصت‌های طولانی دیدار و گفت‌وگوی دو یا چندجانبه را به بحث درباره اراک و نطنز و فردو سپری کرده باشند.

آن‌چنان که از خبرها و حرف‌های طرف‌های غربی و رسانه‌های‌شان برمی‌آید، مسائل دیگری نیز از جانب آن‌ها در میان بوده و مشخصا نامی از سوریه نیز مطرح شده است؛ حدود و ثغور این گفته‌ها و شنیده‌ها روشن نیست، اما این گمانه‌زنی نشانه تمایل آن‌ها، به وارد کردن متغیر (یا متغیرهای) تازه‌ای در فهرست خواسته‌ها و شرط‌های‌شان در حین مذاکره با ایران است.

ردِ این نکته را می‌توان در جایی دیگر پی گرفت؛ آن‌هنگام که در فاصله‌ای کم‌تر از 17 روز، یک موضوع  قابل‌توجه در سخن‌رانی‌های رهبری انقلاب، نمودار شده است: «رژیم منحط صهیونیستى». در سخن‌رانی 12 آبان‌ماه، این بحث مشخصا در نسبت با پایان ماجرای هسته‌ای عنوان می‌شود:

یک مسئله این است که دشمنى آمریکا با ملت ایران و با جمهورى اسلامى اصلا حول محور هسته‌اى نیست؛ این خطاست اگر خیال کنیم که دعواى آمریکا با ما سرِ قضیه هسته‌اى است؛ نه، قضیه‌ هسته‌اى بهانه است؛ ... فرض کنید جمهورى اسلامى عقب‌نشینى کرد؛ همان‌که آن‌ها می‌خواهند - خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانه دیگر را به‌تدریج پیش می‌کشند: ... چرا با رژیم صهیونیستى بدید؟ چرا رژیم صهیونیستى را به رسمیت نمى‌شناسید؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۴

در جهانی که به تعبیر ژان بودریار «فرا واقعیت» (hyper-reality) بر واقعیت سیطره یافته، کپی از اصل مهم­تر شده و بازنمایی حقیقت بخشی از فرآیند ساختن حقیقت است، چرا نباید مسئولان دولت جمهوری اسلامی از توافقنامۀ اخیر به عنوان یک پیروزی تاریخ ساز یاد کنند؟ اگر از سویۀ افراطی موجود در سخن بودریار (که چنان که می­دانیم جنگ اول خلیج فارس را اساساً جنگی رسانه ساخته می­دانست که در واقعیت رخ نداده است!) بگذریم می­توان بصیرت درست موجود در آن را به چنگ آورد. در جهان محاصره شده توسط رسانه و بازنمایی­های رسانه­ای اینکه واقعیت دقیقاً و فی نفسه چیست، نه اینکه مهم نباشد، اما اهمیت انحصاری ندارد. بلکه درست به همان اندازه، بازنمایی که از آن واقعیت صورت می­گیرد مهم است. اگر شما در حقیقت امر هم برنده باشید ولی این پیروزی بازنموده نشود، شما پیروز نشده اید.

فلذا اعلام پیروزی و موفقیت در مذاکرات ژنو و بازنمایی رسانه­ای آن ادامۀ نبردی است که در میز مذاکره جریان داشته است. از این جهت، نه فقط قابل درک که حتی ضروری و لازم هم هست. در مقطع فعلی، هیچ کاری غیرهوشمندانه تر از این نیست که با برجسته ساختن محورهایی خاص از قبیل امتیازاتی که داده شده و امثال آن، بازنمایی مبتنی بر مصالح ملی را مخدوش کنیم. سکوت و صبر و انتظار حتماً انتخاب هوشمندانه تری است. اما هوشمندانه تر از همه اینها، همراهی و «همنوایی مشروط » است. این گزینه­ای است که حکیم­ترین و زیرک­ترین سیاستمرد روزگار ما برگزیده است.

اما در عین حال، دولتمردان ایرانی نیز باید متذکر این باشند که خود مدهوش و مفتون این فرا واقعیتی که به درستی در حال بر ساختن آن هستند، نشوند. اگر آنان خود نیز این فراواقعیت را با واقعیت خلط کنند، در این کارزار کارشان زار خواهد بود. از منظر واقعگرایانه توافق اخیر، نه پیروزی بزرگ بلکه مرحلۀ مقدماتی عملیاتی دشوار است که در صورت مدیریت و مقاومت مناسب می­تواند به پیروزی بزرگ منتهی شود. این واقعیت است که در توافق ژنو برای نخستین بار از سوی قدرت­های مستکبر (و لو به طور تلویحی) حق ایران در غنی سازی مورد پذیرش قرار گرفته، مسیری برای حل نهایی موضوع تعریف شده و بخشی (و لو اندک) از تحریم­ها معلق شده، اما این هم بخش دیگری از واقعیت است که عقب نشینی­هایی از برخی حقوق و دستاوردهای ملی صورت گرفته است. عقب نشینی لزوماً شکست نیست و می­تواند بخشی از یک طرح عملیاتی باشد. مشروط به اینکه درک دقیق و درستی از طرح و نقشه و الزامات آن در هر مقطع وجود داشته باشد.

در مجموع آنچه که روشن است اینکه یک سال پیش رو و روند تحولات بعدی نشان خواهد داد که ثمرات و نتایج نهایی این طرح عملیاتی چه بوده است. در این فضای مبهم، واکنش هیجان زده و عاطفی چه در حمایت و چه در مخالفت، خصوصاً وقتی با بی توجهی به اهداف و منافع ملی همراه شود، مضر و بیحاصل است. 

۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۸:۴۷

نظرسنجی دربارۀ مذاکره یا رابطه با آمریکا قرار است کدامین گره را از کار دولت عالیجناب حسن روحانی بگشاید؟

یکم. آیا قرار است نظرسنجی پیامی برای خارج داشته باشد؟ مثلاً پیامی برای دشمنان بدین مضمون که ملت پشت سر دولت و اقدامات و سیاست­های آن است. امّا روشن است که نیازی به چنین پیامی نیست، و نه تنها هیچ فایده­ای برای آن متصور نیست که مضرات روشنی هم دارد. دولتی که هنوز چند ماه از پیروزی­اش با آرای عمومی در انتخاباتی با مشارکت 72 درصدی بیشتر نگذشته، چه نیازی به نمایش حمایت مردمی از طریق نظرسنجی دارد؟ حال اگر نتیجه نظرسنجی عدم حمایت اکثریت مردم از این سیاست باشد، نتیجه­ای جز بدگمان کردن طرف مذاکره به سرانجام این فرآیند ندارد. طرف مقابل، طبیعتاً می­اندیشد که دستیابی به توافق با دولت در شرایط بدگمانی افکار عمومی نمی­تواند پایدار و قابل اتکا باشد. اما اگر نتیجه عکس این هم باشد، تأثیر آن بر مذاکره بسیار مخرب است. چون این سیگنال را به طرف مقابل ارسال می­کند که ما به شدت "محتاج" این تعامل هستیم. نگارنده پیشتر در نوشته دیگری تأثیر مخرب مذکور را با استفاده از تمثیل تعامل فروشنده و خریدار مورد اشاره قرار داده است. «عقل متعارف که حتی یک آدم معمولی که در بازار برای خرید می­رود از آن برخوردار است، حکم می­کند که شما اگر موقع خرید جنس را پسندیدید، قبل از انجام معامله شروع به تعریف و تمجید از آن نکنید و اصولاً خود را خیلی مشتاق و محتاج به آن نشان ندهید. چون در این صورت نه تنها مسیر خود را برای هر گونه چانه زدن و تخفیف گرفتن بسته اید؛ که اگر با فروشنده ناتو و دغلی طرف باشید، بعید نیست با ارائه قیمتی چند برابر قیمت واقعی اصطلاحاً گوشتان را هم ببُرد!» روشن است که تبلیغ و دامن زدن به اینکه مذاکره و تعامل یک مطالبۀ عمومی است نتیجه­ای جز تضعیف موضع مذاکره کننده بر سر میز مذاکره ندارد.

دوم. آیا قرار است نظرسنجی پیامی برای داخل داشته باشد؟مثلاً برای منتقدان بالفعل و بالقوه!؟! این احتمال محتمل­تر است. در واقع، این احتمال می­رود که نظرسنجی تمهیدی برای قرار دادن منتقدان در مقابل مردم باشد. بر این اساس، می­توان گفت که نتیجۀ نظرسنجی از پیش برای دولت روشن است و اصولاً نمی­تواند جز نتیجۀ مطلوب نتیجۀ دیگری برای آن متصور شد. اما در این فرض هم جای چند نکته باقی می­ماند: نظرسنجی به واقع قرار است چه چیزی را بسنجد و نظر مردم را دقیقاً در مورد چه چیزی بسنجد؟ آیا ساختن دو مقولۀ کلی و مبهم موافق و مخالف مذاکره (که طبیعتاً قرار است نتیجه را رقم بزند) درکی واقعی از خواست مردم را پدید می­آورد؟ آیا کسی که در پاسخ به «موافقید یا مخالف؟» اعلام موافقت می­کند، در حال امضا کردن چکی سفید است که دولت هر گونه که خواست آن را خرج کند؟ حتی اگر مذاکره و رابطه به قیمت محرومیت از حقوق هسته­ای باشد؟ حتی اگر به قیمت عدول از اصول و آرمان­های دینی و ملی (مثلاً حمایت از ملت فلسطین) باشد؟ حتی اگر ده بدهیم و یک به دست نیاوریم؟ حد این موافقت و مخالفت کجاست؟  پس بر ساختن دو مقولۀ کلی موافق و مخالف، اگر نگوییم حربه­ای شیادانه، لا اقل خطایی روش شناسانه در فهم موضع افکار عمومی نسبت به مسأله است. خصوصاً وقتی توجه داشته باشیم که این نظرسنجی در حالی صورت می­گیرد که جریان مذاکرات و حتی رؤوس مطالب بستۀ پیشنهادی ایران از سمع و نظر ملت دور نگه داشته و محرمانه اعلام شده است. چگونه می­توان به نظر ملت تمسک کرد، در حالی که الزامات حداقلی ارائه نظری مشخص همچون اطلاع از روند و محتوای مذاکرات، مشخص نیست؟ با این حساب بهتر نیست که دولت استراتژی دفاع شفاف و صادقانه از عملکرد سیاست خارجی خود را بر پنهان شدن پشت توهمی از افکار عمومی ترجیح دهد و با منطق و شفافیت به منتقدان بالفعل و بالقوه پاسخ گوید؟

سوم. ممکن است نظرسنجی نه برای ارسال پیامی برای داخل و خارج، که حقیقتاً برای کشف نظر مردم مورد توجه قرار گرفته باشد. فی الواقع، دولت صادقانه قصد دارد بفهمد که نظر مردم چیست تا وفق آن به تنظیم سیاست خارجی خود بپردازد. در این صورت، ضمن آنکه می­بایست ابداع این شیوۀ نوین سیاست ورزی و مدیریت ملی را به دولت تدبیر و امید تبریک گفت، جای این سؤال باقی می­ماند که چرا دولت همین سیاست خلاقانه و مردم گرایانه را دربارۀ دیگر مسائل مهم  کشور در پیش نمی­گیرد؟ حال که قرار است با هزینۀ دولت نظرسنجی سراسری و کشوری صورت گیرد، می­توان علاوه بر مسائل سیاست خارجی، تکلیف بسیاری از مسائل سیاست داخلی را هم روشن کرد. مثلاً می­توان از مردم پرسید:

-          با سه برابر شدن میزان یارانۀ نقدی موافقید یا مخالف؟

-          با کاهش قیمت دلار به 1200 تومان موافقید یا مخالف؟

-          با استمرار سفرهای استانی دولت به شیوۀ دولت­های نهم و دهم موافقید یا مخالف؟

-          با اعلام میزان ثروت و دارایی­های رئیس و اعضای دولت از رسانه­های عمومی موافقید یا مخالف؟

-          و ...

این گونه شاید در منابع هم صرفه جویی شود و یکباره تکلیف همۀ ابهامات و مسائل موجود در کشور روشن شود!

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۶

آ‌ن‌چه در صحنه کشور رخ می‌دهد بی‌شباهت به تکرار یک مستند سیاسی-تاریخی نیست؛ همه‌چیز در حال بازگشت یافتن به بیست و چند سال قبل است. دسته‌بندی‌ها، شعارها، برنامه‌ها و مهم‌تر از همه آدم‌ها که اصلی‌ترین نماد این بازگشت تاریخی‌اند و البته تحلیل‌پذیرترین بخش ماجرا.

آدم‌هایی که حالا سن و سالی ازشان گذشته، ژست‌ها و لباس‌ها و رنگ موهای‌شان دگرگون شده، حرف‌های‌شان هم عوض شده و گاهی تا صد و هشتاد درجه مخالف آن چیزهایی است که در قدیم می‌گفتند. آدم‌هایی که یادشان رفته در دوره آن‌ها صدا و سیما درش را روی هر انتقادی می‌بست، روزنامه‌ها هم اگر جلوی دهان‌شان را نمی‌گرفتند، یا بسته می‌شدند یا سردبیران‌شان بازداشت و احضار و جالب‌تر از همه دانش‌گاه‌ها، که انجمن‌های «سابقا» اسلامی‌ در آن‌ها اجازه فعالیت آزادانه نداشتند، چون از دولت انتقاد می‌کردند.

در این گذشته‌گرایی غیرمترقبه (که برخی اصول‌گراها عامدانه و دیگرانی جاهلانه آن‌را زمینه‌سازی کردند)، داشتن یا نداشتن «حافظه»، مساله‌ساز شده است و این مساله را از دو وجه می‌توان بررسی کرد: اول آن‌که ناقلان و شاهدان و سیاست‌ورزان، روز و ماه و سال و افزون بر آن، محتوای محوری وقایع را بعضا فراموش کرده یا آن‌را از موضع و منظر پای‌گاه امروزی‌شان روایت می‌کنند و دوم هم مخاطبان و شهروندانی‌اند که بسیاری از اتفاقات و واقعه‌ها از یادشان رفته است. درباره دومی در جایی دیگر باید سخن گفت، اما اولی؛ غیر از این‌که ممکن است «خاطره»گویانِ امروز، اصل روی‌دادِ دیروز را از یاد برده باشند یا حتی از افقِ فهم امروزی‌شان به بازخوانی مجدد آن پرداخته باشند، یک احتمال سوم و کم‌تر تامل‌شده‌ای هم قابل رویت است و آن‌هم این‌که ریشه و اصل تفکرِ آن‌ها، هم‌واره چنین بوده و در بخش‌هایی از سی و چند سالِ پیروزی انقلاب، به ضرورت نداشتن فرصت و امکان و ابزار، آن‌را نادیده گرفته یا سعی در سرپوش گذاشتن بر آن داشته‌اند.

شرح ساده‌تر این نکته آخر را در یک مثال می‌توان نشان داد: مذاکره‌کردن یا رابطه‌داشتن با آمریکا و آمریکایی‌ها، برای عده‌ای از روزِ ازلِ اول هم یک باور قلبی و اندیشه اساسی بوده است؛ 13 آبان 58، این آرزو را بر باد داد و پس از آن موضوع طبس، قرارداد الجزایر، حمایت آمریکا از عراق و... پی‌گیری آن آرزوی نهفته را می‌شود در ماجرای مک‌فارلین دید که ناگهان سطح مجوز کسب‌شده برای مذاکره‌کردن به دایره رابطه‌داشتن ارتقا یافت و واکنش حضرت روح‌الله را برانگیخت. غیر از نامه بی‌جواب‌مانده مربوط به برقراری رابطه با آمریکا در اواخر عمر امام، ده‌ها نمونه دیگر را نیز در دو دهه اخیر می‌شود مثال زد که در پسِ‌ همه آن‌ها، یک جریان در پیِ تحقق‌بخشی به باور قدیمی‌اش بوده است.

حافظه را «قُوه‌ای که ضبط و نگه‌داری مطالب را به عهده دارد» تعریف کرده‌اند، این معنای از حافظه، الزاما ربط مستقیمی به خاطره‌گویی ندارد و در اصل ناظر به «ضبط و نگه‌داری» مطلبی است که گواهی‌دهنده ایده مورد نظر باشند؛ آن‌دسته مطالبی که موید مرکزپنداریِ غرب است و تا تحقق این هم‌پیوندی جهانی، از پا نمی‌ایستد.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۲۶

سایر مطالب