مردمیسازی فرهنگ، ترکیب خوشآیند و دلنشینی است؛ از آن شعارهای پربسامدی که در تکرارش تفاوتی میان چهرههای اصولگرا و اصلاحطلب نیست، البته با برداشتها و تعاریف مختلف.
این عبارت یا مفهوم را لااقل میتوان به دو شکل عمده خواند و نوشت و فهمید: مردمیسازی یا مردمیشدن فرهنگ؛ صرفنظر از آنکه فرهنگ چیست و عرض و طول آن کجاست و چه میزانش شامل هنرها و آداب و رسوم و دیگر ظهورات مادی میشود و کدامها مربوط به بنیانها و هنجارها و ارزشهای غیرمادی است، صحبت بر سر عاملیت و فاعلیت این ارتباطگیری میان فرهنگ و مردم است.
اگر مردمیکردن فرهنگ در میان باشد، یعنی چیزی از مبنای ساختن، بناکردن، عمارتکردن، برآوردن، پیافکندن و بنافکندن، یعنی قوه قاهره و توانایی وجود دارد که بنا دارد و مهمتر از آن، میتواند فرهنگ را مردمی کند و اگر مردمیشدن فرهنگ، یعنی گشتن، گردیدن، صیرورت، از حالی به حالی درآمدن و مبدل شدن که در همه آنها، فاعل در مجهولیت قرار دارد و غیرشناساست؛ امری که البته در درونِ خود، نهاد و فاعل بودگی «مردم» را احتمالا مد نظر قرار داده است.