طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

نخبگان امروز، نخبگان فردا

محمد مهدی شاه آبادی
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

نخبه و خواص تعاریف شان تغییراتی می کند. امروز به کسانی که مدرکی دارند یا مقام علمی کسب کرده اند گفته می شود نخبه، اما آیا نخبگان همان خواص هستند؟ داستانی را رهبری از قبل از انقلاب نقل می کنند که مردی به ظاهر عامی در آن زمان فلسفه سه صلوات فرستادن برای امام خمینی را می دانست و رهبری او را جزء خواص دسته بندی می کنند. پس خواص بودن بی ربط به تحصیلات و طبقه و ... نیست اما همه مطلب هم این نیست.

همان طور که همه مردم، نخبه و خواص نیستند، همه خواص نیز در یک سطح نخواهند بود. اما آنچه در اینجا مد نظر نویسنده است یک نکته است:

برخی از نخبگان، قبل از اتمام عمرشان، تمام می شوند و سوخت شان تمام می شود. یعنی از نخبه بودن و نقش هدایتی داشتن خارج می شوند. یا حداقل از رتبه نخبه پیشتاز، به نخبگان معمولی تغییر وضع می دهند. روشن است که انتظار نیست که همه نخبه پیشتاز باشند و حتی نخبگی می تواند در حوزه های مختلف، تعریف شود. حتی بالاتر آنکه اگر همه نخبگان پیشتاز باشند، بسیاری از مسائل امروز جامعه معطل می ماند. اما در هر حال جایگاه و نقشی برای نخبگان پیشتاز وجود دارد و سخن در این است که:

چه الزاماتی برای نخبه پیشتاز بودن و کوتاه تر نبودن عمر نخبگی از عمر طبیعی وجود دارد؟

البته روشن است که امروز و فردا، حال و آینده در ارتباطی ناگسستنی با هم هستند و مسأله امروز راه حل خود را در فردا می یابد و مسأله فردا، از حادثه های امروز متولد می شود. اما این در هم تنیدگی باعث نمی شود که نتوان تفکیک موثری را برای نخبه امروز و نخبه فردا انجام داد. طبیعت آدمی چنین است که ابتدا با آنچه ملموس و حاضر است و امروز آن را درک می کند درگیر می شود و برای چاره جویی آن در پی راه حل بر می آید. اما نخبگان نسبت به عامه مردم، مسأله شناسی شان فرق می کند و مهم تر از آن اولویت بندی مسائل و اهمیت آنها در نظرشان متفاوت است. همین تفاوت در مقیاس مسأله شناسی، تقاوت در مقیاس راه حل ها را ایجاد می کند هر چند آنچه در نظر عامه دیده می شود، معمولاً چیزی فراتر از راه حل ها نیست و عمق مسأله شناسی از نظرهای پنهان می شود.

لذا سه عنصر کلیدی فکری در تمایز میان نخبگان با هم و البته با عامه مردم وجود دارد:

1.     شناخت مسأله (زمان شناخت، ماهیت مسأله، ابعاد مسأله و...)

2.     اولویت بندی مسأله (ارتباط مسأله با سایر مسائل و موضوعات و...)

3.     راه حل مسأله (عمق حل کننده بودن مسأله، اجرایی بودن راه حل و ...)

افق فکری خواص آینده (خواص پیشتاز)، مربوط به آینده است نه امروز. آن کسی که خود را برای امروز و آماده می کند و مسأله امروز، مسأله کلیدی اوست و نیازهای امروز، مشکل او را تشکیل می دهد، طبعاً ظرفیت های گوناگون فکری و غیر فکری خود را برای عبور از آنچه مسأله می داند، که مربوط به زمان حال است، صرف خواهد کرد.

این نکته برای کسانی که جوان هستند و نقش آفرینی های اساسی شان در جامعه، به طور معمول به سال ها بعد موکول شده است، نقش پررنگ تری می گیرد. «فرزندانتان را به آداب خود مجبور نکنید چرا که آنها برای زمانی غیر از زمان شما خلق شده اند[1]». اگر نخبه امروز انقلاب اسلامی، افق فکری مسائل خود را بالا ببرد، یکی از زمینه های نخبه پیشتاز را در خود ایجاد کرده است. مثلاً در باب علوم انسانی و معضل انقلاب اسلامی با علوم انسانی موجود، می شود مسأله را ناظر به گذشته و امروز بررسی کرد و می توان افقی چند ده ساله را پیش روی خود گشود. اگر سخن از امکان از علم دینی بوده است، مسأله امروز طرح های بدیل و بعضاً ضعیف در برابر علوم انسانی موجود و بحران علوم انسانی در غرب است، مسأله فردای نظام دانشگاهی ما در مواجهه با علوم انسانی چیست؟

در افق سیاسی، اگر ده ها سال قبل سخن از کوتاه کردن دست ظلم حکومت و آرمان تشکیل عدالتخانه وجود داشت (مشروطه)، در افق امام خمینی، طرح مسروطه امتحان پس داده بود و مسأله به تشکیل حکومت اسلامی منتهی می شود. حال اگر کسی درباره جمهوری اسلامی، در حدود اندیشه و استدلال امام خمینی در باب ولایت فقیه، آن طور در سال های دهه 40 در نجف تدریس کردند سخن گوید، طرحی برای فردا نداشته است. هرچند کار ترویجی و تبلیغی جای خود را دارد. مسأله آن روز امام، انتقال رأس حکومت از طاغوت به  اسلام بود. مسأله امروز حکومت شاید اثبات کارآمدی نظام مبتنی بر ولایت فقیه است. مسأله فردا چه می تواند باشد؟ نخبه پیشتاز دغدغه اش به مسأله فردا است، فردایی نزدیک و گاه فردایی دور... .

اگر نخبه امروز انقلاب، جمهوری اسلامی را با محک اسلام بسنجد و طرح عبور از جمهوری اسلامی به حکومت مهدوی را در سر نداشته باشد، چگونه می تواند در ده ها سال بعد حرفی برای گفتن داشته باشد؟ روشن است که این عبور با ظهور محقق می شود نه با قیام و انقلاب این و آن. اما آنکه نخبه امروز جمهوری اسلامی است حتماً نخبه آن روز حکومت مهدوی خواهد بود؟ نخبه پیشتاز سخن اش را با حقیقت می سنجد هر چند در اوهام گرفتار نمی شود و طرح خیالی نمی دهد. واقعیت پیش روی اوست، اما مگر همه برای رتق و فتق امور امروز باید تلاش کنند؟ سخنی برای نسل های بعد راهگشا است که مربوط به همان زمان آینده باشد. البته چندان مهم نیست که عمر این نخبه پیشتاز، کفاف بدهد یا نه، چرا که عالمان، زنده اند هر چند در میان خاک ها آرمیده باشند[2].

نگارنده به اهمیت نسبت تکلیف و نتیجه، آرمان و مصلحت آگاه است و خود از منتقدان آرمان گرایان مصلحت نااندیش است. اما مقام این نوشتار، در دستورالعمل های امروز نیست. نخبه پیشتاز نقد کلان و آینده نگر دارد و آن را باید در مقام نظر آشکار سازد؛ اما چه میزان از این طرح و نقد، دستور اجرایی امروز را تشکیل می دهد، خود نیازمندی بررسی های دیگری است که شاید از عهده همان فرد نقاد و طراح برنیاید. این هوشمندی لازم است که هر کس قدر اندازه و خود بشناسد. اگر در زمینه ای می تواند فراتر از امروز، سخن بگوید ولی طرح عبور ندارد، مقام طرح نظر را با مقام اجرا و راهبری عملیاتی خلط نکند. آن طرح کلان، با قوت ارائه می شود و در کاری جمعی با سایر نخبگان، طرح عبور را با اقتضائات ارائه می دهند. این از همان چندوجهی بودن نخبگی برمی خیزد که با از دست دادن یک بال، نخبه ای پیشتاز در جبهه حق، به مهره ای پیشتاز و گاه مهره ای معمولی در جبهه باطل تبدیل می شود.

نباید از سخن رو جلو ترسید. اگر جمهوری اسلامی برای تحقق اسلام می کوشد باید اسلام را بی پیرایه و بدون کاستن به وضع کنونی خودمان عرضه کنیم و البته وظیفه همگان یکسان نیست. اما بگذاریم کسانی هوشمندانه و بدون بازی خوردن از ضدانقلاب، طرحی از آینده بریزند و میدان تحول را روشن سازند.

اما برای این نگاه به آینده، تلاش ها و درس های دانشگاهی و حوزوی و تحلیل های سیاسی و هر روزه کفایت می کند؟



[1] امیرالمومنین علیه السلام: لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید)

[2]امیرالمومنین علیه السلام:العالم حیاً و ان کان میتاً (غررالحکم، کلام 1167)

 

نظرات  (۱)

نمیشه با اسم پیامبر مبارزه کنید و سه تا صلوات واسه اون بنده خدا بفرستید؟ آخه بنده خدا پیامبر بود که باعث شد امام خمینی مبارزه کنه. به نظرم ادب حکم میکنه واسه پیامبر سه تا بفرستید واسه آقاخمینی یه دونه. اصلا نفرستادید هم نفرستادید. چون استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل دشمنی اصلیشون با پیامبره. با آقاخمینی هم به این دلیل دشمنی میکنند که میخواد کارهای پیامبر رو تکرار کنه. حالا از ما گفتن بود. میخواید بگید من عوامم؟ باشه! بگید. ترجیح میدم عوام باشم ولی واسه پیامبر سه تا بفرستم واسه آقاخمینی یه دونه. راستی از کی تا حالا استدلالهای شما راننده کامیونی شده؟ ما در حال مبارزه ایم هم شد استدلال؟
پاسخ:
شما هر جور علاقه مند هستید زندگی کنید.
موفق و پیروز باشید.
هان!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب