اتمام سوخت
مذاکرات هسته ای در مرحله اول به اتمام رسید و سیل تحلیل های جهانی برای آن در جریان است. اما برای ما که در پی تکلیف شناسی خواص اهل حق هستیم نکته ای قابل تأمل است: اورانیوم 20 درصد در این شش ماه به صورت های مختلف به اتمام می رسد. کاری ندارم که اساساً اورانیوم 20 درصد موضوع مهمی برای ما نبود و ما قبلاً حاضر بودیم این سوخت را از بیرون وارد کنیم. اما در هر حال ذخیره انباشته ما بنا به مصالحی باید تمام شود و این در هر حال به معنای خالی شدن یکی از توانهای بعدی ما برای مذاکرات آتی است.
همین داستان در مورد خواص نیز وجود دارد. ..
سرمایه های بسیاری از ما اصلاً متناسب با وظایفی که به دوش می گیریم نیست. شرط خلوص نیت نیز همواره کارساز نیست. «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره»: خدا رحمت کند کسی را که اندازه خویش را شناخت و از حد خود بیرون نرفت. ممکن است با نیت خوب و حتی با دلی خالص از شوائب دنیوی انسان به دنبال حق برود اما به دلیل نرفتن از راهش و کاستی های دیگر راه را نیابد و آنگاه به یافته خود اتکا کند و بدتر آنکه در این میانه عده ای نیز به او رجوع کنند و راه بطلبند و او راه خود یافته را به آنها بنماید.
سرمایه دانش و بصیرت برخی از ما در حد تحلیل های شخصی است و در همه موارد اظهار نظر کردن و خود را راهنما قرار دادن کار را دشوار می کند.
خوارج تفاوت های بنیادینی با ناکثین و قاسطین داشتند:
لاتقاتلوا الخوارج بعدی ، فلیس من طلب الحق فأخطأه ، کمن طلب الباطل فأدرکه (خطبه 61).
آنها کسانی بودند که حق طلبیدند و اتفاقاً برخی از آنها به یقین رسیدند که علی (ع) باطل است و واجب القتل و قطع داشتند که نظرشان صحیح است و بنا به مبنای فقهی، قطع آنها نیز طبعاً باید حجت باشد.
اما نکته مهم آن بود که آنها در وادی وارد شدند که مقدمات آن را فراهم نکرده بودند. سرمایه های آنها برای تحلیل و موضع گیری در این موقع خطیر کافی نبود و لذا مواخذه شان بر سر آن مسیر غلطی است که طی کردند و البته نتایج همه آن قتل ها و جنایت ها عصیان ها به نامشان نوشته می شود.
آنچه در داخل کشور می گذرد گاه شباهت هایی با داستان مذکور پیدا می کند. سخن در این نیست که عالم سیاست را به سیاستمداران غدار و دنیاطلب وانهیم اما سخن در این است که هر کسی نباید به خود اجازه دهد که در کلان ترین عرصه ها راهبری عده ای را به عهده گیرد. دعوی «داشتن حجت» نیز حجت داحضه ای است. چرا که قطع و یقین نیز گاه انسان را از عواقب کار مصون نمی کند چه رسد به اتکا به حجیت ظواهر ادله و قرائن که به مراتب از یقین درجه ای پایین تر دارد.
کوتاه سخن اینکه دین برای مداخله در امور اجتماعی به ویژه آنجا که به خون و جان و آبروی انسان ها بستگی می یابد معیارهای سخت گیرانه ای وضع کرده و در پی آن است که مصلحت و مفسده واقعی در حد امکان برآورده شود. روشن است که در زمانه غیبت دسترسی به مصالح و مفاسد واقعی دشوار است اما این مجوز آن نیست که در هر انتخابات و دیگر عرصه های کلان اجتماعی آنچه با ذهن قاصر خود دریافتیم محور راهبری میلیون ها انسان قرار دهیم و پس از چندی به راحتی بگوییم: نحن نحکم بالظاهر....