عقلانیت تابوی مذاکره
جوامع سنتی برای حفظ ارزشها و پرهیز از آسیبها با وضع آداب و رسومی، برخی رفتارها را زشت و ناپسند میساختند. اصطلاح تابو که در ادبیات اجتماعی معاصر رواج یافته از این فرهنگ نشأت گرفته است. اگر چه امروز بسیاری از تابوها را غیرعقلانی و خرافی میپنداریم، اما در ظرف عقلانیت جوامع سنتی همین تابوها عامل بقاء واحدهای اجتماعیشان بوده است. گذشت زمان خردمایهای رات که منشأ جعل آن تابوها بوده بر ما پنهان ساخته، اما اگر بتوانیم شرایط آن دوران را کاوش نماییم، به احتمال زیاد خواهیم توانست انگیزههای عقلانی(یا شبه عقلانی) آن محدودیتها را بیابیم.
در سالها ابتدایی پیروزی انقلاب، بدخواهی و کینهتوزی دولت آمریکا برای مردم ایران چنان آشکار بود، که قطع رابطه و شکلگیری فضای خصمانه میان دو کشور نیازمند اقناع افکار عمومی نبود. حمایت گسترده و فراگیر مردم از اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا و نامگذاری آن به عنوان لانه جاسوسی نشانه آشکار این ادعاست. در سالهای دفاع مقدس نیز سوگیری آمریکا برضد ایران موجب تقویت و تداوم همین ذهنیت عمومی بود.
گذر از زمان جنگ و ورود به دوران بازسازی اقتصادی، زمینهای شد تا جماعتی از دولتمردان، راهکار اصلی ترمیم مشکلات اقتصادی را در حل منازعات سیاسی با نظام سلطه بیانگارند. این تفکر مقدمه استقراض گسترده برای تامین منابع مالی سازندگی اقتصادی کشور شد. در این مقطع نیز رفتار خصمانه آمریکا باردیگر نمایان شد و با اعمال فشار بر منابع درآمدی کشور در استخراج و صادرات نفت، چالش بزرگی برای مدیریت اقتصادی کشور پدید آورد. اما دیگر، افکار عمومی به میزان سالهای دفاع مقدس استکبارستیز نبود و این پیامدِ فرهنگسازی مدیرانی بود که رابطه با قدرتهای بینالمللی را راهکار توسعه اقتصادی وانمود کرده بودند. همین تفکر بروننگر در اقتصاد سیاسی ایران با فراز و فرودهایی تداوم یافته و همگرایی آن با ذهنیت کارگزاران دیپلماسی کشور سبب شد تا راهکارهای انقلابی و جهادی کمتر مجال ظهور یابند.
دو مقدمه فوق بیانگر آن است که قطع رابطه با آمریکا امروز به تابو تبدیل شده است و خردمایه آن برای بخشی از مردم و بسیاری از دولتمردان ناپیداست. اگرچه به تبع تجربیات سابق، ذهنیت عمومی نسبت به دولت آمریکا خوشبین نیست و به آن اعتماد ندارد، اما چنین میانگارد که مذاکره راهکار مناسبی برای جلب منافع ملی است. با توجه به اینکه بازتولید فضای آغازین انقلاب در جامعه دور از دسترس مینماید، برای آنکه بتوانیم درباره موضوع مذاکره تصمیم درستی اتخاذ نماییم، نیازمند الگوی عقلانی مناسب ایم. این الگو علاوه بر هدایت دستگاه دیپلماسی کشور، میتواند جانمایه اقناع افکار عمومی را تامین نماید.
مذاکره با آمریکا به مثابه رفتاری دیپلماتیک، به تنهایی و مستقل از مبادی و غایات آن قابل ارزشگذاری نیست. هدف ما در رفتارهای دیپلماتیک حفاظت از ارزشها و منافع ملی و دینی است. در راه تحقق این اهداف مذاکره ابزاری است که باید بتوانیم هزینه و فایده آن را محاسبه و بر اساس این محاسبه، ترک یا انجام آن را توصیه نماییم. در شرایط حاضر دو رویکرد هیجانی مانع ورود به این عرصه عقلانی است.
گروهی با رویکرد ایدئولویک و براساس انس ذهنی، رابطه را مقدمه کرنش و تعظیم در برابر نظام سلطه میداند و آن را تابو میشمارند. رویکرد دوم با استفاده از فضای رسانههای منتقد، سالها کوشیده ریشه مشکلات اقتصادی را قطع رابطه با آمریکا بنمایاند. متاسفانه در فضای انفعال حامیان رویکرد اول، گروه مقابل بدون آنکه منطق و عقلانیت موجهی برای مذاکره ارائه نمایند، این رفتار را نجاتبخش و کارگشا قلمداد میکنند.
حق آن است که بتوانیم ورای علقههای شخصی و پیشداوریهای ذهنی مساله مذاکره را در چارچوب ارزشهای بنیادین نظام اسلامی به ترازوی نقد بگذاریم و چنانچه ظرفیت و استعداد مناسبی برای استفاده از آن برای تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب یافتیم از آن استفاده کنیم. اما تا زمانی که نسبت مذاکره با منافع و ارزشها تعیین نشده است، لازم است نماد انقلابی قطع رابطه را حفظ نماییم. رهبر معظم انقلاب در دو مقطع بر همین نکته تاکید فرمودهاند، که در پایان به آن تبرک میجوییم:
ما در دنیا اهل مذاکرهایم. بنده از زمان ریاست جمهورى همیشه به وزارت خارجه و دستگاههاى گوناگون تأکید مىکردم که بروید با دولتها و کشورها صحبت کنید، در مجامع جهانى شرکت کنید. به رؤساى جمهور بعد از ریاست جمهورى خودم همیشه تأکید مىکردم که مسافرت کنید؛ در مذاکرات شرکت کنید و ارتباط داشته باشید؛ رفت و آمد داشته باشید. مبنائاً به مذاکره معتقدم؛ اما مذاکره با که و بر سر چه؟ مذاکره براى رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطى هم وجود داشته باشد؛ مذاکره کنند تا به این حدّ وسط برسند. آن طرفى که شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاکرهاى مىتوانید بکنید؟! مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانى که در شرایط تهدید به فکر مذاکره مىافتند، ضعف خودشان را با صداى بلند اعلام مىکنند. این حرکتِ بسیار غلطى است. امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر امریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار مىکنیم؛ یعنى اگر از خوى استکبارى دست بردارد؛ مانند یک طرف برابر، و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیهى دولتها خواهد بود. اما واقعیّت این نیست؛ آنها هنوز خوابِ دوران سلطهى زمان پهلوى را مىبینند.
دیدار با کارگزاران نظام 27/12/1380
رابطهی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطهی سیاسی داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنونآمیز و سیطرهطلبانهی هیچ قدرتی را از بین نمی برد. ثانیاً وجود رابطه برای آمریکائیها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیلهای بوده است برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسیها هم همین طور بودند. انگلیسیها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکی از کارهایشان این است...
اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بیدغدغهی مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتیشان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای آنها تأمین میکند. حالا می نشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطهی با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهی با آمریکا برای ما مفید است. آن روزی که رابطهی با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد 13 /10 /1386
همانطور که به درستی گفته اید مبانی نظری و عقلانی یک حرکت اجتماعی به واسطه گذر زمان و تحولات اجتماعی می تواند کم رنگ یا ناپدید شود، اما آنچه در این میان پراهمیت است کشف مجموعه علل و عوامل و ارزش گذاری و طبقه بندی همه آنها است.
در چند دهه اخیر غیر از تحولات اقتصادی و اجتماعی، تحولی عمیقتر و گسترده تر در سطح توده های مردم در حال پیشروی است. تحولی در لایه نگرش ها و بینش ها.
عقلانیتی که هم اکنون در جامعه رو به رشد فزاینده است جز عقلانیت حاکم بر محاسبات اول انقلاب است، سبک زندگی مردم بتغییرات عمده و جدی را شاهد است و نظام ارزشگذاری جامعه رو به ارزش های مدرنیسم برگردانده، عقلانیت امروز حر و آزاد نیست، به زنجیر رفاه، توسعه و ... در بند کشیده شده است، در حالیکه امت اول انقلاب عقلانیتی آزادانه تر و نگرشی مستقل از اینگونه تعلقات داشتند.
و به اصطلاح اصولیون فقدان وحدت موضوع، امکان بقاء احکام سابق را از ما سلب کرده است.