طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

صدای پای معجزه

محمد مهدی شاه آبادی
دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ق.ظ

ابوسفیان در توصیه خود به نزدیکانش، گفت که این خلافت را همچون توپی در میان خود (بنی امیه) بچرخانید و یزید در میانه اشعار کفر آمیز خود، کربلا را انتقام جنگ های بدر و احد دانست و بنی هاشم را به بازی سیاسی با اسم وحی متهم کرد.

مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) در بالای دارالاماره، در هنگام شهادت، گریست. امویان او را خطاب قرار دادند و گفتند که برای حکومت جنگیدی و حال که شکست خوردی گریه می کنی؟ و او پاسخ داد...

و مدار جنگ ها و حکومت ها پس از پیامبر (ص)، بر محور دنیا چرخید بسان همه تاریخ و آن مبارزه برای خدا، حق و عدالت و دنیا را برای اهل آن رها کردن، شد استثنایی 5 ساله در میانه 50 سال حکومت بعد از نبی (ص).

و این چنین مرزهای شریعت و حقیقت در هم شکسته شد و کشتن و کشته شدن، خلافت و وصایت، بازیچه اهل دنیا شد و اهل دنیا، تنها جنگ های الهی این نیم قرن را به حساب فتنه های کور نهادند که انسان در میانه آن توان شناخت حق و باطل را ندارد. عجبا! که آنکه حق بر مدار او می گشت، محور فتنه و ابهام شد و آل ابی سفیان، خلافتشان تأیید! فتنه، این گمراهی عظیم امت بود که پرده ظلمت آن، جز به خون سیدالشهدا شکافته نمی شد.

طرفه آنکه پس از عاشورا، اهل ظاهر، همه چیز را پایان یافته می دیدند. امروز را نبین که من و تو از جمله جمله اباعبدالله بر سر غلام سیه چرده خود، سخن می گوییم و کلمه کلمه زینب کبری (س) را در برابر ابن زیاد و یزید زمزمه می کنیم و فریاد «یا بن الطلقا»ی همراه کربلا، در جانمان حماسه می افکند.

آن روز همه چیز تمام شده بود. بسان همه جنگ ها و جنگیدن های 50 سال قبل. برنده مانند همیشه، آن بود که کشت و برد و به اسارت گرفت و بازنده آن بود که کشته شد و مال و اهل بیت اش به تاراج و اسارت رفت. مگر منطق اهل دنیا جز این است؟ و مگر از آن شریعت نبوی و عدالت علوی و حقیقت الهی جز پوسته ای باقی مانده بود که بخواهد داوری ای جز این را برای اهل عالم داشته باشد؟

تو امروز را نبین که

میلیون ها انسان، پیاده و سواره به زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) می روند و مرزهای حق و باطل روشن گشته است. آن روز، بازنده یعنی شکست خورده و مگر به خیال اهل دنیا می رسید که ندای مظلومیت هفتاد و چند شهید و هشتاد و چند اسیر از بیابانی بی انتها و دیواره های قصر اموی بیرون برود؟ نه! همه چیز درست و حساب شده بود. به امروز نگاه نکن که قطع بنیان بنی امیه را به کربلا نسبت می دهند. کربلای سال 61 تا فروپاشی بنیان اموی، 70 سال به طول انجامید و این در محاسبه اهل دنیا، یعنی اثری از کربلا وجود نداشت.

کربلا در اوج هوی پرستی دنیا پرستان و سکوت صحابه جلیل القدر (!) و تابعین پر ابهت (!) آن روز، آخرین گام های ارتباط با خدا و آخرین حجاب های میان بنده و خدا را از میان برداشت، اما چه کسی آن روز این تلألو جمیل را جز زینب کبری (س) مشاهده کرد؟ چه  کسی خط پیروزی خون خدا را بر شمشیر ابلیس دید؟ نه! آن روز همه چیز حساب شده بود و به ظاهر همه دست ها برای یاری رساندن به انسان ها و همه سرها برای سرداری کاروان بشریت به سوی خدا، بریده شده بود. مگر در محاسبه اهل دنیا می شود دست و سر بریده، دستگیر و هادی سرگشتگان وادی حیرت و ضلالت باشد؟ پس به حساب همه اهل دنیا، از ابتدا تا امروز، کربلا شکسته خورده بود.

تو به امروز نگاه نکن. چه کسی سخت زینب کبری (س) در برابر فرزند آزادشدگان، باور می کرد که با ندایی رسا فرمود: «به خدا قسم یاد و ذکر ما را از بین نبرده ای و وحی ما را نمیرانده ای»[1]. چرا باید یزید این سخن را باور کند؟ چرا آن کس که وحی نبوی را سحر می داند، باید تکرار معجزه نبوی را باور کند؟ آنکه اصل معجزه را انکار کرد چه راهی برای تصدیق تکرار آن برای خود نهاده است؟

آری، کربلا تکرار معجزه نبوی بود. سال ها بود که امت اسلام به جاهلیت بازگشته بود. نه. این قصه برای زمانه یزید نیست. آن زمان که امیرمومنان (ع) به حکومت رسید خطبه خواند که شما مردم به زمانه جاهلیت بازگشته اید و شمشیر علوی نیز آنها را به راه نیاورد. آن جاهلیت، نیاز به پیامبر جدید داشت و تقدیر الهی بر این بود که ارسال رسل منقطع شود اما باب هدایت که بسته نیست. ذریه نبوی با بذل جان بار دیگر پرده جاهلیت را درید و معجزه حسینی همان کربلا بود که تا کوفه و شام و باز هم کربلا ادامه یافت.

کربلا برای همیشه پرده های جهالت و حیرت را کنار زد و راهی را گشود که دیگر به پیامبر دیگری نیاز نباشد و این معجزه دوم نبوی بود که حقیقت قرآن، معجزه پیامبر اسلام را به قیمت خون، آشکار کرد. اما مگر هر چشمی معجزه را می بیند و هر قلبی معجزه را می پذیرد؟

معجزه کربلا برای اهل کربلا آشکار می شود و هر که به قافله حسینی پیوست ظهور نور اسلام و قرآن را در درون قلب خویش ادراک می کند. آن روز به عدد شهدای کربلا و اسرای نینوا، به معجزه حسینی ایمان آوردند و بر کشتی پرسرعت آن سوار گشتند. اما در چشمان غالب انسان ها، نوری دیده نمی شد و پرده ای کنار نرفته بود.

ظهور معجزه کربلا برای انسان ها نیاز به زمان دارد. تا یکی یکی قلب ها به نور حسینی روشن شود و گرنه به محاسبه اهل دنیا همه چیز همان روز تمام شده بود. این تقدیر خدا است که ظهور نور کربلا در جان ها سال ها به طول می انجامد و فراگیر شدن آن در همه عالم نیاز به گذر ایام دارد که الامور مرهونه باوقاتها.

مگر وعده الهی بر «لیظهره علی الدین کله» زمان نمی خواهد؟ و مگر این دین بقایش و دوامش به قیام حسینی نیست؟ و مگر باطن عاشورا جز تجلی معجزه قرآن است و حاکمیت دین خدا چیزی جز حاکمیت قرآن است؟

و «بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله»[2] و این خروج از جهالت و حیرت، می تواند برای من و تو امروز رخ دهد همان طور که برای اصحاب سیدالشهدا چهارده قرن پیش رخ داد. اما این خروج برای جهانی شدن ...هنوز چند قدمی کار دارد. آن حقیقتی که اصحاب عاشورایی هزار و چهارصد سال است که فهمیده اند برای اهل دنیا، هنوز آشکار نشده است. کم کم صدای پای میلیون ها زائر حسینی، گوش های کر اهل دنیا را شنوا می کند و آن شکست شیطان در برابر اولیای الهی در عاشورای 61، می رود که برای همگان آشکار شود. شیطان در زمانه بعثت از گمراه کردن بشر ناامید شد[3] و در روز عاشورا در نبردی که شکست آن را از قبل می دانست، شکست خورد اما صدای شکست او و دیدن برافراشته شدن پرچم توحید، چند قرنی طول کشیده است و این سال ها در برابر روزهای الهی زمان زیادی نیست. هر چند در محاسبه اهل دنیا طولانی باشد. چرا که اهل دنیا روزها را با زمان دنیا می شمارند و اهل آخرت با زمان آخرت و آنچه حقیت دارد آخرت است و آنچه اعتباری است و مایه فریب، دنیا... انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً.



