«انقلاب اسلامی» در روز «22 بهمن 1357» به پیروزی رسید، و «جمهوری اسلامی» در روز «12 فروردین 1358» استقرار یافت. این علائم تقویمی تنها نشان میدهد که انقلاب اسلامی، «مقدم» بر جمهوری اسلامی، واقع شده است. اما از همان ابتدا تعیین نسبت بین «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی»، به مسالهای مهم، و هرچند ناگفته و نانوشته بدل شد که مبنای بسیاری از افکار و اعمال در سی سال گذشته بوده و هست. برخی از این اَشکالِ تعییننسبت از این قرارند:
یک. «انقلاب اسلامی»، پایانی بر روندی است که به تاسیس «جمهوری اسلامی» منتهی شده است. این شکل از تعییننسبت، با قدری تسامح، دستکم دو روایت اصلی دارد:
روایت اول: با فرارسیدن 22 بهمن، انقلاب اسلامی بهعنوان یک «انقلاب» به پایان رسیده، و اکنون و پس از دورة کوتاهی، و با پایان روز 12 فروردین، «نظام» جمهوری اسلامی استقرار یافته است. انقلاب اسلامی، نقطة پایانی راهی است که ما را به جمهوری اسلامی رسانده است. هرچند «انقلاب اسلامی»، وجه هویتی بسیار مهمی برای مرد و زن ایرانی دارد، اما اکنون موضوع اصلی، «جمهوری اسلامی» و مسائلی است که مبتلابه آن است. انقلاب، مبتنی بر شور و احساس است، ولی نظام، عقلانیت میطلبد. دخالت دادنِ اقتضائاتِ «انقلاب» در مسائل «نظام»، جز بینظمی و مختل کردنِ جمهوری اسلامی که اکنون متولی حلّ مسائل «زندگی» مردم شده است، نتیجهای ندارد. نظام، «قانون اساسی»ای دارد که مبنای عملِ جمعی است و نمیتواند تحت تاثیر رفتارهای «مهارنشده» و غیرسیستماتیک قرار گیرد. ما یک «واحد ملّی» با مسائل و مشکلات معینی هستیم که قرار است از طریق نظام جمهوری اسلامی بر آنها فائق آییم . و حلّ این مشکلات، عقلانیت و «نظم» میطلبد و «رفتار انقلابی»، غیرعقلانی است.