حماسه حسینی مظهر کید الهی
رسالت ائمه معصومین (ع) هدایت بشر در تمامی طول تاریخ است. از این رو فهم سیرهی ایشان با محدود کردن افعال و گفتارشان در ظرف وقوع و صدور، به نقصان یا انحراف در استفاده از هدایت ایشان میانجامد. برای فهم سیرهی اهلبیت(ع) لازم است به آثار و ثمرات بلند مدت حرکات و سکناتشان توجه نماییم. مولفین اعصار متقدم، بر ضبط و نقل حوادث اهتمام ورزیدهاند و از فهم آثار گسترده و بلندمدت سیرهی اهلبیت(ع) بازماندهاند. تا قرنها پس از عصر ائمهی معصومین(ع) رفتار و گفتار ایشان به مثابهی اجزاء متفرق مورد توجه علما و مورخین امامیه قرار میگرفت و تلاش درخور توجهی برای فهم همبسته و یکپارچه از سیرهی آن بزرگواران مشاهده نمیشود. اما با گذشت زمان و شکلگیری جوامع مقتدر شیعی، کوشش برای فهم عمیقتر از سیرهی معصومین(ع) به تدریج رایج شد.
سیرهی امام حسین(ع) از زمان مرگ معاویه تا شهادت ایشان در عاشورا بیش از دیگر مقاطع سیرهی اهل بیت(ع) مورد توجه عالمان، اندیشمندان و روشنفکران شیعه و حتی غیرشیعه قرار گرفته است. امروز اطلاق «قیام سید الشهداء (ع)» به سلسله اقدامات ایشان در آن مقطع تاریخی مقبول و پذیرفتنی است، اما این منظر در مکتوبات قرون اولیه به چشم نمیخورد. مصنّفین قرون متقدم، حیث سیاسی و اجتماعی سیرهی اباعبدالله را مورد توجه قرار ندادهاند و بر جنبههای فردی آن تمرکز داشتهاند. در این نگاه امام حسین(ع) با هدف حفظ منزلت امامت و اجتناب از تایید خلافت یزید، از بیعت سرباز میزند و به ناچار از خانه و کاشانهی خود به سوی تنها شهری که از ایشان دعوت کرده است، پناهنده میشود. از سوی دیگر حاکمیت وقت با ابزارهای نظامی و تبلیغاتی، این آخرین پایگاه و مأمن امام را در به شهادت رساندن اباعبدالله(ع) به تمکین وادار میسازد.
اما نگرش دیگری نیز به تدریج در قرون و اعصار متأخر در میان سیرهپژوهان رواج یافته است. برخلاف دیدگاه متقدمین، در تحلیلهای معاصرین، کنشگر فعال، سیدالشهداء(ع) است که با طرحی هدفمند، مسیر هدایت را از اسارت مدعیان خلافت نبوی نجات میبخشد. امام حسین(ع) ماموریت دارد خباثث مستور بنیامیه را افشا نماید؛ انحراف خزندهای که دفن میراث نبوی در کاخهای مجلل شام را با زر و زور و تزویر پیگیری مینماید. علم فروشان درباری، پنهان سازی این انحراف در پس احادیث جعلی را برعهده دارند و والیان دنیاپرست سلطهای رعبآفرین بر اقطار امت اسلامی روا میدارند. معاویه رفع موانع را برای تبدیل خلافت به سلطنت موروثی اموی تا آخرین حد امکان محقق ساخته و مخالفت معدود افراد ذینفوذ را بیاثر کرده است. در این میان صحنهای لازم است که خباثت باطنی انحراف اموی به دیدهی احساس درآید. دشمن، ناآگاه و غافل از کید الهی با رفتار وحشیانه خود در صدد ارعاب مخالفین و معترضین و انتقامگیری از خاندان نبی اکرم(ص) برآمد. همین سبُعیّت و وحشیگری دستمایهی هدایت دلها را در طول اعصار برای مصباح هدایت و کشتی نجات فراهم آورد. اباعبدالله(ع) در نبرد هدایت در طول تاریخ بر جبههی شیطان غلبه کرد و این همه به مدد فداکاری، اخلاص و درایت آن امام معصوم و یاراناش رقم خورد. اگر در میان یاران امام، کوچکترین نقطه ضعف و کمترین سستی پدیدار میشد، صحنهی درخشان کربلا چنین جلوهای نمییافت. شفافیت یاوران حق، زشتی جبهه باطل را افشا کرد. شیطان و حزباش ذات پلید خود را عیان ساختند تا دلها مجذوب حقیقت نورانی سیدالشهداء(ع) شود.
در تحلیل اخیر، غلبه و پیروزی اباعبدالله(ع) در نبرد هدایت آشکار و واضح است و برای تبیین پیروزی خون بر شمشیر نیازمند هیچگونه تاویل و تفسیر زائد نمیشویم. آموزه بزرگ این تحلیل، جهاد در راه خدا تا سر حد بذل جان و مال و آبرو حتی در مواردی است که چیرگی ظاهری حاصل نمیشود. وظیفه ما تداوم مسیر هدایتی است که با مجاهدت انبیاء و اولیاء در درازنای تاریخ جریان یافته است. فرهنگ عاشورایی آن است که در هر زمانی باید پس از اهتدا و اقتدا به ولی الهی، برای حفظ جریان هدایت مجاهدت نماییم. انقلاب اسلامی ایران مصداقی از همین فرهنگ بود. امام خمینی(رض) آنگاه که اسلام عزیز را در خطر دید، آبرو، حشمت و عافیت خود را در مسیر نجات آن فدا کرد. نتیجه این ایثار و مجاهدت نورانیتی بود که بر امت اسلامی تابیده است.
یادداشت شما توسط "علیرضا عباسی" در مجله اینترنتی «پارسی نامه» به آدرس http://www.parsiblog.com/Mag/
به صف نوشته های برگزیده در آمد. موفق و موید باشید