[1] فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا

[2] زیارت اربعین اباعبدالله علیه السلام

[3] هذا الشیطان قد أیس من عبادته (خطبه 192 نهج البلاغه)

نظرات  (۴)

واقعا همینطوره. یعنی تو سرزمین عراق که میرید، حس میکنید چیزی شبیه یه معجزه داره اتفاق می افته تو روزهای اربعین
پاسخ:
معجزه حقیقی همان قرآن است که باطنش را اباعبدالله (ع) روز عاشورا آشکار کرد. ما اهل دنیا که اسیر زمین و زمان هستیم و در پرده هزاران حجاب، به باطن معجزه قرآن که همان عاشورا است راهی نداریم مگر آنکه دست الهی پرده ها را کنار بزند. این راهپیمایی نتیجه کنار رفتن پرده هایی از آن معجزه است که نیاز به تزکیه نفس ندارد. کافی است گوش های خود را باز کنیم.
حاجی جسارت است اما خطابی بود و شاید هم قرار نبوده استدلالی برهانی در بر داشته باشد و البته این عیبی نیست. اما واقعا افزایش میلیونی زائرین اربعین منطقا چه نتیجه ای دارد؟ واقعا اگر 30 میلیون و40 میلیون نفر سال بعد بروند چه میشود؟ اصلا نمیتواند خودش بشود پاشنه آشیل؟
خلاصه اش اینکه نفهمیدم معجزه اش کجاست؟
(البته میتواند نفهمیدن بنده به باز نکردن گوش برگردد اما راستش مدتی است تحلیلهای خطابی (اگر جرات کنم از نوع پناهیانی! (البته توهین منظورم نیست جنسش و سبکش مد نظرم است )) در باب اربعین همه جا را پر کرده و راستش قدری یاد جوزدگی خودم هنگام پیروزی احمدی نژاد (معجزه هزاره سوم)میافتم. اشکالاتم همچنان استفهامی بود نه انکاری استاد.
پاسخ:
این لفظ استاد را لطفاً برای اهلش به کار برید. بنده هم مباحث حساب می شوم.
طبعاً متن ادبی بود و انتظار استدلال کامل نباید از آن داشت ولی خالی از استدلال هم نبود.
گوش کر را بنده برای دنیاپرستان به کار بردم و آن هم تعبیری است که در قرآن و نهج البلاغه وبه کرات استفاده شده است و بر مومنان منطبق نمی شود و طبعاً ربطی به شما ندارد.
معجزه، قرآن بود که زنده شدن دوباره آن کاری بود که اباعبدالله علیه السلام در عاشورا انجام داد و اثرات آن در طور تاریخ و در میان انسان های مختلف به شکل های گوناگون دیده می شود.
همین کشش و جاذبه و حب حسینی و احساس غم تازه برای کسی که هزار و چهارصد سال پیش از دنیا رفته، شور و حماسه ای که آن اتفاق در تاریخ و در جان ها آفریده که از ثمراتش پرورش انسان های عاشورایی در انقلاب و جنگ است و بارور شدن عقل ها در پرتو نهضت حسینی و... همه آثار حرکت حسینی است که از دست بشر عادی بدون عنایت خاص الهی برنمی آمد. از جمله این آثار همین شور و اشتیاق برای ادای احترام، ابراز علاقه و ارج نهادن به توصیه دینی ائمه برای پیاده به کربلا رفتن است.
اما اینکه بالا رفتن تعداد چه ربطی به معجزه دارد؟
فراگیر شدن پیام نهضت حسینی در قلب ها و عقل ها، برای بشر کنونی که در سیطره تبلیغات و آمارها است و چشمش را چیزهایی پر می کند که از لحاظ مادی چشم پر کن باشند، می تواند به کمک این آمارها صورت گیرد. البته این تعداد زمینه را برای توجه و مطالعه در مورد واقعه عاشورا جلب می کند نه اینکه خود هدف باشد (به خلاف رکورد شکنی های امروز دنیای مادی که نفس رکورد شکنی موضوعیت دارد).
هر چیزی می تواند ضررهایی داشته باشد. ممکن است این ضررها از ناحبه نفس موضوع باشد یا حتی از ناحیه سوء استفاده ها و سوء برداشت ها. مگر همین قرآن در طول تاریخ منشأ اختلاف ها و کشتارها نبوده است؟
باید اول بر اساس عقل و نقل جایگاه عمل تعریف شود و در حدود آن حرکت شود و پس از آن از آسیب ها پرهیز.
۰۸ دی ۹۲ ، ۱۳:۵۹ علی شمسی پور
این حرکت ، حرکت انسان بسوی خداست..
۰۸ دی ۹۲ ، ۲۱:۴۳ علیرضا امامی
سلام برادر
طیب الله
ان شاء الله قلم شما همیشه در مسیر سیدالشهداء پرکار و پرثمر باشد
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب