«بسیج، یعنى مجموعهى انسانهایى که نیروى خودشان را به میدان مىآورند تا در جهاد عمومى کشور و ملتشان، در جهت رسیدن به قلهها، فعال باشند و با آنها همکارى کنند و در کارشان سهیم باشند». بسیج با این معنا، «یک سازمان دولتى»[1] و یا جزئی از «سازمانهاى نظامى به معناى خاص آن به حساب نمىآید»[2] و در «یک مجموعهى نظامى و مُلبس به لباس نظامى و آموزشهاى نظامى» محدود و محصور نمیشود..[3]
بسیج «پیشگام و پیشقراول در همهى میدانهاى مورد نیاز کشور و نظام اسلامى» است و «هرجا حضور شجاعانه و فداکارانه و مخلصانه ضرورت پیدا مىکند، بسیج در خط مقدّم قرار مىگیرد» و با گذشت از حقوق شخصی و اغماض از استراحت و آسایش، با اخلاص در اقدام و عمل، پیشقدم میشود [4].
در سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب، «بسیج، در جنگ پیشقدم بود» تا در برابر هجمهی نظامی دشمنان، از اسلام، انقلاب، کشور و ملت، دفاع کند. اما
«عرصهى حضور بسیج خیلى وسیعتر از عرصهى نظامى است ... بسیج عرصهى جهاد است، نه قتال. قتال یک گوشهاى از جهاد است. جهاد یعنى حضور در میدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ایمان؛ این میشود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللَّه»؛ جهاد با نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس کجاست؟ فقط به این است که توى میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛ نه، یکى از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روى یک پروژهى تحقیقاتى صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگىها پولساز - بزنید و تو این محیط علمى و تحقیقى و پژوهشى صرف وقت کنید تا یک حقیقت زندهى علمى را به دست بیاورید و مثل دستهى گل به جامعهتان تقدیم کنید؛ جهاد با نفس این است»[5].
حالا سالهاست که جهاد علمی و اقتصادی، مسألهی نخست کشور و مهمترین اولویت این جهاد، حضور نخبگان و نوآوران برای گشایش و پیشروی در جبهههای نو و عرصههای جدید است. این حضور، با کَرّ و فَرّ دستور و پیچو تاب سلسله مراتب، حاصل نمیشود.