گویا گرفتاری این روزها و ماهها، بازخوانی برخی حرفها و نکتههاست که از فرطِ گفتهشدن تکراری مینمایند، اما «جا»نیفتاده و همچنان مخاطرهآمیز و مسالهسازند. بحث و فحص بسیار در اینگونه موارد، ناشی از ایجاد تقابلهای دوتایی وظیفهگرا-مصلحتگرا یا حتی فراتر از آن، اشتباهکار و مصلحتاندیش است که با پوشش بررسی عقلگرایانه آرای فلسفی، در حال تبیین و ترویج است.
به همین عبارت تازه نقلشده «کارهای خدایی، در گرو اسباب مادی نیست» بنگرید؛ اینکه چگونه میشود کاری مربوط به آدمیان را که از جنس مادهاند تصور کرد که به اسباب و ادوات مادی، بستگی و وابستگی نداشته باشد، مساله غامض و پیچیدهای است. اگر «کار خدایی» ترجمان تکلیف باشد، معنای دیگر این عبارت آن میشود که تکلیفگرا بودن ربطی به اسباب مادی و نتایج عینی و قهریِ آن ندارد و بهگونهای دیگر، در کارِ خدایی لازم نیست، مراقب و متوجه ابزار و امکانات مادی بود.
در سویه مقابل، این سخن را بخوانید که همین امروز ابراز شده است: «نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ هر گونه حرکتی چه حرکت به جلو و چه حرکت به عقب، مثل میدان رزم نظامی باید بهدنبال رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده باشد». جدای از شرح دقیقتری که در این گفتار در باب موضوع بحثبرانگیز «نرمش قهرمانانه» آمده و در جای خود شایسته توجه و بررسی است، اینکه هدف، دستیافتن به مقصود بوده و راههای رسیدنِ به آن در دستور کار، نشان میدهد که تفاوتِ موجود، علیالظاهر بیش از یک اختلافِ ساده لغوی و عبارتی است.
این استدلال تداوم همان منطقی است که چندی پیش در این بیان آمده بود: «در دفاع مقدس و در همه جنگهایى که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضى از ائمه (علیهمالسّلام) بوده است، کسانى که وارد میدان جهاد میشدند، براى تکلیف حرکت میکردند... در دفاع مقدس هم همین جور بود؛... اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامهریزى و تاکتیک و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامى نداشته باشند؟ اینجور نیست» (دیدار دانشجویان. شش مرداد 92).
پیوستار تکلیف و نتیجه، تداعی اتحاد عامل و عمل و معمول است و درک این نکته که «هر عملی در همان حال که عمل است، عامل است و هر عامل در همان حال که عامل است، معمول است» (ر.ک. شهید مرتضی مطهری. مجموعه آثار. ج 13. صص 661-662). با این تفاصیل «تکلیفگرائى هیچ منافاتى ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست مىآید، چگونه قابل تحقق است؛ براى رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههاى مشروع و میسر، برنامهریزى کند».
چرایی تاکید بر تکرار این بحثها در شگفتآوری استمرار همان نگاهها و عملکردهایی است که وضع موجود را فراهم آورده و بیم و گمان قطعی آن است که با عنایات به گفتههای مذکور، باز هم بخواهد در را بر همان پاشنه قبلی بچرخاند و اوضاعی نابهسامانتر را ایجاد کند؛ اگر اینگونه از نظرها و دیدگاهها، نقد نشوند، تشخیص درست و نادرست امکانپذیر نخواهد بود و با توجه به اینکه برای برخی، فهم سخنانِ رهبری انقلاب از مجرای این جایگاهها و دریچهها امکانپذیر میشود، آنگاه میبایست منتظر تداوم خسارببار پیآمدهای عملی این طرز تفکر در حیات فرهنگی و سیاسی جامعه بود.