طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب توسط «سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی» ثبت شده است

کندوکاوی در کنش تکلیف مدارانه

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

دانش فقه مبتنی بر چارچوب نظری عبد و مولی سامان یافته است. در این رابطه مولی از حق اطاعت برخوردار است و خروج از رسم بندگی، بنده را سزاوار عقاب و عتاب مولی می‌سازد. درک همین معنا بندگان را وادار می‌سازد برای آنکه حق مولویت مولی را رعایت نمایند، و رفتار خود را چنان به انجام رسانند که از عهده پاسخگویی برآیند. هرجا که دستوری از مولی برای‌شان آشکار شود، با اتیان آن بار تکلیف را از دوش خود بر زمین می‌گذارند. در برابر هر جا که رخصت مولی در انجام و ترک عملی را دریابند، خود را در وسعت و فراخی می‌یابند. اما در بسیاری موارد علم به تکالیف حاصل نمی‌شود و در برخی موارد آنچه از خطابات شارع به ما رسیده حکم واقعی شارع را تبیین نمی‌کند. در این شرایط نیز شارع ما را سرگردان و حیران رها نساخته و با اعتباربخشی به روش‌های عمدتا عقلایی، راهی برای سامان دهی رابطه مولی و عبد فراهم ساخته است.در اصطلاح فقهی روش‌های غیرعلمی که تکلیف و وظیفه ما را در چنین شرایطی تعیین می‌نماید، «اماره» نامیده می‌شود و در تعبیر دیگری به آنها «حجت» می‌گویند. و مفاد اماره  را آنجا که مطابق حکم واقعی نیست، «حکم ظاهری» می‌نامند.

رفتار اجتماعی و سیاسی ما نیز از این قاعده مستثنی نیست، و برای آنکه بتوانیم در پیش‌گاه الهی پاسخگوی کنش اجتماعی و سیاسی مان باشیم، لازم است مطابق «حجت» عمل نماییم. نتیجه عمل به حجت اگر مطابق حکم واقعی خداوند متعال باشد، که بی‌تردید عقاب و عتابی متوجه ما نیست. اما چنانچه مفاد حجت از سنخ حکم ظاهری باشد و با حکم واقعی مطابقت نداشته باشد، به واسطه آنکه عمل به حجت براساس تایید و تجویز شارع مقدس بوده، از عهده پاسخگویی به آن بر می‌آییم. مفهوم «حجت» از بنیادی ترین مفاهیم دانش فقه است. درک صحیح جایگاه حجت می‌تواند برطرف گننده بسیاری از شبهات و مناقشاتی باشد که در فضای برون حوزوی به کارآیی و اعتبار این دانش وارد می‌سازند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۹

بغی و محاربه ، اصطلاحات فقهی یا شرعی؟

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

در اصطلاح علوم اصول الفاظی که در اصطلاح شارع برای معانی خاص شرعی وضع و استعمال شده اند، حقیقت شرعی نامیده می‌شوند. به عنوان مثال لفظ «حج» اگر چه در لغت برای قصد و عزم جعل شده، اما در نصوص شرعی به معنای عبادت مشهور استعمال شده است. این چنین الفاظی در عصر تشریع که با رحلت نبی مکرم(ص) خاتمه یافت، معمولا به جهت کثرت استعمال، معنای اصطلاحی جدیدی یافتند.

از سوی دیگر استعمال برخی دیگر از الفاظ در نصوص شرعی صادر از ائمه معصومین(ع) چنان بوده که معنای اصطلاحی آن بر معنای لغوی غلبه یافته است. این الفاظ بخش عمده اصطلاحات فقهی ما را تشکیل می‌دهند. اما با این وجود به جهت اینکه معنای لغوی آنها در عصر تشریع غالب بوده، معنایابی آنها در کتاب الله و روایات نبوی براساس معانی لغوی است و حمل آنها بر معنای شرعی نیازمند قرینه است. لفظ محارب از عناوینی است که در لسان اهل بیت(ع) معنا شده است و استعمال آن در روایات براساس همان معناست. حمل سلاح جزء مفهوم محاربه لحاظ نشده و حتی بر سارق نیز تطبیق داده شده است. لذا در تطبیق عنوان محارب حمل سلاح ضرورتی ندارد.

بخش دیگری از اصطلاحات فقهی نیز اساسا در لسان فقها رواج یافته‌اند و حتی در عصر معصومین(ع) نیز در معنای لغوی استعمال می‌شده‌اند. از مصادیق چنین الفاظی «باغی» است. این عناوین اگر چه موضوع احکام فقهی واقع شده‌اند، اما اصطلاح سازی برای آنها از سوی فقها رایج شده و در لسان معصومین تعیّن نیافته‌اند. برای فهم دامنه موضوع حکم «باغی» لازم است به ادله و نصوصی که مبین حکم آنهاست رجوع نماییم، تا دایره موضوع را مشخص نماییم.

در اصطلاح فقها باغی[1] ناظر به مخالفین سیاسی امام عادل استعمال شده است که بیعت مسلمانان با امام عادل را بشکنند. در برابر  محارب به کسانی اطلاق شده که با سلاح یا بدون آن امنیت مالی و روانی جامعه را تهدید می‌نمایند.

برخلاف آنچه شهرت یافته که نبرد نظامی با مخالفین سیاسی تا زمانی که دست به سلاح نبرده باشند مشروع نیست، نصوص وارده از اهل بیت(ع) بر ضرورت قتال با بغاة دلالت دارد، حتی اگر مخالفت آنها در حد دعوت به شعار سیاسی باشد. امیر المومنین(ع) درباره خوارج چنین می‌فرمایند:

و الزموا السواد الاعظم فان ید الله علی الجماعه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتی هذه

همراه جماعت باشید که خدا بالای سر جماعت است و از افتراق و جدائی بپرهیزید برای این که هر گوسفندی که از گله جدا شود طعمه گرگ می شود. هرکسی که به این شعار (ان الحکم الاّ لله) فراخواند بکشید حتی اگر زیر عمامه من باشد(کنایه از اینکه حتی اگر من به تفرقه فراخواندم، مرا بکشید.)

در تبیین شرایط وجوب جهاد با بغاة چنین گفته اند که باید جماعت ایشان به گونه ای باشد که قتل جداگانه و منفرد آنها میسر نباشد.(علامه حلی در تحریر الاحکام/ج1ص155) همین معنا بیانگر آن است که جماعت بغاة لزوما مسلح نیستند، بلکه ممکن است متمردین در ضمن جماعتی بیعت شکنی نمایند. چنانچه امکان قبض و قتل جداگانه آنها باشد، جهاد جایز نیست. اگر بغاة اقدام مسلحانه کرده باشند، در هر صورت مقابله با ایشان مسلحانه و نظامی خواهد بود و همین تفصیل نشانگر آن است که در تطبیق عنوان بغی، حمل سلاح دخالت ندارد.

نتیجه آنکه برخلاف تصویری که این ایام ارائه می‌شود، تطبیق عنوان بغی با شکستن بیعت امام عادل و اطلاق عنوان محارب با برهم زدن امنیت عمومی تمام می‌شود وبه کار بردن یا نبردن سلاح دخالتی در این عناوین ندارد.

 

[1]. الباغی هو کل من خرج على امام عادل و شق عصاه، فان على الامام أن یقاتلهم.(شیخ طوسی، الاقتصاد)

 

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۹

خلق حماسه عاشورا با شهادت نخبگانی همراه بود که طی 20 سال در مدرسه اهل بیت(ع) تربیت شده بودند. جماعت کم‌شماری که در رکاب سیدالشهدا(ع) در کربلا تداوم مسیر هدایت را تضمین کردند، سرمایه ناب انسانی شیعه در آن مقطع بودند. مقطعی که در بیشتر تحلیل‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، همان رونمایی از این سرمایه معنوی است، اما به زحمات و تلاش‍هایی که تربیت این چهره‌های درخشان را میسر ساخت کمتر توجه می‌شود؛ شیعیان جان‌فدایی که بدون توجه به عقل محاسبه‌گر مادی امتثال امر امام حسین(ع) را تا سرحد بذل جان و اسارت خاندان پذیرا شدند. تاثیرگذاری این حماسه در اتصال تامّ آن به ولایت قابل فهم است، و الّا قیام‌هایی که پس از آن رخ داد و فجایعی فراتر از حادثه کربلا نیز در پی داشت، هیچ یک نتوانستند تاریخ ساز باشند.

از سوی دیگر فدا شدن سرمایه تربیتی مکتب اهل بیت(ع) در عاشورا برای حفظ دین اسلام از انحراف و زوال، سنگینی بار امام سجاد(ع) در استمرار مسیر هدایت را دوچندان ساخت. در شرایط تاسف‌باری که پس از قیام اباعبدالله(ع) بر جامعه اسلامی حکم‌فرما بود، امام سجاد(ع) بدون برخورداری از میراث تربیتی پدر و عموی بزرگوارشان هدایت معنوی جامعه اسلامی را عهده‌دار شدند. تربیت شدگان ناب مکتب اهل بیت(ع) همگی در رکاب اباعبدالله شهید شده بودند و اختناق اموی فرصت بسیار محدودی برای تربیت نسل جدید شیعیان باقی گذاشته بود. فضای رفاه‌طلبی و دنیاگرایی که به تبع حاکمیت خاندان اموی بر جامعه اسلامی غالب شده بود، فرصت محدودی برای بازسازی معنوی جامعه باقی گذاشته بود.

از سوی دیگر در پی قیام اباعبدالله و شکسته شدن هیمنه و قداست خلافت اموی، شورش‌ها متعددی در گوشه و کنار جامعه اسلامی واقع شد. واکنش خلافت تشدید خشونت و سخت‌گیری بر معارضان فکری و رقبای سیاسی بود. اختناقی که بر بلاد اسلامی حاکم شد، فرصت فعالیت فکری و اندیشه‌ای را از میان برد. خط‌مشی تربیتی امام زین العابدین(ع) در برابر این فضای پرچالش، مخاطب قرار دادن دل‌ها و کوشش برای احیاء قلوب مردم بود. امتی که ندای استغاثه حجت الهی را بی‌پاسخ می‌گذارد، گرفتار دل‌مردگی معنوی است و جز با ابتهال، تبتّل و انابه درمان نمی‌شود. در چنین برهه‌ای، انابه و التجاء به درگاه الهی مضمون محوری ادعیه‌ای است که از امام علی بن الحسین(ع) به یادگار مانده است.

تامل در مجموعه اقدامات هدایت‌گر ایشان و سنجش نسبت آن با شرایط محیطی می‌تواند الهام بخش سیاست‌گذاری فرهنگی در برابر شرایط مشابه باشد. آنجا که عقلانیت جامعه از فهم رهنمودهای هدایتگر باز‌می‌ماند و لذت‌جویی و دنیاطلبی بر جامعه غالب می‌شود، می‌توان از رهیافت معنوی امام زین العابدین(ع) الگو گرفت. جامعه‌ای که به تبع پیشرفت‌های مادی به دل‌مردگی معنوی دچار شده، نیازمند مداوای قلبی است، تا آماده پذیرش معارف و امتثال اوامر و و نواهی الهی شود. ورود به عصر شکوفایی علمی چنانکه در عصر صادقین(ع) رقم خورد- ثمره احیاء معنوی جامعه و درک نیازمندی‌اش به معارف و احکام اسلامی بود. اگر مجاهدت معنوی امام زین العابدین(ع) نبود، ظرفیت اجتماعی بسط و ترویج معارف پیدا نمی‌شد. شاید امروز نیز جامعه ما پیش از ورود به عرصه آزاداندیشی علمی نیازمند نوسازی معنوی باشد. داوری درباره وضعیت موجود و سنجش معیارهای و شاخص‌های آن نیازمند فهم دقیق سیره اهل‌بیت(ع) در دوران سه امام یاد شده می‌باشد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۷

حماسه حسینی مظهر کید الهی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

رسالت ائمه معصومین (ع) هدایت بشر در تمامی طول تاریخ است. از این رو فهم سیره‌ی ایشان با محدود کردن افعال و گفتارشان در ظرف وقوع و صدور، به نقصان یا انحراف در استفاده از هدایت ایشان می‌انجامد. برای فهم سیره‌ی اهل‌بیت(ع) لازم است به آثار و ثمرات بلند مدت حرکات و سکنات‌شان توجه نماییم. مولفین اعصار متقدم، بر ضبط و نقل حوادث اهتمام ورزیده‌اند و از فهم آثار گسترده و بلندمدت سیره‌ی اهل‌بیت(ع) بازمانده‌اند. تا قرن‌ها پس از عصر ائمه‌ی معصومین(ع) رفتار و گفتار ایشان به مثابه‌ی اجزاء متفرق مورد توجه علما و مورخین امامیه قرار می‌گرفت و تلاش درخور توجهی برای فهم همبسته و یکپارچه از سیره‌ی آن بزرگواران مشاهده نمی‌شود. اما با گذشت زمان و شکل‎گیری جوامع مقتدر شیعی، کوشش برای فهم عمیق‌تر از سیره‌ی معصومین(ع) به تدریج رایج شد.

سیره‌ی امام حسین(ع) از زمان مرگ معاویه تا شهادت ایشان در عاشورا بیش از دیگر مقاطع سیره‌ی اهل بیت(ع) مورد توجه عالمان، اندیشمندان و روشنفکران شیعه و حتی غیرشیعه قرار گرفته است. امروز اطلاق «قیام سید الشهداء (ع)» به سلسله اقدامات ایشان در آن مقطع تاریخی مقبول و پذیرفتنی است، اما این منظر در مکتوبات قرون اولیه به چشم نمی‌خورد. مصنّفین قرون متقدم، حیث سیاسی و اجتماعی سیره‌ی اباعبدالله را مورد توجه قرار نداده‌اند و بر جنبه‌های فردی آن تمرکز داشته‌اند. در این نگاه امام حسین(ع) با هدف حفظ منزلت امامت و اجتناب از تایید خلافت یزید، از بیعت سرباز می‌زند و به ناچار از خانه و کاشانه‌ی خود به سوی تنها شهری که از ایشان دعوت کرده است، پناهنده می‌شود. از سوی دیگر حاکمیت وقت با ابزارهای نظامی و تبلیغاتی، این آخرین پایگاه و مأمن امام را در به شهادت رساندن اباعبدالله(ع) به تمکین وادار می‌سازد.

اما نگرش دیگری نیز به تدریج در قرون و اعصار متأخر در میان سیره‌پژوهان رواج یافته است. برخلاف دیدگاه متقدمین، در تحلیل‌های معاصرین، کنشگر فعال، سیدالشهداء(ع) است که با طرحی هدفمند، مسیر هدایت را از اسارت مدعیان خلافت نبوی نجات می‌بخشد. امام حسین(ع) ماموریت دارد خباثث مستور بنی‌امیه را افشا نماید؛ انحراف خزنده‌ای که دفن میراث نبوی در کاخ‌های مجلل شام را با زر و زور و تزویر پیگیری می‌نماید. علم فروشان درباری، پنهان سازی این انحراف در پس احادیث جعلی را برعهده دارند و والیان دنیاپرست سلطه‌ای رعب‌آفرین بر اقطار امت اسلامی روا می‌دارند. معاویه رفع موانع را برای تبدیل خلافت به سلطنت موروثی اموی تا آخرین حد امکان محقق ساخته و مخالفت معدود افراد ذی‌نفوذ را بی‌اثر کرده است. در این میان صحنه‌ای لازم است که خباثت باطنی انحراف اموی به دیده‌ی احساس درآید. دشمن، ناآگاه و غافل از کید الهی با رفتار وحشیانه خود در صدد ارعاب مخالفین و معترضین و انتقام‌گیری از خاندان نبی اکرم(ص) برآمد. همین سبُعیّت و وحشیگری دستمایه‌ی هدایت دل‌ها را در طول اعصار برای مصباح هدایت و کشتی نجات فراهم آورد. اباعبدالله(ع) در نبرد هدایت در طول تاریخ بر جبهه‌ی شیطان غلبه کرد و این همه به مدد فداکاری، اخلاص و درایت آن امام معصوم و یاران‌اش رقم خورد. اگر در میان یاران امام، کوچکترین نقطه‌‌ ضعف و کمترین سستی پدیدار می‌‎شد، صحنه‌ی درخشان کربلا چنین جلوه‌ای نمی‌یافت. شفافیت یاوران حق، زشتی جبهه باطل را افشا کرد. شیطان و حزب‌اش ذات پلید خود را عیان ساختند تا دل‌ها مجذوب حقیقت نورانی سیدالشهداء(ع) شود.

در تحلیل اخیر، غلبه و پیروزی اباعبدالله(ع) در نبرد هدایت آشکار و واضح است و برای تبیین پیروزی خون بر شمشیر نیازمند هیچ‌گونه تاویل و تفسیر زائد نمی‌شویم. آموزه بزرگ این تحلیل، جهاد در راه خدا تا سر حد بذل جان و مال و آبرو حتی در مواردی است که چیرگی ظاهری حاصل نمی‌شود. وظیفه ما تداوم مسیر هدایتی است که با مجاهدت انبیاء و اولیاء در درازنای تاریخ جریان یافته است. فرهنگ عاشورایی آن است که در هر زمانی باید پس از اهتدا و اقتدا به ولی الهی، برای حفظ جریان هدایت مجاهدت نماییم. انقلاب اسلامی ایران مصداقی از همین فرهنگ بود. امام خمینی(رض) آنگاه که اسلام عزیز را در خطر دید، آبرو، حشمت و عافیت خود را در مسیر نجات آن فدا کرد. نتیجه این ایثار و مجاهدت نورانیتی بود که بر امت اسلامی تابیده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۶:۰۴

رسالت تمدنی حوزه های علمیه

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

* تمدن‌ها در گذر زمان

شکل‌گیری حیات بشری بر روی زمین که با هبوط زوج آدم و حوا آغاز شد، به سرعت وارد ارتباطات و منازعات میان فردی و گروهی شد. ظرفیت‌های گسترده‌ی ارتباطی نوع بشر، فرایند تکاملی نظام‌های اجتماعی را فراهم آورد. در این مسیر واحد‌های اجتماعی به اتکای باورها، ارزش‌ها و آداب و رسوم درونی‌شان، حائز هویت‌های جمعی شدند که این هویت‌ها را امروزه تمدن می‌نامیم.

در گذشته‌ی تاریخ، تمدن‌های محدود و متمرکزی پدید آمدند که بر محور یکی از شئون حیات بشری سامان یافته بودند. آن‌گونه که در نگارش‌های مشهور تاریخ آمده، فنیقی‌ها با تمرکز بر تجارت، حوزه‌ی تمدنی کوچکی داشته‌اند و کارتاژی‌ها و وایکینگ‌ها با شیوه‌های نظامی و تهاجمی، نیازهای خود را تأمین می‌کرده‌اند. برخی حوزه‌های تمدنی کهن مانند چین با پهنه‌ی جغرافیایی بیشتر و دامنه‌ی فعالیت‌های متنوع‌تر، دانش‌ و مهارت‌های گسترده‌تری فراهم آورده بودند. اگرچه موفقیت تمدن‌های کهن در هر زمینه از فعالیت‌هایشان بی‌نیاز از دانش متناسب با آن نبوده، اما غالب تمدن‌ها گستره‌ی‌ محدودی داشته‌اند و از دانش محدودی برای هدایت و تمشیت امورشان بهره‌ می‌برده‌اند.
شوربختانه باید گفت غالب جوانانی که با انگیزه‌های بلند تمدنی وارد حوزه می‌شوند، در پیچ‌وخم برنامه‌ی آموزشی ناهمساز حوزه فرسوده می‌شوند. آسیب‌های پیاپی‌ که به ارزش‌های حوزوی در عصر تجدد وارد شده است، حوزه‌های علمیه را در برابر پذیرش تغییر محتاط کرده است. از این روست که برخی متولیان حوزه‌های علمیه در برابر هرگونه شرایط محیطی بدواً به نگاه تهدید می‌نگرند.


* تمدن‌سازی بر پایه‌ علم
اما در گذر زمان و افزایش پیچیدگی روابط درون جوامع بشری، سامان‌دهی نظام حیات جمعی بیش‌ از پیش نیازمند دانش و مهارت شده است. همپای توسعه‌ی اَشکال ارتباطات و تنوع یافتن عرصه‌های فعالیت فردی و جمعی، مطالعات مربوط به انسان و شئون جمعی و فردی آن نیز توسعه یافته است. اگر در گذشته طب مهم‌ترین دانش معطوف به حیات بشر به شمار می‌‌رفت، امروز اما دامنه‌ی گسترده‌ای از علوم اجتماعی در پی شناخت، تبیین، تحلیل و ارائه‌ی راه‌کار برای سامان‌دهی زندگی انسان پدید آمده است. پیچیدگی‌های دنیای امروز، بقاء هویت‌های تمدنی محدود را ناممکن ساخته است. دیگر مانند دوران باستان یک جامعه‌ی بشری نمی‌تواند به اتکای توفیق در یک عرصه‌ی محدود از شئون جمعی خود، هویت تمدنی مستقلی داشته باشد. در چنین شرایطی برخورداری از نظام دانشی هماهنگ و متناسب با نظام معنایی جامعه برای تحقق موجودیت تمدنی مستقل و دارای هویت ممتاز ضرورت می‌یابد. دیگر نمی‌توان با دانش محدود به یک عرصه از حیات بشری، تمدن خوداتکایی را تصویر کرد. به واقع در دنیای امروز نظام علمی در مرکز همه‌ی نهادهای تمدنی قرار گرفته و دیگر نهادها را پشتیبانی می‌نماید. تمدن دوران جدید «علم‌محور» است و البته اصطلاح علم در دنیای مدرن، هم‌معنا با کاربرد آن در نصوص دینی نیست.

امت اسلامی که مبادی نظام معنایی خود را بر معارف اسلامی بنیان نهاده، در مواجهه با روند رو به گسترش تمدن غیرتوحیدی برآمده از اروپا در عصر روشنگری، تا مدتی واداده و بی‌اراده مسیر اخذ دانش و حرکت در مسیر هویت‌پذیری را پیمود. در این میان برخی از عالمان دینی با اتکا به سنت سعی در حفظ میراث هویتی و فرهنگی اسلام در ساحت آداب، رسوم و قواعد حاکم بر جامعه داشته‌اند. اما تا سالیان اخیر علم به مثابه مبدأ نفوذ هویتی تمدن بیگانه در جامعه‌ی اسلامی مغفول واقع شده بود. در شرایط حاضر گرایش سنتی موجود در نهادهای معرفتی جهان‌ اسلام، بی‌توجه به نقش هویت‌ساز علوم انسانی، همت خود را به دفاع از عقائد با استناد به نصوص و حفظ شعائر با اتکا به ضوابط حقوقی و فقهی محدود ساخته، اما عالمان دینی پیشرو توانسته‌اند، جریانی معطوف به نهاد علم پایه‌ریزی نمایند. این جریان پیشرو دریافته که راه‌کار برپایی تمدن نوین اسلامی، تسری نظام معنایی توحیدی و ارزش‌های برخاسته از آن به ساحت‌های گوناگون حیات بشری است. این امر نیز بدون برخورداری از دانش‌های کاربردی همساز با معرفت توحیدی میسور نمی‌شود.

در چنین شرایطی است که نسل جدیدی از متعلمان معارف اسلامی به حوزه‌های علمیه روی می‌آورند. بخش اعظم دانشجویان زبده و موفقی که تحصیل علم در حوزه‌های علمیه را برمی‌گزینند، انگیزه‌شان مشارکت علمی در فرایند نوسازی تمدن اسلامی است. این موج‌ نو که در سالیان اخیر به جریان نسبتاً پایداری تبدیل شده، فرصتی برای پویایی نهاد علم در جامعه‌ی اسلامی ماست. متولیان حوزه‌های علمیه باید بتوانند انگیزه‌ها، اهداف و آرمان‌های بلند این جوانان را دریابند و برنامه‌‌ی علمی-آموزشی مناسب برای توانمندسازی علمی متناسب با این اهداف طرح‌ریزی و اجرا نمایند. اگرچه در فضای حوزه قطب‌های توانمندی برای هدایت این استعدادها به سوی نیازهای علمی شکل‌گیری تمدن اسلامی وجود دارد، اما عادات و آداب حاکم بر حوزه مانع تثبیت فرایند علمی-آموزشی مناسب با این امر شده است.

* حوزه و مقتضیات عصر جدید
شوربختانه باید گفت غالب جوانانی که با انگیزه‌های بلند تمدنی وارد حوزه می‌شوند، در پیچ‌وخم برنامه‌ی آموزشی ناهمساز حوزه فرسوده می‌شوند. اگر در مقطع ورودی به حوزه بیش از نیمی از دانشجویان تحول در علوم انسانیو بومی‌سازی آن را محطّ نظر قرار داده‌اند، در پایان مقطع تحصیلی مقدمات، کمتر از عُشر ایشان بر این هدف استوار مانده‌اند. آسیب‌های پیاپی‌ که به ارزش‌های حوزوی در عصر تجدد وارد شده است، حوزه‌های علمیه را در برابر پذیرش تغییر محتاط کرده است. از این روست که برخی متولیان حوزه‌های علمیه در برابر هرگونه شرایط محیطی بدواً به نگاه تهدید می‌نگرند. همین ذهنیت تهدیدمحور، مانع بزرگی در برابر انعطاف لازم برای حرکت در مسیر پویش علمی حوزه‌های علمیه به شمار می‌رود.

تأکیدات چندین باره‌ی حضرت آیت‌الله‌العظمی‌ خامنه‌ای بر ضرورتتحول در حوزه، در چنین فضایی فهم می‌شود. جامعه‌ی ما علاوه بر فقه به مثابه احکام عبادات و معاملات و کلام در مقام دفاع از باورهای بنیادین اسلامی، نیازمند بازخوانی گنجینه‌ی منابع معرفتی خود و تلاش برای سامان‌دهی زندگی فردی و جمعی در قالب یک الگوی فراگیر و یکپارچه، مبتنی بر نظام معنایی توحیدی است. مطالبه‌ی چندین باره‌ی ایشان از حوزه‌های علمیه، جهاد علمی برای تأمین این نیاز بوده است. نهاد علم نمی‌تواند تنها با نگاه به میراث گذشته بماند و از خواسته‌ها و مطالبات حیات اجتماعی غفلت نماید. نظام علمی‌ای که نتواند سؤالات نظری و نیازهای کاربردی جامعه‌ی خود را پاسخگو باشد، منزوی خواهد شد و خواسته یا ناخواسته به موزه‌ی‌ علم خواهد پیوست. «تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهى است؛ این را بارها من مطرح کرده‌ام، گفته‌ام. تحول رخ خواهد داد. خوب، حالا یک واحدى را، یک موجودى را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکى از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوى خواهد شد. یا در غوغاى اوضاعِ تحول یافته مجال زندگى پیدا نمی‌کند، زیر دست و پا له می‌شود، از بین می‌رود؛ یا اگر زنده بماند، منزوى خواهد شد ... می‌شود از تحول دورى گزید، اما با انزوا. اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوى خواهد شد؛ اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایه‌ى دین مانع مردن می‌شود، اما منزوى خواهد شد؛ روزبه‌روز منزوى‌تر خواهد شد. (بیانات در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلغان و پژوهشگران حوزه‌هاى علمیه‌ی کشور، ۱۳۸۶/۹/۸)

 

منتشر شده در پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۷

عقلانیت تابوی مذاکره

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

امام : نه! هیچ کس حق ندارد با آمریکا مذاکره کند.
جوامع سنتی برای حفظ ارزش‌ها و پرهیز از آسیب‌ها با وضع آداب و رسومی، برخی رفتارها را زشت و ناپسند می‌ساختند. اصطلاح تابو که در ادبیات اجتماعی معاصر رواج یافته از این فرهنگ نشأت گرفته است. اگر چه امروز بسیاری از تابوها را غیرعقلانی و خرافی می‌پنداریم، اما در ظرف عقلانیت جوامع سنتی همین تابوها عامل بقاء واحدهای اجتماعی‌شان بوده است. گذشت زمان خردمایه‌ای رات که منشأ جعل آن تابوها بوده بر ما پنهان ساخته، اما اگر بتوانیم شرایط آن دوران را کاوش نماییم، به احتمال زیاد خواهیم توانست انگیزه‌های عقلانی(یا شبه عقلانی) آن محدودیت‌ها را بیابیم.

در سال‌ها ابتدایی پیروزی انقلاب، بدخواهی و کینه‌توزی دولت آمریکا برای مردم ایران چنان آشکار بود، که قطع رابطه و شکل‌گیری فضای خصمانه میان دو کشور نیازمند اقناع افکار عمومی نبود. حمایت گسترده و فراگیر مردم از اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا و نامگذاری آن به عنوان لانه جاسوسی نشانه آشکار این ادعاست. در سال‌های دفاع مقدس نیز سوگیری آمریکا برضد ایران موجب تقویت و تداوم همین ذهنیت عمومی بود.

گذر از زمان جنگ و ورود به دوران بازسازی اقتصادی، زمینه‌ای شد تا جماعتی از دولت‌مردان، راهکار اصلی ترمیم مشکلات اقتصادی را در حل منازعات سیاسی با نظام سلطه بیانگارند. این تفکر مقدمه استقراض گسترده برای تامین منابع مالی سازندگی اقتصادی کشور شد. در این مقطع نیز رفتار خصمانه آمریکا باردیگر نمایان شد و با اعمال فشار بر منابع درآمدی کشور در استخراج و صادرات نفت، چالش بزرگی برای مدیریت اقتصادی کشور پدید آورد. اما دیگر، افکار عمومی به میزان سال‌های دفاع مقدس استکبارستیز نبود و این پیامدِ فرهنگ‌سازی مدیرانی بود که رابطه با قدرت‌های بین‌المللی را راه‌کار توسعه اقتصادی وانمود کرده بودند. همین تفکر برون‌نگر در اقتصاد سیاسی ایران با فراز و فرودهایی تداوم یافته و همگرایی آن با ذهنیت کارگزاران دیپلماسی کشور سبب شد تا راهکارهای انقلابی و جهادی کمتر مجال ظهور یابند.

دو مقدمه فوق بیانگر آن است که قطع رابطه با آمریکا امروز به تابو تبدیل شده است و خردمایه آن برای بخشی از مردم و بسیاری از دولت‌مردان ناپیداست. اگرچه به تبع تجربیات سابق، ذهنیت عمومی نسبت به دولت آمریکا خوش‌بین نیست و به آن اعتماد ندارد، اما چنین می‌انگارد که مذاکره راهکار مناسبی برای جلب منافع ملی است. با توجه به اینکه بازتولید فضای آغازین انقلاب در جامعه دور از دسترس می‌نماید، برای آنکه بتوانیم درباره موضوع مذاکره تصمیم درستی اتخاذ نماییم، نیازمند الگوی عقلانی مناسب ایم. این الگو علاوه بر هدایت دستگاه دیپلماسی کشور، می‌تواند جانمایه اقناع افکار عمومی را تامین نماید.

مذاکره با آمریکا به مثابه رفتاری دیپلماتیک، به تنهایی و مستقل از مبادی و غایات آن قابل ارزش‌گذاری نیست. هدف ما در رفتارهای دیپلماتیک حفاظت از ارزش‌ها و منافع ملی و دینی است. در راه تحقق این اهداف مذاکره ابزاری است که باید بتوانیم هزینه و فایده آن را محاسبه و بر اساس این محاسبه، ترک یا انجام آن را توصیه نماییم. در شرایط حاضر دو رویکرد هیجانی مانع ورود به این عرصه عقلانی است.

گروهی با رویکرد ایدئولویک و براساس انس ذهنی، رابطه را مقدمه کرنش و تعظیم در برابر نظام سلطه می‌داند و آن را تابو می‌شمارند. رویکرد دوم با استفاده از فضای رسانه‌های منتقد، سالها کوشیده ریشه مشکلات اقتصادی را قطع رابطه با آمریکا بنمایاند. متاسفانه در فضای انفعال حامیان رویکرد اول، گروه مقابل بدون آنکه منطق و عقلانیت موجهی برای مذاکره ارائه نمایند، این رفتار را نجات‌بخش و کارگشا قلمداد می‌کنند.

حق آن است که بتوانیم ورای علقه‌های شخصی و پیش‌داوری‌های ذهنی مساله مذاکره را در چارچوب ارزش‌های بنیادین نظام اسلامی به ترازوی نقد بگذاریم و چنانچه ظرفیت و استعداد مناسبی برای استفاده از آن برای تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب یافتیم از آن استفاده کنیم. اما تا زمانی که نسبت مذاکره با منافع و ارزش‌ها تعیین نشده است، لازم است نماد انقلابی قطع رابطه را حفظ نماییم. رهبر معظم انقلاب در دو مقطع بر همین نکته تاکید فرموده‌اند، که در پایان به آن تبرک می‌جوییم:

ما در دنیا اهل مذاکره‌ایم. بنده از زمان ریاست جمهورى همیشه به وزارت خارجه و دستگاههاى گوناگون تأکید مى‌کردم که بروید با دولتها و کشورها صحبت کنید، در مجامع جهانى شرکت کنید. به رؤساى جمهور بعد از ریاست جمهورى خودم همیشه تأکید مى‌کردم که مسافرت کنید؛ در مذاکرات شرکت کنید و ارتباط داشته باشید؛ رفت و آمد داشته باشید. مبنائاً به مذاکره معتقدم؛ اما مذاکره با که و بر سر چه؟ مذاکره براى رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطى هم وجود داشته باشد؛ مذاکره کنند تا به این حدّ وسط برسند. آن طرفى که شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاکره‌اى مى‌توانید بکنید؟! مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانى که در شرایط تهدید به فکر مذاکره مى‌افتند، ضعف خودشان را با صداى بلند اعلام مى‌کنند. این حرکتِ بسیار غلطى است. امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر امریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار مى‌کنیم؛ یعنى اگر از خوى استکبارى دست بردارد؛ مانند یک طرف برابر، و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیه‌ى دولتها خواهد بود. اما واقعیّت این نیست؛ آنها هنوز خوابِ دوران سلطه‌ى زمان پهلوى را مى‌بینند.

دیدار با کارگزاران نظام 27/12/1380

 

رابطه‌ی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطه‌ی سیاسی داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنون‌آمیز و سیطره‌طلبانه‌ی هیچ قدرتی را از بین نمی برد. ثانیاً وجود رابطه برای آمریکائی‌ها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیله‌ای بوده است برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسی‌ها هم همین طور بودند. انگلیسی‌ها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانه‌شان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانه‌ها یکی از کارهایشان این است...

اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بی‌دغدغه‌ی مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتی‌شان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای آنها تأمین میکند. حالا می نشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه‌ی با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه‌ی با آمریکا برای ما مفید است. آن روزی که رابطه‌ی با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.

بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه‌های استان یزد 13 /10 /1386

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۶:۵۷

نخبگان در حصار

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

هقته گذشته هفتمین همایش ملی نخبگان برگزار شد. نقطه عطف این همایش دیدار شزکت‌کنندگان با رهبر معظم انقلاب و تاکید چندین باره ایشان بر اهمیت رشد علمی کشور بود. علم، نهاد محوری تمدن امروز است و اهتمام ایشان به علم مبتنی بر درک این واقعیت است که بدون دست یابی به قلل علمی، استقلال حقیقی امت اسلامی محقق نمی‌شود.

اما در کنار این واقعیت، کژبینی‌هایی در فهم نخبگی بر جامعه ما حاکم شده و همین موضوع باعث شده که انتظارات با دستاوردها ناسازگار باشد.

موفقیت به جای نخبگی:

موفقیت در طی مدارج علمی و دست‌یابی به تراز ممتاز در ارزیابی های تحصیلی لزوما به معنای نخبگی نیست. چه بسیار اندیشمندان نخبه تاریخ علم و تفکر که براساس شاخص‍‌های متعارف زمان خود  مطرود و منزوی بوده اند. متاسفانه مهمترین الگو و شاخص شناسایی نخبگان موفقیت ایشان در آزمون‌های آموزشی است. خلاقیت و نوآوری که در ادبیات علمی کارآفرینی به آن توجه ویژه می‌شود، با شاخص‌های ارزیابی آموزی قابل شناسایی نیست.

محدود شدن نخبگان به عرصه علم:

به یقین جایگاه برجستگان علمی در رشد جامعه کم نظیر است، اما فراتر از دانش، به معنای علومِ آموزش‌پذیر در نظام‌ رسمی علم، عرصه‌های بسیاری وجود دارد که خلاقیت و نوآوری در آنها نیاز ضروری جامعه است. تفکر، مدیریت، فضای کسب‌وکار و تعلیم و تربیت از مهمترین عرصه‌هایی است که زبدگان آن در عداد نخبگان محسوب نمی‌شوند.

تفکر به معنای اندیشه‌های بنیادی که مبدا شکل‌گیری علوم و دانش‌های رسمی اند، در جامعه ما با بی‌مهری روبرو است.

با توجه به الگوهای ارتباطی پیشرفته و فرآیندهای پیچیده اجتماعی، نخبگان علمی بدون راهبری مدیران نخبه نمی‌توانند خدمات خود را به جامعه عرضه دارند. آنچه تا کنون در مدیریت علمی کشور جریان داشته، فاقد نخبگی بوده و همین نقیصه مانع شکوفایی ظرفیت های علمی جوانان خلاق ایران شده است.

اقتصاد ملی برای موفقیت در تامین نیاز مادی کشور و غلبه بر چالش‌های بیرونی نیازمند ابتکار هوشمندانه نخبگان اقتصادی است.

نظام تعلیم و تربیت با کارکرد بی‌نظیراش در تامین مهم‌ترین سرمایه رشد ملی، بدون خلاقیت و نوآوری نخبگان نمی‌تواند در ایفای رسالت خود کامیاب باشد. 

کم توجهی به نقش‌های اجتماعی ویژه زنان:

متاسفانه در شناسایی نخبگان همان ظلم تاریخی به زنان تداوم یافته است. شوربختانه زنی که در مقام مادری موفق به تربیت فرزندان صالح و خدوم شده است، در هیچ شاخصی به عنوان نخبه شناسایی نمی‌شود. اگر بپذیریم

فرزند خوب مادر نادان نپرورد

این نکته نزد مردم دانا مقرر است

                        در دست مادران خردمند باهنر

خوشبختی و سعادت ابنای کشور است

در شناسایی نخبگان برای نقش‌هایِ اجتماعیِ ویژه زنان، براساس ارزش‌های اسلامی تدبیر خواهیم کرد. بانویی که در نیکو همسرداری کردن توفیق جهاد یافته و از معرکه آن موفق درآمده است، نباید از نگاه نخبه‌گزینان دور بماند.

سوء تدبیر در نیازهای حمایتی نخبگان:

 در حمایت از نخبگان نیز سوءتدبیر تداوم یافته است. نخبه حقیقی نیازمند حمایت مادی نیست، بلکه متقاضی فرصتی است تا بتواند شکرگزار این موهبت الهی باشد. پرداخت وام مسکن، اعطاء کمک هزینه تحصیلی و دیگر حمایت های مادی کمترین خدمتی است که می‌توانیم در این مسیر به نخبگان ارائه نماییم. ماموریت اصلی بنیاد نخبگان، تمهید و فرصت سازی برای بروز استعدادهای ایشان در جهت پیشرفت ملی است.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۹:۳۸

طلوع فجر

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

هو الهادی

خدای را سپاس که بر ما منت نهاد و در عَصر و مِصری حیات‏مان بخشید، که نور هدایت معنوی به برکت مجاهدت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) روشنابخش دل‌ها و جان‌ها شد. انقلاب اسلامی ایران بعثت صغری بود در جاهلیت جدید، و رسالت گشودن بند و زنجیر از دل و جان آدمیان این بار برعهده‏ی عالمی از تبار انبیاء و اولیاء نهاده شد. همانگونه که نبی اکرم(صلوات الله و سلامه علیه و آله) در امتثال امر «فاستقم کما امرت و من تاب معک» بیش از همه‏ی انبیاء آزار دید، امروز نیز برترین جهاد، تلاش برای همراه کردن آحاد مردم در مسیر هدایت الهی است.

روزنوشت جمعی طلوع، حلقه هم‌نوایی چند طلبه و دانشجوست که به دور از تجدّد و تحجّر به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) متعهداند. بر این باوریم، که تلاش برای فهم حق و  نشر آن و هم‌نوردی طریق صواب عبادتی از سنخ رسالت انبیاء الهی است. در امتثال تواصی به صبر و حق، از طلوع «والفجر و لیالٍ عشر» مدد می‏جوییم و محفل جهاد فکری خود را با سرمشق‏گیری از مکتب امام خمینی(رض) و  اندیشه‏ی حضرت آیت‏الله‏العظمی خامنه‌ای بنیان می‌نهیم.

حلقه‏ی نویسندگان طلوع

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۲۲:۳۹

سایر مطالب