برای زمینه سازی رسیدن به حکومت معصوم و نزدیک شدن به شرایط سیر ملایم به سوی کمال انسانی و دچار نشدن به دشواری های سیر دشوار به سوی حق، خواص و عوام دارای تکالیفی هستند. البته روشن است که تکلیف خواص جامعه -آنهایی که محل رجوع دیگران هستند و تصمیمات اساسی با توجه به نظرات آنها گرفته می شود و به طور خلاصه جریان اجتماع به دیدگاه و عمل آنها بستگی دارد- سنگین تر و مهم تر است. خطبه سیدالشهدا (علیه السلام) در منا، دو سال پیش از مرگ معاویه، خطاب به همین خواص جامعه ایراد شده است. ویژگی های این خواص از نظر اباعبدالله (علیه السلام) چنین است. کسانی که:
به دانستن علم دین مشهورند، از آنها به نیکی یاد می شود، به خیرخواهی در جامعه معروفند، به خاطر خدا در دل مردم جایگاه بزرگی پیدا کرده اند، برای نیازهای مردم نزد قدرتمندان شفیع و واسطه قرار داده می شوند و... .
این خواص به بیان حضرت آقا باید تکلیف شناس و موقع شناس باشند: از هر طرف حرکت مىکنیم، به خواص مىرسیم. تصمیمگیرىِ خواص در وقت لازم؛ تشخیص خواص در وقت لازم؛ گذشتِ خواص از دنیا در لحظهى لازم؛ اقدام خواص براى خدا در لحظهى لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات مىدهد و حفظ مىکند.
دو عنصر مهم در سخنان آقا برای توفیق خواص اهل حق بیان شده است:
1. 1. بصیرت (شناخت مسیر حق): یعنی آن چیزی که به انسان تفهیم می کند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طى کند و نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند.
2. 2. اسیر دنیا نشدن (صبر در حرکت در مسیر حق): یعنی آن زمان که موقع امتحان و گذشتن از مال و جان و آبرو و زن و فرزند است، دلبستگی ها، انسان را از فداکاری باز ندارد (+)
اما مقدمات رسیدن به این بصیرت چیست؟ از کجا بفهمیم که تکلیف ما در چه حیطه ای است؟ نوع ورود ما باید چگونه باشد؟ چه میزان باشد؟ تکلیف صادق و کاذب را چگونه تشخیص دهیم؟
اینها مواردی است که شاید ما که خود را جزء حزب اللهی های انقلاب می دانیم کمتر روی آن فکر کرده ایم. تکلیف شناسی ما بیشتر ناظر به موقعیت های خاص بوده اما از مقدماتی که برای شناخت صحیح در میانه میدان لازم است، غفلت کرده ایم. به نظر می رسد مقدماتی برای شناخت تکلیف اجتماعی و چگونگی انجام آن وجود دارد:
1. 1. تابعیت تکلیف اجتماعی از تکلیف فردی: تکلیف فردی یعنی همان حرکت به سمت خودسازی و اصلاح نفس که البته بخشی از آن در تعامل با جامعه به دست می آید. یکی از ارکان تکلیف شناسی صحیح در فضای اجتماعی- سیاسی آن است که بدانیم تکلیف یعنی وظیفه ای که خداوند در برهه ای از زمان بر دوش ما نهاده است که با انجام آن اولاً خود را به خداوند نزدیک کنیم و در مرحله بعد برای رشد و کمال جامعه نیز موثر باشیم. اما غالب ما این لزوم تقدم رشد و سیر فردی را بر عمل و موضع گیری اجتماعی لحاظ نمی کنیم و نکته جالب این است که اثرگذاری بر دیگران را بر اثرگذاری بر خودمان مقدم می کنیم!
به تعبیر حضرت امام (ره)، خودسازی و اصلاح نفس بر اصلاح دیگران مقدم است: «شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد، و انبیا آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید. جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است» (صحیفه امام، ج 8، 267).
به چند دلیل این تقدم وجود دارد:
2.1. امر الهی:
ما سعادت ابدی خودمان را فراموش می کنیم و به دنبال سعادت دیگران هستیم که آن هم قطعاً حاصل نمی شود در حالی که قرآن می فرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً (تحریم، 6)».
2.2. اثر حقیقی عمل:
از سوی دیگر اثر مهم دیگر این تقدم، آن است که اثر حقیقی عمل اجتماعی، تابع میزان خودسازی انسان است. یعنی اگر معیار اثربخشی کار اجتماعی را همان میزان اثر در جامعه در راستای رشد الهی جامعه بدانیم، این اثرگذاری وابستگی کاملی به میزان تکامل فردی انسان دارد. اگر انسانی بر ابعاد شخصی خود کار نکرده باشد، عمل و گفتار او در ظرف دنیا، که دار فناء است، فانی خواهد شد. آن عمل و گفتاری به سوی حقیقت هدایت کننده است که از علم و تقوا ناشی شده باشد.
البته مشکل دیگر ما آن است که اثرات اعمال را با مقیاس های مادی اندازه می گیریم. نه تنها تعداد پل و ساختمان را معیار خدمت می دانیم بلکه تعداد کتاب، تعداد طلبه و دانشجوی یک استاد، گستردگی پیروان یک نفر و...، معیار عمده سنجش اثرگذاری اجتماعی و میزان قرب یک انسان به خدا قرار می گیرد. چون فلان کس، فلان تعداد انسان را خانه دار کرده یا فلان تعداد انسان کتاب های او را می خوانند، پس انسانی در تراز اسلام است و آنگاه بر همین اساس، تصویر آرمانی بسیاری از جوانان حزب اللهی ما نیز شبیه شدن به فلان کسی است که این همه کتاب دارد یا این همه پل و ساختمان ساخته است. در حالی که نیت فرد و میران اخلاص او و نوع عمل وی ابعاد بسیار متنوع تری دارد.
به بیان حضرت امام (ره):
«الآن وظیفه ما این است که هر کداممان، در هر جا که هستیم و در حدى که هستیم، ما جدیت کنیم که قوانین اسلام را از خودمان شروع کنیم... مثلًا رئیس جمهور یا نخست وزیر، اگر خودش اصلاح نکند خودش را و اگر خودش تابع قوانین اسلام نباشد، قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند، این نمىتواند حکومت اسلامى باشد و حاکم اسلام باشد» (صحیفه امام، ج8، ص: 284).
2.3. اتمام سرمایه ها:
روشن است که تفکیک کامل میان عمل فردی و اجتماعی امکان پذیر نیست و این دو بر هم اثر می گذارند. انسان در انجام تکالیف اجتماعی، خود نیز بهره می برد و خودش نیز رشد می کند، اما:
اولاً این اثر مثبت منوط به رعایت شرایط تکلیف اجتماعی است. یعنی تکلیفی که واقعاً تکلیف باشد نه احساس تکلیف کاذب؛
ثانیاً عمل اجتماعی از سوی دیگر محلی برای برونداد داشته های انسان است. اندوخته های علمی، معنوی و مهارت ها و تجربه های انسان در عمل اجتماعی استفاده می شود. برخی از این اندوخته ها در تعاملات اجتماعی، مصرف می شوند و نیاز به تجدید و تقویت دارند. اگر انسان با سواد عمومی مذهبی به میدان انقلاب وارد شد و به موضع گیری های انقلابی و مذهبی پرداخت و سال ها از توشه چند کتاب خود استفاده کرد یا به تکرار می افتد یا به انحراف یا به رکود. همین وضع در مورد توشه معنوی نیز صادق است.
پیامبر با آن همه قوت معنوی مکلف به نماز شب بود چرا که در روز مأمور به انجام تکالیف بزرگی بود که نیازمند نیروگیری در شب بود: «اِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً (6) اِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً (7) (سوره مزمل)»