بارها و به تکرار از مؤمنان عزاداری که توفیق حضور در راهپیمایی عظیم اربعین را داشته اند، عبارتی به این مضمون شنیده ایم که در طول مسیر راهپیمایی یکی از اصلیترین اموری که حاصل میشود، تذکر و توجه نسبت به وجود حضرت صاحب الزمان و بقیه الله الاعظم است. چنین تواتری شایستۀ توجه است. چرا که این امر حسب ظاهر چندان مشهود نیست و به عبارت دیگر ناشی از شرایط و احوال ظاهری مسیر نیست. در طول مسیر، تابلوها و پرچمها، شعارها و شعرها و اذکار و امثال اینها به تناسب ایام عزاداری اربعین اباعبدالله الحسین (ع) عموماً به یاد و نام آن امام همام و شرح و تصویر سیره و مصائب او و خاندان و یاران والاتبارش مزین است و لا اقل در ظاهر امر اشاره مستقیمی به امام عصر ندارد. پس در پس این تواتر باید حقیقتی معنوی را جستجو کرد.
این حقیقت معنوی به طور یقین مرتبط با پیوند مستقیم قیام عاشورا با قیام آخرالزمانی صاحب الامر است، پیوندی که دیروز شیعه را به فردایش متصل میکند. اما میتوان پیرامون این پیوند در متن شعائر مربوط به راهپیمایی اربعین تأمل کرد.
حرکت در مسیر مملو از جمعیتی که شیعیان را از اقصا نقاط دنیا گرد هم آورده و در جهت واحد و به سوی مقصد واحد، تجسمی از حرکت تاریخی شیعه است. مسیر همواره مقدمهای برای رسیدن به مقصد است اما اینجا مسیر معنایی فراتر از این دارد. اینجا مسیر طریقیت صرف ندارد بلکه خود واجد نوعی موضوعیت است. در فرآیند طی مسیر، استحقاق وصول به مقصود باید حاصل شود. دشواریها، اضطرارها، خستگیها و بریدنها، تبلور تنگناها و فتنهها و ابتلائات عظیمی است که شیعه در تاریخ 1400 سالۀ خود پشت سر گذاشته و یا پیش رو دارد. پیمودن مسیر و عبور از این موانع جز در سایۀ نگاه داشتن به مقصد ممکن نیست: ما هنوز نرسیده ایم. توقف، مگر برای تجدید قوا و اندوختن توان برای ادامۀ راه، ممنوع است.
در عین حال، اینکه ما هنوز نرسیده ایم معنایش این است که داستان کماکان ادامه دارد. همه عالم باید این را بدانند. این موضوع باید به بهترین نحو و به بالاترین صوت اعلان و اظهار شود. اگر با جمعیت ده میلیونی چند سال قبل دیده نشد، در سالهای اخیر راهپیمایی اربعین را به بیش از 15 میلیون ارتقا میدهیم و سالهای بعد به بیش از بیست میلیون نفر. زیرا که مسألۀ عاشورا مسألۀ فرقهای نیست بلکه امر جهانی است. وقتی قیام منجی واپسین قیام جهانی است، مبنا و مقدمۀ آن که قیام عاشوراست نمیتواند جهانی نباشد. نمیتواند شعار اصلی قیام موعود (یا لثارات الحسین) جهانی نباشد. ما هر سال «بزرگترین تجمع انسانی» تاریخ بشر را در مسیرهای منتهی به کربلا برپا میکنیم تا جهانی که در سیطرۀ کمیّت است، به اعجاب این کمیّت عظیم انسانی، متوجه و متذکر اصلیترین داستان عالم شود. تا اهل دنیا بدانند که داستان چیست و خصوصاً بدانند که داستان ادامه دارد. بدین معنا، راهپیمایی اربعین از مهمترین تمهیدات قیام منجی واپسین است.
اما برای پیوند راهپیمایی اربعین با حقیقت مهدوی میتوان جهت دیگری نیز تصور کرد. مسافری که برای نخستین بار پای در مسیر راهپیمایی اربعین میگذارد، در کمال شگفتی خود را در جهانی تازه و واقعیتی تجربه نشده مییابد. گویی در آن چند روز عالمی محقق میشود که در آن بخش اعظم واقعیتهایی که ما را احاطه کرده اند، به تعلیق در میآید. مسافر متحیر برای چند روز دنیایی را تجربه میکند که چسب روابط و مناسبات آن پول نیست. دنیایی که به فراسوی "مبادلۀ منافع" گام گذاشته است. دنیایی که قاعده حاکم بر آن نه رقابت، که احسان است و اگر هم رقابتی هست، فقط سبقت جویی در خیرات و نیکیهاست. دنیایی که اخوت، ایثار، مهربانی، همدلی و وحدت را در متعالیترین معانی خود ظاهر میسازد. اما اینها همه تعلیقِ موقت واقعیتی است که ما در آن محاط هستیم. آیا ممکن نیست این تعلیق موقت پیش درآمد تحقق عالمی جدید و چشمهای از اقیانوس جهان موعودی باشد که در آن چنین استثناهایی به قاعده تبدیل خواهد شد؟ آیا این تعلیق موقت تذکاری به ما ظلمت زدگان عسرت زدۀ آخرالزمان نیست که جهانی دیگر ممکن است؟ آیا راهپیمایی بزرگ اربعین شاهدی بر آن نیست که صبح نزدیک است؟