طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

رئالیسم سیاسی و مغزهای استعمار زده

سجاد صفار هرندی
دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ب.ظ

اغلب ما در کلاس تاریخ دبیرستان از معلم خود شنیده یا کمی بعدتر یا قبلترش در کتابهای تاریخی خوانده ایم که وقتی نخستین کمپانی­های استعماری برای انعقاد قرارداد مربوط به استخراج نفت به ایران می­آمدند، شاه قاجار و بادمجان دور قابچین­های اطرافش می­­گفتند: «به چه درد می­خورد این مایع سیاه بدبوی بی خاصیت؟ بدهیمش به اینها برود پی کارش ...»! اغلب ما با خواندن چنین حکایتی لبخندی تلخ بر لب مان نشسته،  از سویی به این بلاهت بی پایان خندیده ایم و از سوی دیگر بر تاریخ تلخ جهل و عقب ماندگی اسلاف خود تأسف خورده ایم. هر دانش آموز دبیرستانی که چنین حکایتی را می­خواند، بعید است که در این اندیشه فرو نرود که این همه بلاهت آن هم از سوی زمامداران و تصمیم­گیران یک کشور چطور ممکن است؟ چطور یک لحظه به ذهنشان خطور نکرده که این مایع سیاه بدبو لابد خیلی هم بی خاصیت نیست که این جنتلمن­های موبور چشم آبی از آن سوی دنیا به طمعش سر از اینجا در آورده اند و می­خواهند با خرج خودشان استخراجش کنند و شرش را از سر ما کم ... لابد کاسه­ای زیر نیم­کاسه هست؟ چطور ممکن است کسی مطلب بدین روشنی را نفهمد؟

***

آدم وقتی مطالب و نوشته­هایی از قبیل این نامه را می­خواند، به نظرش می­رسد که اصلاً لازم نیست برای دیدن و شنیدن عجایب و غرایبی از آن دست که در بالا ذکر شد، به سراغ تاریخ شاهان قاجار برویم. این نامه حقیقتاً در نوع خود متنی ارزنده و تاریخی و دارای وجه نمادین خیلی چشمگیری است. هر چند نویسندۀ نامه (که به اعتبار پیشۀ دانشگاهی خود آکادمیسین محسوب می­شود) در فضای رسمی و تخصصی علوم انسانی از وزانت اندکی برخوردار است و هر محصل جدی و اهل تحقیق این دانش­ها با هر مشرب و سلیقه­ای می­داند که نباید او را جدی گرفت، اما شهرت رسانه­ای و تبلیغی او و موضع نمادینش ما را وا می­دارد که از آن سرسری نگذریم. این صرفاً یک موضع شخصی از یک دانشگاهی، نویسنده یا شومن خوش مجلس و بانمک نیست، بلکه روایتی نمادین و سرحدی از تلقی بخشی از –به اصطلاح- نخبگان فضای آکادمیک و روشنفکری ماست که توسط او بی پرده بیان شده است. راه دور نرویم: نظرات بینندگان –علی القاعده- تحصیلکرده و نخبۀ سایت انتخاب، ذیل نامه ایشان در لینک فوق گویای مطالب مهمی است.

یکی از منتقدان این نامه در مطلبی به درستی آن را ادامۀ اندیشۀ سپهبد رزم آرا دانسته بود که در مقام مخالفت با ملی شدن صنعت نفت می­گفت: «ملتی که لولهنگ (آفتابه) نمی­تواند بسازد را چه به صنعت نفت!» اما برآنم که پیش و بیش از آن باید چنین اظهاراتی را میراث بلاهت قاجاری فوق الذکر قلمداد کرد. دقت کنید که نویسندۀ نامه صرفاً نمی­گوید که انرژی هسته­ای یا غنی سازی اورانیوم در حد ما نیست و برای ما هزینه دارد! بلکه او دارد دقیقاً سخن سلف قجرش را تکرار می­کند: «بدهیمش برود این هسته­ای بی مصرف را! اصلاً این به چه درد می­خورد؟»  

***

در جهانی زندگی می­کنیم که بلاهت با چاشنی بی رگی و بی غیرتی می­تواند صورتبندی تئوریک پیدا کند و اسمش بشود «رئالیسم سیاسی»! باور کنید که شاهان و شاهزادگان قاجاری مشکلشان فقط این بود که ادبیات نظری علوم سیاسی را بلد نبودند و گرنه پیشگامان واقعی رئالیسم سیاسی آنها بودند: فتحعلی شاه و اتابک امین السلطان و ناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه و وثوق الدوله و ... اسمشان بد در رفته است! و گر نه مشی شان همین بوده است که آکادمیسین و روشنفکر ما به عنوان رئالیسم سیاسی قرقره می­کند. چنان که از یکی از سیاسیون آنگلوفیل دهۀ 1320 نقل شده که: «انگلستان دیوار­ۀ حوض است و ایران خزه­ای است روی این دیواره!» امروز فقط به جای انگلستان یا آمریکا و امثالهم عناوین گرد و کلی دیگری می­گویند از قبیل: نظام بین الملل یا قدرت­های بزرگ جهانی و امثال آنها. و گرنه اصل مطلب همان است. خنده دار است که از سویی راه و بیراه مصدق را تعظیم و تکریم می­کنند و از سوی دیگر شب و روز همان دلایل و استدلالاتی را به کار می­برند که مخالفان محافظه کار و رئالیست (!) مصدق برای محکوم ساختن نهضت ملی به کار می­بردند. فراموش نکنیم! مصدق هم آن­زمان پوپولیستِ متوهم، خیالپرداز و متعصبی بود که از سوی لبوفروشها و شوفر تاکسی­ها حمایت می­شد. مغز استعمار زدۀ روشنفکر/آکادمیسین ما حتی نسبت به اسلاف آنگلوفیل و فرانکوفیل و آمریکوفیل خود در دهۀ 1320 پیشرفت نکرده، چگونه می­توان انتظار داشت که ورود تاریخ به "عصر پس از خمینی" را درک کند؟!

***

هر ذهن و سالم و بی­غرضی در مواجهه با مطلبی از نوع این نامه به همان پرسشی مبتلا می­شود که در فراز نخست طرح شد: چطور ممکن است کسی مطلب بدین روشنی را نفهمد؟

یعنی آکادمیسین/شومن ما پیش خود نمی­اندیشد که اگر انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم به هیچ کار ما نمی­آید و گره­ای از مشکلات ما باز نمی­کند، پس چرا جملگی دشمنان خرد و کلان تا این پایه بدان حساس شده اند و کمر به نابودی آن بسته اند؟ اگر این امر ربطی به قدرت ملی و پیشرفت عمومی کشور ندارد، پس چرا همۀ قدرت­های قدیم و جدید جهان که بعضاً منابع نفت و گاز بیشتری از ما دارند، خود را به آن مجهز کرده و بی وقفه در صدد توسعه و گسترش آن هستند؟ برای صورتبندی چنین قیاسات پیش پا افتاده­ای نیازی نیست که آدم استاد علوم سیاسی دانشگاه باشد. بهره مندی حداقلی از عقل سلیم کفایت می­کند. اما مغزهای استعمار زده منجمدتر از آنند که چنین پرسش­های ساده­ای را نیز در وجدان خود طرح کنند.

چطور ممکن است کسی ماجرای هسته­ای لیبی را پیش چشمش دیده باشد و باز هم چنین سخن بگوید؟ چطور ممکن است فردی با حداقلی از فهم و شعور متعارف، رفتار آمریکا در همین چند ماهۀ پس از توافق ژنو را دیده باشد و باز هم از حل شدن مشکلات اقتصادی در صورت تعطیلی کامل فعالیت هسته­ای دم بزند؟ البته از کسی که در سوابق افتخاراتش توجیه و تطهیر حملۀ ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافری ایرانی نیز به چشم می­خورد نمی­توان انتظار بیشتری داشت. اساساً از مغزهای استعمار شده و چشمان لوچ روشنفکر/آکادمیسین ما توقعی بیش از این نمی­توان داشت. اما این نکته جای تأمل است که: وقتی خورشید روشنگر و پر حرارت خمینی نتوانسته این اذهان و افکار را از انجماد عصر استعمار خارج کند، اصولاً دیگر به چه چیزی برای رها ساختن اینان از خواب گران تاریخ می­توان امیدوار بود؟

نظرات  (۱۳)

خیلی خوب نوشتید. جیگرم حال اومد
انوقت همین فرد کتاب ما چگونه ما شدیم هم می نویسد و از علل خاموشی چراغ علم بین مسلمین می گوید!!!!!!!!!
۰۸ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۴۸ غلامعلی یوسفی
اوائل انقلاب " خودکفایی " به اندازه غنی سازی امروز اهمیت داشت.
آن زمان شما نبودید که ببینید خودکفایی چقدر مهم و مفید دانسته می شد.
اما امروز
خودکفایی بکلی فراموش شده، حتی محصولاتی که کارخانه تولیدی آن در کشور موجود است از خارج وارد می شود!!!

پنج سال دیگر خواهید دید که غنی سازی بفراموشی سپرده شده!!
خواهید دید که به میل خودمان سانتریفیوژها خاک می خورد!!
خواهید دید که هم اجازه غنی سازی داریم و هم امکانات لازم، اما غنی سازی نمی کنیم!!
باور نمی کنید!؟
کافیست تاریخ اوائل انقلاب را خیلی دقیق مطالعه کنید تا ببینید چه بر سر آرمانهای انقلاب می آید.

من هم روشنفکران را قبول ندارم اما این مطلب را آقای زیبا کلام درست گفته.
حقیقت فقط یک کلمه است.
انقلابات یا انقلابیون سعی می کنند متفاوت با دیگران باشند.
بدیهی است اگر شما بخواهید خانه ای بسازید که متفاوت با دیگر خانه ها باشد این تفاوت در جهت منفی محتمل تر است.
یعنی این خانه هایی که می بینید حاصل پنج هزار سال تلاش و تفکر بشر است، حال شما تصمیم گرفته اید که خانه های متفاوتی بسازید، بدیهی است که بهتر نمی توانید بسازید مگر آنکه بدتر بسازید.
و چیزی هم که بدترباشد بلاخره خسته کننده و منسوخ خواهد شد.

بعنوان مثالی دیگر
مردم در طی چند نسل به این نتیجه رسیده اند که یا کت بپوشند و یا کاپشن.
حال انقلابیون تصمیم می گیرند که لباس متفاوتی برای خود انتخاب کنند، بدیهی است این لباس متفاوت نمی تواند راحتر و زیباتر از کت یا کاپشن باشد، چــــــــــــرا؟
چون اگر بهتر از کت یا کاپشن وجود میداشت نسلهای گذشته آنرا ابداع می کردند.
بدیهی است پس از چند سال بلاخره مردم از پوشیدن لباس انقلابی خودداری خواهند کرد و به همان کت یا کاپشن باز خواهند گشت.

تمام کشورها به این نتیجه رسیده اند که غنی سازی به دردسرها و هزینه هایش نمی ارزد، اما ما چون می خواهیم متفاوت باشیم بخصوص در مواردی که باعث عصبانیت قدرتهای جهانی می شود برای غنی سازی ارزش خاصی قائل شده ایم، بدیهی است که بلاخره پس از چند سال ما هم مانند سایر کشورها رفتار خواهیم کرد.

بطورکلی انقلابیون باید سعی کنند بهتر از دیگران باشند نه متفاوت با دیگران.
بعنوان مثال اگر در سایر کشورهای منطقه، پنجاه درصد از مدیران با لیاقتند انقلابیون این پنجاه را به هشتاد برسانند.
اگر در سایر کشورها فقط سی درصد از مدیران پاکدامن هستند، انقلابیون آنرا به هفتاد درصد برسانند.
تنها کاری که انقلابیون شاید بتوانند انجام دهند بهتر بودن از دیگران است نه متفاوت بودن با دیگران.
پاسخ:
اگر همه آدمها در طول تاریخ مثل شما فکر میکردند، یحتمل هنوز توی غار بودیم و داشتیم با دود برای اقوام مان علامت میفرستادیم. 
افرین
عالیییییییییییییییییی
خداخیرت بده
در دوران پس از انقلاب طرفدارن سلطنت و ملی گراها و همچنین مذهبیونی که پس از انقلاب و کنار رفتن هزار فامیل این فرصت را یافته بودند تا به پول و مقام دست یابند و حتی گروهی از چپ گراها نیز که با فعالیت در بخش اقتصادی به پول دست یافته بودند توانستند با اتحاد آشکار و پنهان بایکدیگر با اتنتخاب شدن خاتمی به ریاست جمهوری و همچنین پیروزی در انتخابات مجلس پس از آن به بالاترین قدرتی که فکر میکردند دست یافتند ִ در این دوران می بینیم که بنیان های اقتصادی سرمایه داری همچنان دست نخورده باقی ماند و تنها تفاوت قدرت گرفتن و رونق در بخش دلالی و تجارت و بورس بازی بودִ در این دوران تغییری که بیشتر به چشم میخورد تغییرات در فرهنگ و رفتار اجتماعی و سبک زندگی بود ִ گروه های حاکم در آن دوران به سرعت تلاش کردند که افکار و اندیشه های مبنی بر اینکه معیار ها ی غربی در مورد پوشش , هنر , روش زندگی , تفریحات و فرهنگ , متجدد ومدن و پیشرفته هستند و برای پیشرفت !!! باید از این الگو ها و معیار ها استفاده کرد را جا بیندازند ִ همچنین این فکر استعماری را گسترش دهند که باید راهی که کشورهای استعمار گر غربی میگویند و پیشنهاد می دهند را دنبال کرد زیرا این کشورها این راه را رفته اند و تجربه و دانش دارند و در آن موفق شده اند ִ
همچنین در مورد سیاست و بخصوص سیاست خارجی اگر دلمان میخواهد که در دنیا پیشرفت کنیم باید به حرف و دستورات کشورهای استعمار گر ( بخصوص تنها ابرقدرت موجود یعنی آمریکا ) گوش بدهیم و عمل کنیم تا در دنیا منزوی نشویم و با تحریم و جنگ روبرو نگردیم ִ
بزرگترین و عمده ترین استدلال این گروه این است که نباید با ابرقدرت در افتاد زیرا زورش زیاد است و باید با او مدارا کرد و از در دوستی درآمد تا بتوان از حمایت های ابرقدرت برخوردار شد و به رفاه بیشتر دست یافت ִ این روزها که بلند گو دست گرفته اند و با بزرگنمایی مشکلات و کمبود های ناشی از تحریم های اقتصادی این گونه فریاد می زنند که اگر حرف شنوی داشته باشیم و به دستورات کشورهای استعمار گر گوش بدهیم تحریم ها برداشته می شود و در نتیجه رفاه و آرامش و آسایش به ایران باز خواهدگشت ִ
در این مورد باید به این افراد مثال کشور مکزیک را یاد آوری کنیم ִ همه میدانیم که کشور مکزیک همسایه دیوار به دیوار ایالات متحده آمریکا است ִ مکزیک کشور پهناوری است که دارای همه گونه تنوع آب و هوایی و منابع و معادن حتی نفت است ִ بله مکزیک نفت هم دارد ִ این کشور یکصد ملیونی مسیحی است و در نتیجه اختلاف دینی هم با آمریکا ندارد ִ دولت های مکزیک در یک صد سال اخیر تماما و بطور صد درصد دست نشانده و گوش بفرمان دولت آمریکا بوده و هستند ִ کشور مکزیک برای انواع سرمایه گذاریها بر بروی سرمایه داران و شرکت های آمریکایی باز بوده و هست ִ شرکت های آمریکایی در مکزیک کارخانه ها و کارگاه های بسیاری تاسیس کرده و اداره می کنند ִ سواحل زیبا و گرم مکزیک پر است از هتل ها و مراکز تفریحی که توسط شرکت های آمریکایی تاسیس و اداره می گردند ִ هرساله چندین ملیون توریست آمریکایی و اروپایی در این سواحل و هتل ها و مراکز تفریحی به استراحت و خوشگذرانی و پول خرج کردن می پردازند ִ
پس بنا به تعریف گروه های سلطنت طلب , ملی گرا و مذهبی های طرفدار مدارا و دوستی و حرف شنوی از ابرقدرت آمریکا , مکزیک باید بهشت برین شده باشد و مردمش در رفاه و آسایش زندگی کنند !!! آیا براستی این گونه است ؟ البته که نه ִ این افراد را مراجعه میدهم به مطالعه بیشتر در مورد شرایط اقتصادی و رفاهی در کشور مکزیک در هر کتاب و یا سایت اینترنتی ִ
سلام
خیلی عجیب است که در رد نوشته ای که توضیح داده چرا حیثیتی کردن و این همه هزینه دادن برای انرژی هسته ای اشتباه است، در تمام متن شما ذره ای متن و استدلال علمی مرتبط با این موضوع نیست.
خلاصه استدلال شما این است که چون دشمن مخالف این است پس حتما همه زندگیمان را باید پای این هزینه کنیم.
این غلط است.
به گفته امیرالمومنین حق و باطل را به اشخاص نسنجید، اشخاص را به حق و باطل بسنجید.

تنها بخش غیر شعاری متنتان اینجاست که نوشته اید:
اگر این امر ربطی به قدرت ملی و پیشرفت عمومی کشور ندارد، پس چرا همه قدرت­های قدیم و جدید جهان که بعضاً منابع نفت و گاز بیشتری از ما دارند، خود را به آن مجهز کرده و بی وقفه در صدد توسعه و گسترش آن هستند؟

خب لطفا دروغ نگویید. بخوانید همین دم دستی اینجا را
https://en.wikipedia.org/wiki/Nuclear_power#Nuclear_phase_out
نیستند. در صدد توسعه و گسترش آن نیستند.

برادر من، همه چیز را صفر و یک نبینید.
اتفاقا به نظر من این بزرگترین ملاک یک ذهن خود حقیر پندار است، که مثلا برای نشان دادن مهم بودن انرژی هسته ای به جای نوشتن اعداد و محاسبات هزینه های یک نیروگاه در مقایسه با میزان خروجی انرژی آن و مقایسه میزان نیاز به اورانیوم های با درصد خلوص بالا با نیاز به اورانیوم های لازم برای مصارف علمی و پزشکی، مشتی تهدید و تحقیر را پشت سر هم ردیف کند و به جای تکیه به دانش قابل دسترسی و بحث بین ایرانیان، همه اش بگوید این خارجی ها نمیخواهند، پس حتما خوب است. اگر این پذیرش هوش و عقل بیشتر این جنتلمن های چشم آبی نیست، پس چیست؟
اولین قدم برای خروج از استعمار، صحبت و گفتمان عقلانی بین ایرانیان بود و هست.
اگر موضوع بحث مثلا این بود که کنگره آمریکا میگوید تحریم هایش فقط دولت را هدف گرفته، برای اثبات دروغ بودن حرفشان آیا نیاز به این همه بر طبل دشمن دشمن کوبیدن بود؟ یا یک مثال ساده از تحریم داروها کافی بود؟
یک بار که شده، به جای این استدلال های دایما متکی بر اشخاص، در مورد خود موضوع بحث کنید.
اگر مخالفت دشمن مهمترین ملاک تعیین صحت رفتارها بود، قطعا میدانید که بی بی سی مدافع حرکت گاندی در هند بود. پس با این حساب گاندی مدافع انگلیس بود؟ یا حضرت علی را ابوسفیان ترغیب به حکومت را گرفتن به زور کرد، پس حکومت علی مطلوب ابوسفیان و باطل بود؟
لطفا ملاک را عقل خودمان قرار دهیم، نه دشمن
پاسخ:
منبعی بی اعتبارتر از ویکی پدیا نبود برای استشهاد؟ 
در بی اعتباری اش همین بس که همین موردی که شما بهش ارجاع داده اید، نام اسرائیل را در زمرۀ کشورهایی گذاشته که رآکتور هسته ای ندارد و با انرژی هسته ای مخالف است!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. 
در مورد خود حقیر پنداری هم، حق با شماست ولی این از باب «شهد شاهد من اهلها» است. چون مغزهای استعمارزده برای اینکه بپذیرند چیزی میتواند عقلانی باشد، حتماً باید امضای غربی و فرنگی را پایش ببینند. و گر نه که صرف اینکه غربی ها چه میگویند و چه میکنند حجتی برای ما نیست؛ چه در نفی و چه در اثبات.
این ادبیات از شما بعید است.
بعید می دانم شأن خود را این ببینید که با این ادبیات کوچه بازاری صحبت کنید.
برادر من آن چیزی که اصولگراها بلد نیستند تشخص رسانه ای است. اینکه می بینید در زمینه رسانه یک درصد تاثیر اصلاح طلبان را هم نداریم به همین دلیل است.
خواهش می کنم سعی کنید نقد خود را با ادبیات فاخر بنویسید.
عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
خب شما میدانید که ویکی پدیا معمولا هر چه درش نوشته شده زیرش سند دارد؟
خب اسرائیل ندارد! رآکتور انرژی هسته ای ندارد اسرائیل. سلاح هسته ای دارد، ان پی تی را امضا نکرده است، ولی رآکتور انرژی هسته ای ندارد. چرا دروغ بگوییم؟ چرا چک نمیکنید؟ شما بگو رآکتور انرژی هسته ایش کجاست، سالانه چند وات دارد انرژی تولید میکند
این را هم لطفا رفرنس های زیرش را ببینید
https://en.wikipedia.org/wiki/Nuclear_energy_in_Israel
دقیقا نگاه کنید، شما الان یه ادعای ساده کردید. آن هم اینکه اسرائیل رآکتور انرژی هسته ای دارد. بسم الله، نشان بدهید
محل تولید و ازدیاد سلاح هسته ای دارد، اینجاست:
https://en.wikipedia.org/wiki/Negev_Nuclear_Research_Center
ولی روشن است تفاوت آن با نیروگاه انرژی هسته ای دیگر؟
بخوانید حدیث مفصل از این مجمل
راحت مسخره میکنید. ادعاهای غلط میکنید. و مغز های همه را عقب مانده می پندارید، و استدلالتان فقط به دشمن است. این خودحقیر پنداری چرا؟
اتفاقا تمام تلاش دکتر زیباکلام به نظر من همین است، که به جای استدلال به این و آن، یک نفر بیاید توضیح بدهد فواید مفصل انرژی هسته ای را برای ایران، و مقایسه کنیم با ضررهاش. بحث از این کوبیدن بر طبل دشمن در بیاید.
مسلم راست میگه.اسراییل دنبال انرژی صلح امیزهسته ای نیست.فقط باانرژی جنگی هسته ای حال میکنه!!وازبخت خوش اویک مشت اکادمیسین بنجل ومنگل هم پیدامیشن که این جونوروحشی وخونخوارو تبریه وتطهیرکنن.دکترجون به امثال این مسلم ومرادش زیباکلام باید گفت شما ابتو خوابیدنکی بخور چیکارداری عقل چیه؟!
سلام
ببخشید اگر انگلیسی ها نفت قاجاز را استخراچ نمی کردند ما خود با نفتمان چه می کردیم؟ آیا همچون هزار سال قبلش زیر زمین نمی ماند؟
با شعار هیچ ملتی بزرگ نمی شود، با انرژی هسته ای، دانشمند جوان، رتبه اول علمی و .... گفتن کشورمان قدرتمند نمی شود. .. واقعیت دارد که وضع اقتصادی ما بد است واقعیت دارد که از نظر اقتصادی بسیار ضغیف هستیم. تورم و بیکاری شدید واقعیت دارد و با شعار درست نمی شود.
به من بگویید چقدر تولید ثروت کردید؟ بقیه اش همه کشک است
با سلام
جناب صفار خدا صبرتان دهد با این همه نظرات مشعشعی که دوستان داده اند
اول به آقا محمد عرض کنم که اگر نفت ما در زیر زمین بماند خیلی بهتر از آن است که انگلستان مفت و مسلم از کشور خارجش کند و بعد با فراورده های آن علیه خودمان اقدام کند
دوم اینکه ما هم از این دست اساتید در دانشگاهمان زیاد دیدیم ما استاد بسیار خجسته ای داشتیم که میگفت هر کشوری از هر چیزی که زیاد داره باید زیاد استفاده کنه و مصرف بهینه معنی نداره مثلا هند آب زیاد داره باید محدودیتی در مصرفش نداشته باشه ما هم گاز زیاد داریم باید تا دلمون میخواد مصرف کنیم و بهینه سازی مصرف سوخت چیه باید تمام اینها رایگان باشه و ....
ما سر کلاس گاهی اوقات شاخ درمی آوردیم چون اصلا در اقتصاد با دو گزینه دائما سرو کار داری یکی منابع محدود دوم نیازهای نامحدود
طرف با خودش نمیگه هند شاید تو منطقه استوایی واقع باشه و بارش ها درش هر سال تکرار بشه اما نفت و گاز میلیونها سال طول میکشه تا ساخته بشه و در دسترس بشر قرار بگیره و در چند دهه آینده این منابع به پایان میرسه
سوم اینکه جناب یوسفی را چند باری در وبلاگ آهستان زیارت کرده ام بالاخره بعضی ها هم اینچنین اند
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۵۷ رضوان رفیعی
شما راهکار ارایه دهید،مذاکره نکنیم چه کنیم ؟‌
با تعطیلی کارخانه‌ها ،موج تحصیلکردگان بیکار ، آلودگی های زیستی چه می‌شود کرد .فقط با شعار مقاومت نمی‌توان در عمل مشکل را حل کرد اگر حل شدنی بود در این ده سال حل شده بوداقشار کم درآمد زیر بار مشکلات اقتصادی له شده اند فقط به دورو بر خود نگاه نکنید
۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۴۳ ایمان ملکا
با سلام

همچنان معتقدم یا عینک امروزین نمی‌توان مسائل تاریخی گذشته -مثلا دوران قاجار- را دید. به دنبال ماله‌کشیدن بر نابخردی‌ها و کثافتکاری‌های رجال و نخبگان آن دوران هم نیستم. اما موکدا بر این باورم که مقایسه میان این دوران و آن دوران، و نخبگان این زمان و آن زمان، خیلی کار درستی نیست. علت اصلی آن هم تغییرات اجتماعی گسترده در طول سالیان است. به عبارت دیگر اگر از دریچه "جامعه‌شناسی نخبگان" به مسأله نگاه کنیم می‌بینیم که نخبگان امروز در بستر بسیار متفاوتی حیات می‌کنند و امکانات بیشتری هم در اختیار دارند. به این معنا بنده به هیچ وجه رزم‌آرا را یک خائن نمی‌دانم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب