طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

نوبل ادب ندارد

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

خبر کوتاه بود: «رسوایی جنسی، نوبل ادبیات امسال را لغو کرد». کمیته نوبل در تاریخ بیش از یکصد ساله خود برای اولین بار با بحرانی داخلی روبرو شده که آن را به تعلیق اعطای جایزه ادبیات واداشته است. این آکادمی سوئدی در پی نحوه مدیریت سوءرفتار جنسی یکی عکاس فرانسوی به نام ژان کلود آرنولت، که همسر یکی از اعضای سابق آکادمی است، هدف انتقادهای جدی قرار گرفته است. پاییز گذشته در ماه نوامبر ۱۸ زن با الهام از جنبش مقابله با آزار جنسی و افشای متخلفان به نام #MeToo (من نیز) آقای آرنولت را متهم کردند که در ساختمان آکادمی نوبل آنها را آزار جنسی داده است.

هشتگ #MeToo نماد جنبشی است که سال گذشته میلادی در اعتراض به سوء استفاده جنسی کارگردانان، تهیه‌کنندگان و دیگر عوامل هالیوود از زنان به ویژه هنرپیشه‌ها در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاد. با ورود این موج به شبکه‌های اجتماعی دامنه آن گسترش یافت و به افشای وسعت آزار و تجاوز جنسی علیه زنان در حوزه عمومی به‌ویژه محیط کار کشیده شد.

جنبش #MeToo در جوامعی پا گرفت که آزاد جنسی قانونی است و روابط خارج از چارچوب خانواده رایج است، اما این آزادی مانع از آن نشده که زنان از آزار مردان هوسران در امان بمانند. با وجود آزادی‌های جنسی، هوسرانی مردان ارضاء نشده و فرصت‌‌های نامحدود التذاذ جنسی، آنان را از تعرض به زنان بازنداشته است.

اما نکته‌ای دیگری که در این جنبش آشکار شد، پنهان ماندن این رفتار غیراخلاقی اما رایج در مدت زمانی بیش از دو دهه بود؛ چنانکه برخی از موارد افشا شده در دهه 80 میلادی رخ داده بودند. اما زنان آزاردیده برای حفظ آبروی خود یا در امان ماندن از پیامدها، از افشای مزاحمت‌ها صرف‌نظر کرده بودند.

اکنون نیز اتهام قضایی بزرگی علیه رییس جمهور آمریکا مطرح است که برای پنهان ماندن رابطه‌ غیر اخلاقی جنسی‌اش با یک هرزه‌پیشه، مبالغی را پرداخت کرده است. جالب آنکه در جامعه‌ای که این رابطه قانونی است، باز هم سیاست‌مداران برای پنهان نگه‌داشتن این هوسرانی‌های غیر‌اخلاقی‌شان مجبور به پرداخت حق‌السکوت می‌شوند.

این واقعیت‌ها نشانگر آن است که ظلم گسترده و فراگیری که در جوامع سنتی به زنان روا می‌داشتند، امروز نیز در قالب و گونه‌ای دیگر در جوامع مدرن جریان دارد. برخلاف آنچه ادعا می‌شود در میدان آزادی جنسی، برابری و عدالت به دست نمی‌آید، بلکه آزادی جنسی مانند آزادی حمل اسلحه و ... به سوءاستفاده زورمندان و تبدیل شدن آنها به متجاوزان می‌انجامد. وانهادن حریم امر جنسی که در پی انقلاب جنسی به تدریج شکل قانونی و رسمی یافت، در کاهش آزار و مزاحمت جنسی توفیق نیافته است.

با شناخت ستمی که در جوامع غربی بر زنان روا داشته می‌شود، مناسب است نگاهی به زیرپوست جامعه خومان بیافکنیم و برای دفاع از حقوق دختران و بانوان ایرانی در برابر هوسرانان تدبیر نماییم. اگر به سیره رسول‌الله(ص) نیز رجوع نماییم، ایشان در مکه و نیمی از دوران حضورشان در مدینه به دفاع از حقوق زنان در برابر تعدی جامع مردسالار پرداختند و پس از آنکه در این مجاهده توفیق نسبی یافتند احکام و تکالیفی را برای زنان تشریع فرمودند. متاسفانه در جامعه ما این خط‌مشی مغفول مانده و در حوزه مسائل زنان، آنانکه دغدغه دینی دارند غالبا به تکالیف توجه دارند و فرصت دفاع از حقوق زنان به افراد و گروه‌هایی رسیده که در چارچوب مکاتب مدرن می‌اندیشند. تا زمانی که جماعت مذهبی ما نقش و رسالت خود را در پیگیری و اقامه حقوق زنان به رقبای فکری و اندیشه‌ای واگذار کرده باشد، توفیقی در هدایت زنان به سوی ارزش‌های اسلامی نخواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۲۶

عقلانیت ایمانی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

در میان ادیان ابراهیمی و نیز ادیان غیرتوحیدی، ارجاع به عقلانیت و تفکر از امتیازات اسلام به شمار می‌رود. اگر تنها قرآن را ملاک شناخت اسلام در نظر بگیریم، تفکر، تعقل، تدبر و تفقه را می‌توان از پرتکرارترین مفاهیم آن برشمرد. این واقعیت که اسلام در معرفی و تبیین به عقل اتکا دارد و عبودیت آن نیز عقلایی است، از جمله وجوهی است که خاتمیت و بقاء آن را در گذر زمان میسر ساخته است. جامعه اسلامی در مسیر گسترش اولیه خود آنگاه که با تمدن‌های دیگر ارتباط گرفت و دستاوردهای فکری و علمی آنها را مشاهده کرد، در استفاده از آن ها دچار تردید نشد. زیرا از ناحیه اسلام منعی در پذیرش علوم و دانش‌های دیگر نمی‌دید. اما به واسطه بنیان‌های ایمانی اسلام در اخذ علوم مغلوب، جهان‌بینی و باورهایی نشد که خاستگاه آن علوم بودند. توفیق دانشمندان مسلمان در هضم کردن دانش‌ها و اندشه‌هایی که پیش از اسلام در تمدن‌های دیگر رشد کرده بود، محصول توانمندی‌ای بود که در تعقل و تفکر به‌ دست آورده بودند.

در میان دانش‌های بشری، فلسفه جایگاه ممتاز و ویژه‌ای دارد. این دانش اگرچه متاثر از دیگر علوم تحول و تطور می‌یابد، اما ظرفیت دارد تا بنیادهای دیگر علوم و دانش‌ها را دستخوش تغییر و تحول نماید. اندیشمندان مسلمان پس از آشنایی با فلسفه یونانی در عصر طلایی تمدن اسلامی توانستند فلسفه‌ی نوینی را پی‌ریزی نمایند، که اکنون با نام «فلسفه اسلامی» می‌شناسیم. اطلاق وصف اسلامی بر این فلسفه به جهت تاثیر روشن و واضح ایمان و باورهای اسلامی در مبادی تصوری و تصدیقی آن است. رگه‌های تداوم فلسفه یونانی در این نظام فلسفی جدید را نباید به معنای وابستگی معرفتی و تقلید فلاسفه اسلامی از یونانیان انگاشت، بلکه این از خصوصیت عقل است که ادراکات و تصورات اساسی آن در میان بشر مشترک است.

با گذار از عصر طلایی تمدن اسلامی، زوال اندیشه‌ورزی بنیادی بر متفکران مسلمان عارض شد و نوآوری‌های فکری و علمی رو به افول نهاد. حکمت متعالیه آخرین دستاورد درخشان حوزه تمدنی اسلام در عرصه فلسفه بوده که توانسته است میراث معرفتی جهان اسلام در سنت‌های فلسفه، عرفان و کلام را در نظامی معقول و مبرهن تدوین و ارائه نماید. پس از آن حوزه تمدن اسلامی در مواجهه با تمدن رو به صعود غرب مدرن، ابتدا به لحاظ فناوری و سپس در حوزه علوم انسانی و  اندیشه‌های عقلی منفعل و وابسته شد.

امروز ما در امتداد سنتی از معرفت دینی با جهانی آکنده از فناوری‌ها، علوم کاربردی و پایه و نیز علوم انسانی مواجهیم. قدرت و سلطه‌ای که غرب بر جهان امروز دارد حاصل همین پیشرفت‌های علمی و فنی است و این پیشرفت‌ها محدود به لایه ابزارها و نمادهای زندگی نیستند و در ساحت‌های اندیشه و بینش نیز ملزوماتی را با خود به همراه دارند. همان‌گونه که اندیشمندان مسلمان توانستند میراث معرفتی یونان را اخذ نمایند و در ذیل نظام معنایی توحیدی درآورند، امروز نیز برای تداوم حیات جامعه توحیدی و دست‌یابی به تمدن اسلامی نیازمند آنیم تا دستاوردهای علمی و فنی تمدن مدرن را اخذ نماییم و ذیل نظام معنایی توحیدی بازسازی نماییم. این امر منوط به شناخت عمیق سنت‌های علم مدرن و واسازی آنهاست تا بتوانیم در مبادی تصوری آن  تصرف نماییم. این تصرف در جهت اِشراب معنای توحیدی در کالبد علوم فنون مدرن است.

رسالت اصلی این مواجهه فعال با اندیشمندانی است که حائز دو صلاحیت باشند. نخست آنکه نظام معنایی و بنیادهای توحید و ایمان اسلامی در جان ایشان مستقر باشد و دیگری آنکه بتوانند میان این باور توحیدی با علوم برآمده از نظام معنایی دیگر ارتباط برقرار سازند و در بازسازی آن ذیل ایمان توحیدی توانمند باشند. به این دو صلاحیت می‌توان با عناوین «ایمان» و «عقلانیت» اشاره کرد. آنچه امروز نیاز امت اسلامی برای سامان‌دهی حیات اجتماعی خود در چارچوب ایمان است، بدون عقلانیت‌ورزی مؤمنانه در بستر جهان نوین تامین نخواهد شد. «عقلانیتی» که فاقد گوهر «ایمان» باشد، نتیجه‌ای جز تسلیم در برابر اندیشه خداناباور مدرن ندارد و «ایمانی» که با «عقلانیت» توام نشود، به سنت تاریخی پناه می‌برد تا به خیال خود از آسیب‌های الحاد مدرن در امان بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۳۶

عدالت یا شریعت

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

با اطمینان می‌توان گفت آرمان عدالت‌خواهیِ جوانان، مهمترین انگیزه هسته‌های مبارزه بر علیه رژیم پهلوی بوده است. ایدئولوژی نظام سلطنتی گزیری از پذیرش خاندان‌سالاری و سلطه اشراف ندارد و اقتضای این ساختار نهادینه شدن تبعیض در جامعه است. غالب مردم درکی از ساختارها و مناسبات بنیادین قدرت در جامعه ندارند و برای سنجش حقانیت و بطلان یک نظم سیاسی، نمی‌توانند ایدئولوژی قدرت را نقد و بررسی کنند. اما ناتوانی یک نظام سیاسی را در برآورده کردن نیازها و انجام مسئولیت‌هایش درباره جامعه درک می‌کنند و پس از آنکه اصلاح آن را در یک ساختار سیاسی میسر نبینند، به اساس آن نظام سیاسی اعتراض می‌کنند.

عدالت و آزادی

در دوران قاجار چند شکست پیاپی نظامی و واگذاری امتیازاتی مانند خرید و فروش تنباکو به بیگانگان، اعتماد مردم به سلطنت قاجار را تضعیف کرد. در چنین فضای بی‌اعتمادی، چند رخداد معمولی مانند تنبیه ظالمانه یک تاجر شکر و اعطای مجوز احداث بانک شاهنشاهی به اتباع روسیه، موجب یک خیزش اجتماعی و مطالبه تاسیس عدالت‌خانه برای محدود کردن قدرت والیان شد. در این زمان اندیشه‌های نوینی که در پی آشنایی ایرانیان با تحولات صنعتی و علمی اروپا در بخش بسیاری کوچکی از جامعه پیدا شده بود، زمینه‌ساز آن شد که این مطالبه به سوی اصلاحات ساختارهای بنیادین سوق داده شود و شعار عدالت‌خانه به مشروطیت تبدیل شود. سرنوشت مشروطیت البته به استبداد رضاخانی و همراهی غالب آزادیخواهان مشروطیت با دیوان‌سالاری مدرن رضاخانی انجامید. عاقبت مشروطیت نشان داد که روشنفکران ایرانی بیش از آنکه دغدغه آزادی و کرامت انسانی داشته باشند، گرفتار خود‌کم‌بینی در برابر پیشرفت‌های بیگانگان‌اند و با دستیابی به صورتی از آن پیشرفت‌ها، راضی می‍‌شوند؛ بدون آنکه سیرت آزادی به دست آمده باشد.

در دوران نهضت اسلامی نیز عواملی مانند مهاجرت گسترده روستاییان به شهر و مواجهه‌شان با نابرابریها، تکثیر طبقه جوانان تحصیل‌کرده و توزیع ناعادلانه درآمدهای بادآوره نفتی در جامعه، زمینه‌ساز مطالبات عدالت‌جویانه‌ی مردمی شد. در آن مقطع با وجود روشنفکرانی که داعیه‌ی رهبری فکری این مطالبات را داشتند، نهایتا مرجیعت فکری روحانیت به رهبری حضرت امام خمینی(ره) تثبیت شد. مردم برای دست‌یابی به عدالت و رفع تبعیض به عدالت علوی روی آوردند و در این مسیر به روحانیت مجاهد و انقلابی اقتدا کردند.

دهه اول انقلاب دوران تداوم این سرمایه اجتماعی برای روحانیت بود و در اختلاف‌های سیاسی داخلی میان روحانیت و روحانیون، اکثریت مردم با جناح منادی مساوات و حامی مستضعفان همراه بودند. در پایان جنگ و استیلای گفتمان سازندگی، مطالبه و تقاضای مردم از عدالت به رفاه منصرف شد. در این دوران چرخش گفتمانی برخی کارگزاران اقتصادی نظام و هم‌نوایی جناح سنتی روحانیت با گفتمان سازندگی، استقبال نسبی مردم را برای آنها به ارمغان آورد. در سالهای دولت دوم سازندگی بحران بدهی‌های خارجی، تنگناهای معیشتی را بر جامعه تحمیل کرد و از سوی دیگر ثروت‌های بادآورده‌ای را برای نوکیسگان و نورچشمی‌ها فراهم ساخت. این ناهم‌ترازی معیشتی که در برابر چشمان مردم آشکار بود، نارضایتی مردم از این وضعیت، دامنگیر بخشی از روحانیت شد که در آن سالها از سیاست‌های توسعه و رفاه کارگزاران اقتصادی دولت سازندگی حمایت کرده بودند.

عدالت در کنار آزادی دو مولفه تاثیرگذار اصلی در رفت و برگشت اقبال مردم به جناح‌های سیاسی بوده‌اند و به تناسب اقتضائات و مسائل زمان یکی از آنها بر دیگر غلبه داشته است. به نظر می‌رسد، دولت فعلی علاقمند است با تاکید بر مولفه آزادی ضعف خود را در تحقق عدالت بپوشاند. در این میان بخش اعظم روحانیت در همین چارچوب دولت‌پسند موضع می‌گیرد. حساسیت زیاد روحانیت به نقض احکام فقهی در زمینه موسیقی، حجاب، ورزش بانوان و ... به دولت اجازه می‌دهد تا مطالبه آزادی را در جامعه فعال نگه دارد و از آن برای ممانعت از شکل‌گیری گفتمان عدالت‌خواهی استفاده کند.

در چنین وضعیتی بصیرت آن است که روحانیت انقلابی با موضع‌گیری هوشمندانه و درست، هدایت مطالبات اجتماعی را به سوی نیازهای برآورده نشده‌ی اقتصادی و معیشتی برعهده گیرد. این رسالت نیازمند آن است که به جای پرداختن بیش از حد به فروعات فقهی و مسائل فرعی، بر مطالباتی از قبیل رفع تبعیض، مبارزه با فساد، شفافیت مالی و پاسخگویی در عرصه اقتصادی پافشاری نماید. اصرار بر اِعمال قوه قهریه برای اصلاح رفتار مردم در حوزه عمومی براساس ضوابط شرعی، کمک به تکمیل جورچین جریان غیرانقلابی است، که می‌خواهد روحانیت را مانع و مخالف آزادی مردم بنمایاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۴۲

توفیق ناتمام حجاب قانونی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

ارزش‌هاو هنجارها می‌توانند در قالب نمادهایی تجسم عینی بیابند. این نمادها در دلالت نخست خود تنها به همان ارزش یا هنجاری که از آن برآمده‌اند دلالت دارند؛ اما در مناسبات ساختاری با دیگر مؤلفه‌های اجتماعی می‌توانند دلالت‌های ثانویه‌ای بیابند و در شرایطی مدلول دوم جایگزین مدلول نخست می‌شود. روسری‌هایی که زنان ایرانی برای رعایت حجاب قانونی بر سر کرده و می‌کنند، مثالی برای این دلالت‌های نمادین است. این نماد اگرچه در دلالت نخست خود به حجاب شرعی اشاره دارد، ولی به دالّی برای اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی بدل شد و در حال حاضر هرگونه کنش اجتماعی درباره آن، بیش از آن‌که ناظر به مدلول نخست باشد، شاخصی برای سطح اقتدار سیاسی جمهوری اسلامی است. بازاندیشی در این دلالت نمادین را به پایان این نوشتار وامی‌گذاریم.

برای نگارنده که فرآیند تثبیت و نهادینه‌شدن عملی پوشش قانونی را در کودکی نظاره‌گر بودم، اقدام به استفاده از پوشش روسری ولو در شکل ناقص آن، نماد تمکین اجتماعی زنانی بود که در زیست فردی‌شان با شریعت همدل نبودند و تا آن مقطع ـ سال ۱۳۶۰ـ همچنان بر الگوی زیست دوران پهلوی اصرار می‌ورزیدند. بی‌تردید خط‌مشی الزام به حجاب در عرصه عمومی در گام نخست موفقیت‌هایی به همراه داشت. در آن مقطع فرهنگ عمومی از مداخله قانونی در پوشش زنان در عرصه عمومی و الزام به رعایت حجاب شرعی حمایت می‌کرد و این خط‌‌مشی توانست ترازی از پوشش را به‌عنوان هنجار در جامعه تثبیت نماید. نتیجه این خط‌مشی چنان بود که بسیاری از زنان ناملتزم به حجاب شرعی، در مجالس خانوادگی که با مشارکت خانواده‌های ملتزم به حجاب برگزار می‌شد، درجه‌ای از پوشش را رعایت می‌کردند. همین زنان به تدریج روسری را به‌عنوان جزو لاینفک پوشش در حوزه عمومی پذیرفتند.

این موفقیت اولیه چند دستاورد دیگر به ارمغان آورد؛ خانواده‌های مذهبی و دختران‌شان توانستند در محیط‌های گوناگون اجتماعی بی‌دغدغه حضور یابند. حضور دختران باحجاب در محیط‌هایی که پیش از آن به‌جهت اختلاط جنسی و فضای شهوانی برای‌شان ممنوع‌الورود بود، از جمله این دستاوردهاست؛ مانند سالن‌های سینما و سواحل‌ دریا. لذا باید اذعان کرد خط‌مشی الزام به حجاب قانونی، موفقیت‌هایی دربر داشته است. این خط‌مشی را می‌توان تلاش برای اصلاح و صیانت فرهنگ، مطابق ارزش‌های شرعی و با استفاده از اقتدار رسمی و مشروع حاکمیت دانست. حاکمیت در مداخله رسمی خود می‌تواند رفتارها را ضابطه‌مند سازد و به تبع آن هنجارها و ارزش‌هایی را حفظ نماید یا تغییر دهد. برای ارزیابی موفقیت این خط‌مشی در حفظ ارزش و هنجار پوشش اسلامی میان جامعه متدینین و بهبود آن در میان جامعه ناملتزم به شریعت، لازم است تأثیر دیگر عوامل مؤثر براین اهداف را نیز در نظر آوریم. بررسی تغییرات ارزش‌ها و هنجارها در عرصه حجاب و پوشش اجتماعی بدون لحاظ تأثیرات دیگر عوامل تاثیرگذار فرهنگی، و اسناد آن‌ها به خط‌مشی حجاب الزامی، غیرمنطقی و تبلیغاتی به‌نظر می‌رسد.

بازار مصرف فرهنگی جامعه ایرانی در دو دهه اخیر گسترش فزاینده‌ای یافته و سهم محصولات فرهنگی غیرایرانی در آن افزایش یافته است. این تغییرات از جمله عوامل تأثیرگذار بر هنجارهای پوشش جامعه به‌ویژه جوانان و نوجوانان بوده است. لذا اگر ارزش‌های پوشش اسلامی در جامعه، با تراز مطلوب فاصله دارد ـ بلکه روند فاصله‌گیری در آن مشهود است ـ دلیل کافی برای نادرستی الزام به حجاب نیست؛ اما می‌تواند ناتمامیت این خط‌مشی برای تحقق اهداف آن را آشکار سازد.

الزام به حجاب قانونی در مرحله شکل‌گیری اولیه با وجود کاستی‌های حقوقی، فقهی و اجرایی، توانست موفقیت‌هایی را در ارتقای ارزش و هنجار پوشش اسلامی تحصیل نماید؛ اما بی‌توجهی به تغییرات ساختاری در حوزه فرهنگ عمومی و بسنده‌کردن به اجرای همان خط‌مشی در قالبی عمدتاً انتظامی، آن دستاوردها را در معرض آسیب قرار داده است. جمهوری اسلامی می‌بایست سازوکار مناسبی برای ارزیابی مستمر خط‌مشی‌های فرهنگی و اجتماعی براساس اهداف آن‌ها طرح‌ریزی نماید، تا اجرای آن‌ها در قالب‌ها و زمان‌های نامناسب به تضعیف ارزش‌ها و اهداف متوقع از آن خط‌مشی‌ها نیانجامد.

خط‌مشی الزام به حجاب قانونی از جمله مواردی است که بر اساس بازخوردها نیازمند بازنگری، اصلاح و تکمیل است. نگارنده در سال جاری مشارکت فعالی را برای تبیین «عقلانیت الزام به حجاب اجتماعی» در میان جامعه دانشگاهی تجربه کرده‌ام و بدین باور رسیده‌ام که حتی در میان بخش قابل توجهی از جامعه متدین و متشرع نیز الزام به حجاب در جامعه، قانونی غیرعقلایی و تعبدی قلمداد شده، در نتیجه اجرای آن به امری غیرفرهنگی و برخاسته از اراده سیاسی تبدیل شده است. در چنین فضایی مدافعان حجاب قانونی بیش از آن‌که به ابعاد فرهنگی  و اجتماعی آن توجه داشته باشند، دفاع از آن را به مثابه‌ی کنشی سیاسی و با هدف دفاع از اقتدار نظام اسلامی پی‌گیری می‌نمایند. از سوی دیگر، شکاف ارزشی بخشی از جامعه با حاکمیت در موضوع حجاب، دستمایه‌ی کنش‌گری مخالفان برای کاهش اقتدار اجتماعی و سیاسی حاکمیت شده است.

در بازگشت به فراز آغازین نوشتار، به باور نویسنده مسأله امروز جامعه ایرانی «دوگانه‌ی حجاب اجباری و حجاب اختیاری» نیست؛ بلکه سیاسی‌شدن حجاب در عرصه اجتماعی است که تا این حد مسأله‌ساز شده است. در این شرایط به‌نظر می‌رسد حاکمیت و مردم هر دو در «سیاست‌زدایی از حجاب و پوشش اجتماعی» همدل و هم‌داستان باشند. بازنگری در خط‌مشی حجاب می‌‎تواند دلالت ثانویه‌ی آن را که به امر سیاسی معطوف بود کاهش دهد و پوشش اجتماعی را از نماد سیاسی به نماد فرهنگی بازگرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۴

   «چ»، ذکرمصیبت نخبگی است، سوگواره‌ای بر سیل سراسیمه‌ی اندوه و غم ست که بر جان و روح یک نابغه‌ی دین‌دار سنگینی می‌کند. آه بلندی ست بر ناشناختگی مردی شجاع، بزرگ و عاقل که حتی اصغر وصالی نیز او را نمی‌فهمد.

«چ» حاتمی کیا، مویه‌گری مردمان کرد پاوه است بر غربت میهمانی که شاخه گل محبت او رابه دور انداختند.

چمران حاتمی کیا، عاقلانه نگاه می‌کند، نه احساساتی. ژرفا را می‌بیند نه سطح را. ایستاده و برپا می‌جنگد نه خمیده و بر زمین.

۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۱

دور تند

احمد مخبری

دولت اصلاحات در سال‌های میانی دهه‌ی هفتاد از دل دولت کارگزاران سازندگی بیرون آمد و فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد. پیش از آن، تفکر حاکم بر اکثر دولت‌مردان، لزوم «تعریف و تمجید عمومی» به جای هرگونه «نقد و اشکال» بود. این دیدگاه، فضای سیاسی و به تبع آن فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور را دچار فروبستگی و تنگ‌نظری کرده‌بود. البته در گوشه و کنار کشور ، کار و تلاش و سازندگی در جریان بود. نیروگاه‌ها، سدها و کارخانه‌های گوناگون در این‌جا و آن‌جا شکل می‌گرفت و رئیس دولت در تریبون جمعه گزارش قدم به قدم این سازندگی‌ را به مردم ارائه می‌کرد اما آن‌چه بیشتر به چشم مردم می‌آمد، فشارهای اقتصادی، برخی فسادها، تبعیض‌ها و ویژه‌خواری‌ها بود. نقدهای منطقی در پستوها و نامه‌نگاری‌های محرمانه جریان داشت اما در فضای عمومی کشور مهر خاموشی بر لبان افکار عمومی نقش بسته‌بود. گروهی از روی حجب و حیا و دلسوزی ، مطالب خود را اظهار نمی‌کردند و گروهی نیز از خوف برخورد دولت‌مردان؛ برخوردهایی از جنس آن‌چه که با «جهان اسلام» رخ داد.

هویت انقلابی و متدین جامعه‌ی اسلامی ایران، در ذات خود با چنین ایستایی و مانایی در عرصه‌ی اجتماع و سیاست هم‌خوانی نداشت. بنابراین، شعارهای نو و حرف‌هایی که گشایش این بستگی را نوید می‌داد،  در دوم خرداد 1376، مورد اقبال عمومی‌ قرار گرفت و دولت اصلاحات با پرچم آزادی و چندصدایی، جانشین دولت سازندگی و رفتارهای فروبستی آن شد. به جز گروه‌های معدودی از اهل فرهنگ و سیاست که عقبه‌ی جریان اصلاحات را می‌شناختند، جامعه از کیستی و چیستی این جریان اطلاعی نداشت و لبخند و شعار مدعیان اصلاحات‌ را بر استمرار رفتارهای دولت سازندگی در پوشش شعارهای ارزشی ‌، ترجیح داد. دولت دوم خرداد هم با توهم دائمی بودن این اقبال عمومی، اجرای سیاست‌های خاص فرهنگی و سیاسی خود را پی‌گیرشد. حالا جامعه احساس می‌کرد از فضای بسته‌ی دوران سازندگی عبور کرده‌است و می‌تواند نقد خود به دولت‌مردان را آزادانه بیان کند.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۲۹

آسیب‌شناسی سلوک جهادی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

انقلاب اسلامی به اقتضاء ذات فرهنگی خود، پدیدآورنده و احیاء کننده دامنه‌ای از مفاهیم اسلامی و انقلابی بود. برخی از این مفاهیم اگرچه در صدر اسلامی پدیدار شده بودند، اما به واسطه دور شدن مسیر جامعه اسلامی از پیمایش مسیر ناب و اصیل خود، زیر غبار روزمرگی فراموش شده بودند. از جمله این مفاهیم، جهاد بود که تنها در مقاطعی کوتاه از حیات اجتماعی مسلمین در قالب جنگ‌های دفاعی بروز و ظهور می‌یافت. با پیروزی نهضت اسلامی مردم ایران، مفهوم جهاد با توسعه‎ی مفهومی به عرصه‌های اجتماعی، عمرانی، علمی و فرهنگی گسترش یافت.

بازیابی منزلتِ سلوک جهادی در خدمت‌گزاری مخلصانه به مردم، نهادهای اجتماعی متناسب با این ارزش را پی‌ریزی کرد. جهاد سازندگی و جهاد دانشگاهی دو نمونه از ساختارهایی بودند که ایفای ماموریت‌های خدمت‌گزاری را با اتکا به ارزش‌های جهادی پی‌گیری می‌کردند. شوربختانه، نادانی و بی‌توجهی به ویژگی‌ها و مزایای این نهادهای مردمی، موجب شد در سیر زمانه، الگوی تلاش و خدمت‌گزاری جهادی در قالب سازمان‌های اداری محبوس شود. نتیجه این سوءتدبیر، از دست دادن هویت این ساختارها و ادغام آن در سازمان‌های دیوانسالار متعارف بود.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۵۵

مسئله زنانگی و ارزش‌های اسلامی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

پیش از آنکه رهاورد بازگشت ایرانیان از اروپا، امواج تجدد را به ایران بیاورد، جامعه ایرانی بنا به سنت خود و در قالب‌های زندگی ایلاتی، روستایی و شهری نقش‌های اجتماعی و خانوادگی را میان مردان و زنان تقسیم کرده بود. این الگوهای تقسیم خالی از تنوع نبود، اما برخی از کارویژه‌ها مانند زاد و ولد، مادری و کدبانوگری در خانه، در همه گونه‌های زندگی ایرانی به زنان اختصاص داشت. مشارکت زنان در تامین اقتصاد خانواده در خانوار عشایری بیشتر از روستایی و هر دو بیشتر از شهری بود.  شئون اجتماعی و مشارکت‌های جمعی نیز چنان رونقی نداشت که درباره آن بحثی در میان باشد.

در سالهای نزدیک به انقلاب مشروطه و پس از آشنایی ایرانیان با الگوهای زندگی مدرن  به تدریج رفتارها و نقش‌‍‌های اجتماعی جدیدی در جامعه زنان ایرانی نمایان شد. از نخستین چالش‌های بحث‌برانگیز این دوران آموزش خط و نوشتن به زنان بوده است. جامعه سنتی ایران این اقدام را برخلاف هنجارهای خود می‌یافت و آن را تهدیدی برای مناسبات اجتماعی و قدرت می‌انگاشت. ارزش‌های اسلامی نیز اگرچه در ذات خود مشوق و موید علم‌آموزی زنان بود، اما به جهت برخی تحذیرها زمینه‌ساز ممانعت از رشد علمی و فرهنگی زنان شده بود. سهل‌انگاری مذهبی منادیان حقوق زنان و هم‌آوایی شان با بدعت‌ها و انحرافاتی مانند بهاییت، سرسختی و تعصب بیشتر متدینین و روحانیان را موجب شده بود. در آن دوران روحانیانی که با الگوهای جدید مشارکت اجتماعی زنان همراهی محدودی ابراز می‌کردند، به کژدینی و انحراف متهم می‌شدند. متاسفانه باید اذعان داشت، دفع یکپارچه هرگونه تامل و بازاندیشی در مناسبات سنتی جامعه و هم‌ردیف کردن آن با بهاییت و بابیت، زمینه شکل‌گیری نگاه مصلحانه و معتدل را مسدود می‌کرد.

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۲۴

این‌که افکار عمومی چیست و کجاست و به چه می‌اندیشد، از غامض‌ترین پرسش‌هایی است که همه نظریه‌های سیاسی و جامعه‌شناختی و ارتباطی را درگیر خود کرده است و معمولا برای آن پاسخ روشنی هم در میان نیست؛ اما نظرخواهی‌ها یکی از مهم‌ترین نمودها، برای ارزیابی خواست و اراده و طرز تلقیِ فضای عمومی است، صرف‌نظر از ایراداتی که هم‌واره به تعمیم‌پذیریِ آن‌ها وارد شده و می‌شود. در ایرانِ امروز نیز تقریبا نظرسنجی‌ها کارساز و بسیار قابل تامل شده‌‌اند و محمل مناسبی برای اخذ تصمیم‌های سترگ و اساسی به‌شمار می‌روند و اگر در حوزه سیاست و ایامی نظیر انتخابات و برگزاری راهپیمایی‌های مهم، پیام‌های آن‌ها علنی و صریح است، در فرهنگ و جامعه، این گرایش‌ها، پیچیده‌تر و دیریاب‌تر به نظر می‌رسد.

نمونه جالب‌توجه اخیر در این زمینه، فیلم‌های برتر سی و دومین جشنواره فیلم فجر است که به انتخاب تماشاگران تهرانی، برگزیده شده‌اند؛ در این‌جا چهار ویژگی را می‌شود مشاهده کرد:‌ اول آن‌که این دوره از جشن‌واره فیلم فجر، یکی از سیاسی‌ترین ادوار آن بود، هم به اعتبار دولتِ تازه که می‌خواست مداوما تغییرات را به رُخ همگان بکشاند و این مساله در افتتاحیه و اختتامیه بسیار به چشم می‌آمد؛ دوم اظهارنظرهای آشکارا سیاسی کارگردانان و بازی‌گران مطرح که ابایی از بیان عقاید خود در مراسم مختلف مرتبط با جشن‌واره و میزگردهای خبری آن نداشتند؛ سوم فیلم‌های مختلفی که یا در متنِ اصلی روایت‌گر روی‌دادهای سیاسی بودند و یا پُر از نیش و کنایه‌های سیاسی؛ و چهارم آن‌که سی‌مرغ نگاه مردمی که از سوی «تهرانی»‌ها برگزیده شد و گرداننده آن نیز «خانه سینما» بود، معرف میل و رغبت و گرایش همان طبقه متوسط تهرانیِ سینمارویی است که برخی تصورات خاصی درباره‌اش داشته و دارند.

شیار 143

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۵۳

قیاس و ارتجاع

احمد مخبری

مقایسه‌ی حکومت امریکا با فرعون، آن‌گونه که این روزها در افواه سیاسی کشور شنیده می‌شود،  قیاسی درست و به‌جاست.تمامی ویژ‌ه‌گی‌های حکمرانی به سبک فرعون و اطرافیانش، در هیأت حاکمه‌ی رژیم امریکا دیده می‌شود.

فرعونیان، سیاهه‌ای از رفتارهای ظالمانه[1] در سابقه‌ی حکومت خود داشتند و به انحاء مختلف، مردمانی بی‌گناه را به استضعاف[2] می‌کشاندند و گروهی فاسق را به نعمت و مکنت می‌رساندند و مستضعان را مورد آزار و عذاب قرار می‌دادند[3]. استفاده از بدترین و زجرآورترین انواع شکنجه‌ها مانند به چارمیخ کشیدن انسان‌ها در حکومت فرعون، زبان‌زد و ضرب المثل شده‌بود[4]. اسراف[5] و افساد[6] و ارتکاب انواع جرم[7] وفسق و فجور[8] در میان فرعونیان، متداول بود و هیچ پرهیز و تقوایی[9] از آن‌‌ها دیده نمی‌شد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۴

سایر مطالب