طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب توسط «فرشاد مهدی‌پور» ثبت شده است

اصالتِ رسانهِ داشتن

فرشاد مهدی‌پور

 

 

جنگ نرم، صرفا یک جنگ رسانه‌ای نیست و رسانه داشتن، آن‌هم از نوع مجازی‌اش، تنها وسیله جنگیدن به‌شمار نمی‌رود.

وقتی جنگ نرم، به حوزه رسانه‌ها تقلیل پیدا می‌کند و در زمینه رسانه‌ها، ارزان‌ترها و دم‌دستی‌ترهای‌شان مورد توجه قرار می‌گیرند، نتیجه آنی می‌شود که شده و این لشکر عریض و طویل گردهم آمده برای نبرد در عرصه فرهنگ، نه تنها از انجام یک اقدام آفندی ناتوان است، بلکه نمی‌تواند حتی به موقع درگیر عملیات پدافندی مناسبی هم بشود. و چه بسیار نمونه‌‌هایی که این ادعا را در تمامی 4-5 ساله اخیر اثبات می‌کند و یک مثال قابل توجه‌اش، استدلال‌های نهفته در پسِ انتخاب سخن‌ران محترم مراسم 13 آبان تهران است که نه تنها نشان دهنده سطح معوج تحلیل و تفسیر و برداشت برخی آقایانِ برنامه‌ریز، از تحولات کشور و پی‌آمدهای انتخابات اخیر است، بلکه فراتر از آن، ضعف بینشی و نظری گسترده‌ای را در زمینه توجه به الزامات و مقتضیات جنگ نرم نشان می‌دهد.

به همین سخن‌رانی مهم 12 آبان 92 بنگرید:

... تبلیغاتچى‌هاى خارجى با شیوه‌هاى کاملاً ماهرانه‌ تبلیغاتى خط می‌دهند، در داخل هم بعضى از روى ساده‌لوحى و بدون اینکه نیّت سوئى داشته باشند، بعضى هم واقعاً از روى غرض همین را دارند تبلیغ می‌کنند که اگر ما در این قضیّه کوتاه آمدیم و تسلیم شدیم در مقابلِ طرف مقابل، همه‌ى مشکلات اقتصادى و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است. چرا خطا است؟ چند علّت دارد. من مایلم شما جوانهاى عزیزمان - هم شما که در این جلسه تشریف دارید، هم قشر جوان فرهمند ما، قشر جوان آگاه ما، جوان پرانگیزه‌ى ما، دانشجویان ما، دانش‌آموزان ما در سرتاسر کشور که من یک‌وقت گفتم شماها افسران جنگ نرمید - فکر کنید روى این مسائل.

صرف‌نظر از محتوای مرور شده در این بحث، مقوله موردنظر در حوزه افسران جنگ نرم، فکر کردن روی مسائل است؛ فکری که منتج به راه‌حل و برنامه و اقدام شود. برنامه‌های متناسب با اهداف و واقعیت‌ها و نه صرفا براساس شناختی ناقص و نارس.

همین سطح خودبسندگی تحلیل‌های مبتنی بر جنگ نرم (که همان‌گونه که اشاره شد، این مفهوم را به رسانه مجازی تقلیل می‌دهد)، حتی از کاوش در این زمینه که چرا جریانات رقیبِ‌ داخلی، علی‌رغم بسط ید فراوان و پایین‌بودن هزینه‌های اجرایی، بیش‌تر هم و غم خود را به‌جای فضای مجازی، بر رسانه‌های مکتوب متمرکز کرده، بازمانده و حاضر به بازسازی تصمیمات و اقدامات خود نیست. رسانه مجازیِ مبتنی بر وب، هم‌چنان یک کالای نیمه‌لوکس به‌شمار می‌رود و نه انعطاف‌پذیری‌های رسانه‌های چاپی را دارد و نه عمق (در مقابل دامنه و انعکاس) آن‌ها را و از این منظر، فاقد حوزه اثر مطلوب است.

­در این‌جا لاجرم دو موضوع می‌بایست در دستور کار قرار گیرد، اولی ارتقا دادن سطح دریافت‌ها از فضای عمومی و منطبق کردن آن، بر اصول راه‌بردی نظام (تا مثلا یک مراسمِ ملی به ابزاری برای احیای یک جریان محدود و خاص سیاسی مبدل نشود و همه شور و هیجان مرتبط با ستیزِ‌ با آمریکا، علاوه بر مصادره به مطلوب شدن، کم‌بنیه جلوه‌گر نشود) و ثانیا جنگ نرم، اقیانوسی دیده شود که «سایت خبری» و واحد سایبری داشتن در آن، اوج توان‌مندی و ظفر به‌شمار نرود.

دقت در همین مقدمات جزیی و مجزاست که کارها را از دشواری می‌رهاند، فکرکردن و خواندن و بررسی‌کردن را اصل قرار می‌دهد و به‌ترین راه‌حل‌ها، دمِ دستی‌ترین آن‌ها نمی‌شود. جنگ نرم، فقط به‌معنای رسانه راه‌انداختن نیست.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۱

 

 

 قدما گفته‌اند که تیتر نقطه ندارد، اما چون نکته بیان‌شده در این عنوان، مدعی قطعیت و جامعیت است و دقیقا نشان‌گر بسیاری از اختلاف‌ها و تفاوت برداشت‌ها، به‌ناگزیر باید در انتهای آن ].[ قرار داد تا حکم تزلزل‌ناپذیرِ بحث را بیش از پیش نشان دهد...

نقلِ قول‌ها، سخنان، ره‌نمودها و هر آن‌چه که از ناحیه رهبری نظام، صادر و بیان و ابلاغ می‌شود، در یک شبکه مفهومیِ روشن و شناخته‌شده، قابل شناسایی و ره‌گیری است و اگر نشود این‌کار را کرد و یا بر سرِ‌ نوع فهم آن‌ها، اختلافی به‌وجود آید، باید به این اندیشید که گیر و گرفتِ قضیه در کجاست.


این‌که رهبر انقلاب در یک سخن‌رانی مهم دانش‌جویی (ششم مرداد 92)،‌ به بیان دو موضوع ظاهرا مشابه اما در باطن متفاوت در حیطه آرمان-واقعیت و تکلیف-نتیجه می‌پردازند، حتما دارای منطقِ انگیزه‌مندانه‌ای است و جز با ارجاع به متن، لحن، شنوندگان، زمان و... نمی‌شود از آن رمزگشایی کرد. روشن است که انتخابات و حوادث قبل از آن و نتایج‌اش، اصلی‌ترین علت بیان آن سخنان بوده است، اما چرا مخاطبانِ واقعی این حرف‌ها، آن‌را ناشنیده می‌گیرند یا خودشان را به نشنیدن می‌زنند و یا در تفسیر و تحلیل این بیانات، به شارحانی دارای سوگیری‌های خاص مراجعه می‌کنند.

هر ارتباط حداقل دارای یک الگوی سه‌ بخشی است: فرستنده (منبع پیام‌ساز)، کانال (مجرای ارتباطی) و گیرنده (دریافت‌کننده پیام)؛ با نظر به هر کدام از وجوه تمایز این الگوی خطی، می‌توان درباره پیام‌ها و پی‌آمدهای آن‌ها گفت ‌و شنود کرد. اما برخی معتقدند که امروزه دیگر معنای ثابتی وجود ندارد و گوینده‌‌، گرانی‌گاه تفسیر نیست و فقط رابطه میان متنِ‌ حاوی پیام برجاست و خواننده‌ (هرگونه‌ای می‌خواهد)، می‌تواند آن‌را تفسیر کند.

در حالاتی این‌گونه به نظر می‌رسد، برخی از آنانی که در چارچوبِ گفتمانی انقلاب اسلامی جای می‌گیرند، نمی‌خواهند یا نمی‌توانند عمق هشدارآلود و تنبه‌آمیز چنین ره‌نمودهایی را درک کنند و برای آن‌که خود را از عقوبت یا فشارِ روانی رفتار نادرست‌شان برهانند، تلاش می‌کنند تا با تفسیرهای معوج یا محدود، از دامنه طرح بحث بکاهند.

مخاطب تذکر مربوط به آرمان-واقعیت تا حدود بسیاری روشن شده است و آن گروهی‌اند که با نشان‌دادن تصویری مغشوش از واقعیات، تمایلات خود را بر آرمان‌ها تحمیل کنند؛ این نکته در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری (14 شهریور 92) کاملا واضح شد، به‌ویژه آن‌جایی‌که در مطلع گفتار ذکر شده بود: «با چشم باز، با بصیرت، با بینش، با ملاحظه‌ همه‌ جوانب، ببینیم که هدف چیست و راه [رسیدن‌] به این هدف چیست و واقعیاتى که در سر راه ما وجود دارد، اینها چیست؟ با توجه به این‌ها تصمیم‌گیرى کنیم و حرکت بکنیم».

مخاطب بحث تکلیف و نتیجه و این‌که نباید نتیجه را نادیده گرفت و همه‌چیز را به پای تصور تکلیف‌گرایی ذبح کرد، نیز روشن است؛ موضوع دقیقا همین شناسایی موضعِ درونی است، وگرنه ظاهرگرایی و بسنده کردن به صورت لغات و کلمات و فلسفه‌بافی‌های بیهوده، نه گِرهی را باز می‌کند و نه راهی را می‌گشاید. این‌که برخی به راه بیفتند، از تجربه «رای کیفی» بگویند و دیگران را تخطئه کنند و مقصر بدانند، دقیقا هویداکننده همین نپذیرفتن عمق اشتباه و مسیر نادرستی است که پیموده شده.

موضوعات در عالم بسیار و پراکنده‌اند، اما «مواضع» نادر و محدودند و درک و فهم و شناخت آن‌هاست که مساله اصلی است و این مساله اصلی را نمی‌توان به کلیاتی مبهم و محال واگذار کرد و با خوانش آزادانه متن‌ها، جلوی تعریف حق و ناحق را گرفت. متونْ زبانِ سخن‌گویی دارند و هنگامی‌که با افق فکری اندیشمند هم‌راهی حاصل می‌شود، می‌توان معنای آن‌را دریافت؛ این افقِ فکری، نه در 100 سال و 10 قرن پیش که در همین حوالی و نزدیکی است و هنگامی‌که برخی نمی‌خواهند بر سر این موضوع، مفاهمه‌ای حاصل شود، چه باید کرد...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۰۸:۱۹

درباب اهمیت مساله علم

فرشاد مهدی‌پور

از زمان رویِ کار آمدن دولت جدید و در همان اولین سخن‌رانی‌ای که رئیس‌جمهور منتخب به حسینیه امام خمینی (ره) آمده بود، یک موضوع در میان سخنان رهبری انقلاب به‌طرز بارزی برجسته شده بود؛ مساله علم.

آنچه که در حال حاضر براى کشور اولویت دارد - به نظر من مسئله‌ اقتصاد و مسئله‌ علم است... در این ده سال گذشته، حرکت علمى ما خیلى خوب بوده... اما این سرعت پیشرفت باید کند نشود. اگر ما بخواهیم به آن سطح مطلوب برسیم، اگر بخواهیم به خطوط مقدم دانش جهانى برسیم، باید این سرعت پیشرفت را همچنان حفظ کنیم (30 تیر 92).

قید «در حال حاضر» و جای‌گاه این بخش از سخنان که نشان‌دهنده تمرکز به موضوع دولت تازه بود، تقریبا با نکته‌ای که به‌صورت بلافصل گفته شد (یعنی بحث تعامل با جهان که از جمله شعارهای این دولت به‌شمار می‌رفت)، نشان‌گر ضرورت خاص توجه به این مساله بود؛ یعنی وجود لحنی هشدارآمیز در نسبت با برنامه‌ریزی‌های کلان و نگرانی از بابت نادیده‌گرفته یا کم‌شدن سرعت رشد علمی کشور. دیدگاهی که معمولا در میانه مجادلات پایان‌ناپذیر سیاسی، چندان در کانون توجه قرار نمی‌گیرد.

در سخنان مراسم تنفیذ، ترکیب‌شدگی این مفاهیم، یعنی اقتصاد و علم، در قاب ساخت درونی نظام، جای‌گاه والای خود را بیش‌تر نشان داد، آن‌جایی که به اختصار، بر این نکته تاکید شد که:

ما باید بپردازیم به استحکام ساخت درونى اقتدار ملى؛ که آن روز به مسئولان کشور عرض کردیم: در درجه‌ اول، مسائل اقتصادى و مسائل علمى است؛ که باید با جدیت دنبال شود (12 مرداد 92).

در دیدار با دانش‌جویان و دانش‌گاهیان نیز، بر محور علم بار دیگر تکیه شد، اولی آن‌که «...در این حدود ده سال، یازده سال گذشته، در این زمینه خیلى کار شده؛ لیکن بعد از این هم باید کار شود؛ کار مضاعف شود...» (6 مرداد 92) و دومی هم در این‌جا که «اولین حرف ما به دانش‌گاه‌هاى کشور و دانش‌مندان کشور و نخبگان کشور این است که نگذارید این حرکت از دوْر بیفتد، نگذارید حرکت علمى کشور متوقف شود؛ هیچ مانعى نتواند دانشگاه کشور را از رشد به سمت پیشرفت علمى باز بدارد...» (15 مرداد 92).

با این مقدمات و در زمانه‌ای که دولت جدید بر سر گزینه معرفی‌شده برای تصدی وزارت علوم و تحقیقات و فن‌آوری، دچار ناهم‌سویی بود، اصلی‌ترین بخش این سیاست‌گذاری محوری، چهره گشود و آن‌هم در دیدار با اعضای هیات وزیران بود، در ششم شهریور 92. همان پی‌رنگ قبلی، یعنی تکیه بر دوگانه علم و اقتصاد، پی‌گرفته شده و آن‌ها به‌عنوان اولویت‌های اول دولت معرفی گردیدند. این اولویت علمی دارای چند بُعد بود:

  • نگذاریم حرکت پرشتابى که امروز وجود دارد، مطلقاً کند بشود؛
  • به‌طور ویژه روى مسئله پیشرفت علم باید کار بشود؛
  • مسئول درجه یک براى پیشرفت علم، دو وزارت علوم و بهداشت‌درمان هستند؛
  • وزارت‌خانه‌هاى دیگر  همه‌شان در این زمینه می‌توانند و باید کمک بکنند؛
  • و زنجیره‌ علم و فن‌آورى (ایده و فکر، علم، فن‌آورى، تولید و بازار) را باید تکمیل بکنیم.
ساخت درونی نظام، پیوسته با علم و اقتصاد است و درباب اقتصاد نیز بنابر روزمرگی و ابتلای عمومی، دغدغه‌ای ناگفته باقی نمی‌ماند، اما آن‌چه معمولا زودتر و سریع‌تر از هر اولویتی به کنار گذاشته می‌شود، علم است که همه این توصیه‌ها، دایر بر جلوگیری از روند بوده‌ و هست.


     پ.ن:

    هفتمین جشنواره بین‌المللی فارابی، ویژه تحقیقات علوم انسانی و اسلامی تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاد...

    ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۲

    آ‌ن‌چه در صحنه کشور رخ می‌دهد بی‌شباهت به تکرار یک مستند سیاسی-تاریخی نیست؛ همه‌چیز در حال بازگشت یافتن به بیست و چند سال قبل است. دسته‌بندی‌ها، شعارها، برنامه‌ها و مهم‌تر از همه آدم‌ها که اصلی‌ترین نماد این بازگشت تاریخی‌اند و البته تحلیل‌پذیرترین بخش ماجرا.

    آدم‌هایی که حالا سن و سالی ازشان گذشته، ژست‌ها و لباس‌ها و رنگ موهای‌شان دگرگون شده، حرف‌های‌شان هم عوض شده و گاهی تا صد و هشتاد درجه مخالف آن چیزهایی است که در قدیم می‌گفتند. آدم‌هایی که یادشان رفته در دوره آن‌ها صدا و سیما درش را روی هر انتقادی می‌بست، روزنامه‌ها هم اگر جلوی دهان‌شان را نمی‌گرفتند، یا بسته می‌شدند یا سردبیران‌شان بازداشت و احضار و جالب‌تر از همه دانش‌گاه‌ها، که انجمن‌های «سابقا» اسلامی‌ در آن‌ها اجازه فعالیت آزادانه نداشتند، چون از دولت انتقاد می‌کردند.

    در این گذشته‌گرایی غیرمترقبه (که برخی اصول‌گراها عامدانه و دیگرانی جاهلانه آن‌را زمینه‌سازی کردند)، داشتن یا نداشتن «حافظه»، مساله‌ساز شده است و این مساله را از دو وجه می‌توان بررسی کرد: اول آن‌که ناقلان و شاهدان و سیاست‌ورزان، روز و ماه و سال و افزون بر آن، محتوای محوری وقایع را بعضا فراموش کرده یا آن‌را از موضع و منظر پای‌گاه امروزی‌شان روایت می‌کنند و دوم هم مخاطبان و شهروندانی‌اند که بسیاری از اتفاقات و واقعه‌ها از یادشان رفته است. درباره دومی در جایی دیگر باید سخن گفت، اما اولی؛ غیر از این‌که ممکن است «خاطره»گویانِ امروز، اصل روی‌دادِ دیروز را از یاد برده باشند یا حتی از افقِ فهم امروزی‌شان به بازخوانی مجدد آن پرداخته باشند، یک احتمال سوم و کم‌تر تامل‌شده‌ای هم قابل رویت است و آن‌هم این‌که ریشه و اصل تفکرِ آن‌ها، هم‌واره چنین بوده و در بخش‌هایی از سی و چند سالِ پیروزی انقلاب، به ضرورت نداشتن فرصت و امکان و ابزار، آن‌را نادیده گرفته یا سعی در سرپوش گذاشتن بر آن داشته‌اند.

    شرح ساده‌تر این نکته آخر را در یک مثال می‌توان نشان داد: مذاکره‌کردن یا رابطه‌داشتن با آمریکا و آمریکایی‌ها، برای عده‌ای از روزِ ازلِ اول هم یک باور قلبی و اندیشه اساسی بوده است؛ 13 آبان 58، این آرزو را بر باد داد و پس از آن موضوع طبس، قرارداد الجزایر، حمایت آمریکا از عراق و... پی‌گیری آن آرزوی نهفته را می‌شود در ماجرای مک‌فارلین دید که ناگهان سطح مجوز کسب‌شده برای مذاکره‌کردن به دایره رابطه‌داشتن ارتقا یافت و واکنش حضرت روح‌الله را برانگیخت. غیر از نامه بی‌جواب‌مانده مربوط به برقراری رابطه با آمریکا در اواخر عمر امام، ده‌ها نمونه دیگر را نیز در دو دهه اخیر می‌شود مثال زد که در پسِ‌ همه آن‌ها، یک جریان در پیِ تحقق‌بخشی به باور قدیمی‌اش بوده است.

    حافظه را «قُوه‌ای که ضبط و نگه‌داری مطالب را به عهده دارد» تعریف کرده‌اند، این معنای از حافظه، الزاما ربط مستقیمی به خاطره‌گویی ندارد و در اصل ناظر به «ضبط و نگه‌داری» مطلبی است که گواهی‌دهنده ایده مورد نظر باشند؛ آن‌دسته مطالبی که موید مرکزپنداریِ غرب است و تا تحقق این هم‌پیوندی جهانی، از پا نمی‌ایستد.

    ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۲۶

    در جست‌وجوی راه

    فرشاد مهدی‌پور

    رفتن، رسیدن است و این شاید تنها کاری باشد که می‌شود انجام داد.

    بدین اعتبار، تامل و تعمق دائمی در مفاهیم است که نظام‌نامه و چارچوب نظری آن‌ها را رمزگشایی می‌کند و رازها را آشکار می‌سازد؛ همانند آن‌چه در چندماهه اخیر بر جامعه ایرانی گذشته است و درباره‌اش گفت‌وگو شده.

    نسبت «آرمان- واقعیت» یا «تکلیف- نتیجه»، دو بیان متفاوت درباره یک موضوع واحد نیستند؛ دو گفتار درباره دو مساله‌اند یا دو راه حل درباره آن دو معضل.

    در بادی امر این نکته برجسته‌تر به نظر می‌رسید که خاستگاه و مخاطب و چاره‌اندیشی نهفته در محتوای مذکور، ناظر به یک گروه تکلیف‌گرا و مساله‌ساز انقلابی است که همه‌چیز را به قرائت خویش بازخوانی می‌کند و نوعی تمامیت‌خواهی عقل‌ستیزانه را گسترش می‌دهد.

    اما با جدی‌تر شدن تحولات سیاسی و اقتصادی و جا افتادن دولت جدید، روشن‌تر شد که آرمان و واقعیت، از جنسی دیگر و اساسا مقوله‌ای متفاوت است و برای شرح حال و راه‌گشایی جماعتی دیگر؛ آن‌هایی که این‌بار در خوانش واقعیت دچار ایراد شده‌اند و آرمان را متناسب با آن، جابه‌جا و معنا می‌کنند.

    شناخت مساله، فقط نیمی از راه است و آن‌چه باقی‌مانده شاخص و معیار و سنجه‌ای است که براساس آن بتوان، صدق و کذب، درست و نادرست و سره و ناسره را شناخت؛ آن «راه»نما، خط و شاخص و مکتب حضرت روح‌الله (رحمه الله علیه) است که تفسیرگری شناخته‌شده و تفسیری متقن نیز دارد.

    اکنون کشور در میانه دو کژروی گرفتار است؛ یکی راهی نیمه‌طی شده دارد و توانش را صرف برگشت به صحنه کرده و دیگری با وجودِ وجودداشتن تصویری قدیمی از عمل‌کردش، حالا با جمع‌آوری همه تجارب گذشته در حال پیش‌روی است.

    ضرب‌آهنگ سریع حوادث، مرتبا بازگشت به چارچوب نظری امام و نوع مساله‌شناسی صورت‌گرفته را ضروری می‌کند و جز این، راهی برای رهایی نیست.

    ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۹

    سایر مطالب