مذاکره در ژنو با آمریکاییها، تنها در حول و حوش پرونده هستهای بوده است؛ این جملهای است که مردان سیاست خارجی ایران، بر آن بارها تاکید کردهاند. البته آنچه دیپلماتهای ایرانی مجاز به انجاماش بودهاند، بهمعنای این نیست که دیگران نیز در این پندار شریک بودهاند و از فرصت بیسابقهِ بهوجود آمده، چشم پوشیدهاند و همه فرصتهای طولانی دیدار و گفتوگوی دو یا چندجانبه را به بحث درباره اراک و نطنز و فردو سپری کرده باشند.
آنچنان که از خبرها و حرفهای طرفهای غربی و رسانههایشان برمیآید، مسائل دیگری نیز از جانب آنها در میان بوده و مشخصا نامی از سوریه نیز مطرح شده است؛ حدود و ثغور این گفتهها و شنیدهها روشن نیست، اما این گمانهزنی نشانه تمایل آنها، به وارد کردن متغیر (یا متغیرهای) تازهای در فهرست خواستهها و شرطهایشان در حین مذاکره با ایران است.
ردِ این نکته را میتوان در جایی دیگر پی گرفت؛ آنهنگام که در فاصلهای کمتر از 17 روز، یک موضوع قابلتوجه در سخنرانیهای رهبری انقلاب، نمودار شده است: «رژیم منحط صهیونیستى». در سخنرانی 12 آبانماه، این بحث مشخصا در نسبت با پایان ماجرای هستهای عنوان میشود: