طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

تمام معرفت

احمد مخبری
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۲ ق.ظ

دهم محرم سال شصت و یک هجری، عصرگاه، زمانی که خون از گلوی طفل رضیع بر دستان حسین‌بن‌علی ع جاری شد، سیدالشهداء کفّی از خون را به آسمان پاشید و فرمود: «هوّن علیّ ما نَزل‌ بی، أنّه بِعَین الله». نه تنها این داغ، که تمام آن‌چه که در این نیم روز سخت و غریب بر حسین‌بن‌علی رفته بود، برای او آسان می‌نمود، چرا که همه در منظر نظر پرودگار بود و حسین ع در تمام آنات عمر، خود را در محضر خدای خویش دیده و چیزی تغییر نکرده بود.  

ایستادن در برابر لشگر متراکم دشمن و پایمردی بر اعلام حقی که فراموش می‌گردید و تسلیم نشدن در برابر باطلی که بر هر فراز، فریاد می‌شد، همان وظیفه‌ی بندگی بر دوش سید‌الشهداء ع بود که عزم انجام آن ، دیگر راه بر دغدغه‌های غربت و تنهایی می بست و اندوه شهادت یاران و بستگان و حزن اسیری خاندان را از یاد می‌برد.

و این برای حسین ع تازگی نداشت.

او سال‌های سال بندگی خدا و عجز خود از اداء شکر نعمات بی‌پایان او را با تمام اجزاء وجود خویش اقرار کرده‌بود که:

و أنا أَشْهَدُ یَا إِلَهِی بِحَقِیقَةِ إِیمَانِی وَ عَقْدِ عَزَمَاتِ یَقِینِی وَ خَالِصِ صَرِیحِ تَوْحِیدِی وَ بَاطِنِ مَکْنُونِ ضَمِیرِی وَ عَلائِقِ مَجَارِی نُورِ بَصَرِی وَ أَسَارِیرِ صَفْحَةِ جَبِینِی وَ خُرْقِ مَسَارِبِ نَفْسِی وَ خَذَارِیفِ مَارِنِ عِرْنِینِی وَ مَسَارِبِ سِمَاخِ سَمْعِی وَ مَا ضُمَّتْ وَ أَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتَایَ وَ حَرَکَاتِ لَفْظِ لِسَانِی وَ مَغْرَزِ حَنَکِ فَمِی وَ فَکِّی وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِی وَ مَسَاغِ مَطْعَمِی وَ مَشْرَبِی وَ حِمَالَةِ أُمِّ رَأْسِی وَ بَلُوعِ فَارِغِ حَبَائِلِ عُنُقِی وَ مَا اشْتَمَلَ عَلَیْهِ تَامُورُ صَدْرِی وَ حَمَائِلِ حَبْلِ وَتِینِی وَ نِیَاطِ حِجَابِ قَلْبِی وَ أَفْلاذِ حَوَاشِی کَبِدِی وَ مَا حَوَتْهُ شَرَاسِیفُ أَضْلاعِی وَ حِقَاقُ مَفَاصِلِی وَ قَبْضُ عَوَامِلِی وَ أَطْرَافُ أَنَامِلِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ عَصَبِی وَ قَصَبِی وَ عِظَامِی وَ مُخِّی وَ عُرُوقِی وَ جَمِیعُ جَوَارِحِی وَ مَا انْتَسَجَ عَلَى ذَلِکَ أَیَّامَ رضَاعِی وَ مَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّی وَ نَوْمِی وَ یَقَظَتِی وَ سُکُونِی وَ حَرَکَاتِ رُکُوعِی وَ سُجُودِی أَنْ لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصَارِ وَ الْأَحْقَابِ لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُؤَدِّیَ شُکْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِکَ ...

حسین از تمام آرزوهای این دنیا، خشیت پرودگار و را طلب کرده بود که :

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لاَ تُشْقِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ خِرْ لِی فِی قَضَائِکَ‏ وَ بَارِکْ لِی فِی قَدَرِکَ حَتَّى لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ‏

و حالا سعادت‌مندی خود را می‌دید که در مسیر بندگی خداوندگار، بهترین قضا بر او جاری‌ شده تا با تقوا و ایمان در برابر لشگر شقاوت و معصیت کوفیان بایستد.

برای کسی که نجوای عارفانه‌اش این بوده‌است که :

للَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ، وَتَکْشِفُ السُّوءَ، وَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ، وَتَشْفِى السَّقیمَ، وَتُغْنِى الْفَقیرَ، وَتَجْبُرُ الْکَسیرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغیرَ، وَتُعینُ الْکَبیرَ، وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ، وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ، وَانْتَ الْعَلِىُّ الْکَبیرُ

حالا در عصرگاه دهم محرم سال شصت و یک هجری، نه تنهایی و غربت معنا داشت و نه سختی و محنت.

آنچه بر زبان حسین‌بن‌علی در دعای عرفه‌اش جاری شده‌بود، حالا باید با تک‌تک اعضاء و جوارحش به نمایش در می‌آمد.

عاشورای سیدالشهداء ع ، اوج بندگی و بالاترین تفسیر و تصویر برای مضامین عالی دعای عرفه‌ بود، دعایی که اگر مُهر شهادت حسین‌بن‌علی ع بر پای آن نمی‌خورد، تا همیشه‌ی تاریخ در بند خط و خیال محصور می‌ماند و کسی نمی‌دانست که تمام معرفت خدا در بندگی اوست و تمام بندگی در انجام وظیفه تا آن سوی شهادت. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب