جنگ نرم، صرفا یک جنگ رسانهای نیست و رسانه داشتن، آنهم از نوع مجازیاش، تنها وسیله جنگیدن بهشمار نمیرود.
وقتی جنگ نرم، به حوزه رسانهها تقلیل پیدا میکند و در زمینه رسانهها، ارزانترها و دمدستیترهایشان مورد توجه قرار میگیرند، نتیجه آنی میشود که شده و این لشکر عریض و طویل گردهم آمده برای نبرد در عرصه فرهنگ، نه تنها از انجام یک اقدام آفندی ناتوان است، بلکه نمیتواند حتی به موقع درگیر عملیات پدافندی مناسبی هم بشود. و چه بسیار نمونههایی که این ادعا را در تمامی 4-5 ساله اخیر اثبات میکند و یک مثال قابل توجهاش، استدلالهای نهفته در پسِ انتخاب سخنران محترم مراسم 13 آبان تهران است که نه تنها نشان دهنده سطح معوج تحلیل و تفسیر و برداشت برخی آقایانِ برنامهریز، از تحولات کشور و پیآمدهای انتخابات اخیر است، بلکه فراتر از آن، ضعف بینشی و نظری گستردهای را در زمینه توجه به الزامات و مقتضیات جنگ نرم نشان میدهد.
به همین سخنرانی مهم 12 آبان 92 بنگرید:
... تبلیغاتچىهاى خارجى با شیوههاى کاملاً ماهرانه تبلیغاتى خط میدهند، در داخل هم بعضى از روى سادهلوحى و بدون اینکه نیّت سوئى داشته باشند، بعضى هم واقعاً از روى غرض همین را دارند تبلیغ میکنند که اگر ما در این قضیّه کوتاه آمدیم و تسلیم شدیم در مقابلِ طرف مقابل، همهى مشکلات اقتصادى و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است. چرا خطا است؟ چند علّت دارد. من مایلم شما جوانهاى عزیزمان - هم شما که در این جلسه تشریف دارید، هم قشر جوان فرهمند ما، قشر جوان آگاه ما، جوان پرانگیزهى ما، دانشجویان ما، دانشآموزان ما در سرتاسر کشور که من یکوقت گفتم شماها افسران جنگ نرمید - فکر کنید روى این مسائل.
صرفنظر از محتوای مرور شده در این بحث، مقوله موردنظر در حوزه افسران جنگ نرم، فکر کردن روی مسائل است؛ فکری که منتج به راهحل و برنامه و اقدام شود. برنامههای متناسب با اهداف و واقعیتها و نه صرفا براساس شناختی ناقص و نارس.
همین سطح خودبسندگی تحلیلهای مبتنی بر جنگ نرم (که همانگونه که اشاره شد، این مفهوم را به رسانه مجازی تقلیل میدهد)، حتی از کاوش در این زمینه که چرا جریانات رقیبِ داخلی، علیرغم بسط ید فراوان و پایینبودن هزینههای اجرایی، بیشتر هم و غم خود را بهجای فضای مجازی، بر رسانههای مکتوب متمرکز کرده، بازمانده و حاضر به بازسازی تصمیمات و اقدامات خود نیست. رسانه مجازیِ مبتنی بر وب، همچنان یک کالای نیمهلوکس بهشمار میرود و نه انعطافپذیریهای رسانههای چاپی را دارد و نه عمق (در مقابل دامنه و انعکاس) آنها را و از این منظر، فاقد حوزه اثر مطلوب است.
در اینجا لاجرم دو موضوع میبایست در دستور کار قرار گیرد، اولی ارتقا دادن سطح دریافتها از فضای عمومی و منطبق کردن آن، بر اصول راهبردی نظام (تا مثلا یک مراسمِ ملی به ابزاری برای احیای یک جریان محدود و خاص سیاسی مبدل نشود و همه شور و هیجان مرتبط با ستیزِ با آمریکا، علاوه بر مصادره به مطلوب شدن، کمبنیه جلوهگر نشود) و ثانیا جنگ نرم، اقیانوسی دیده شود که «سایت خبری» و واحد سایبری داشتن در آن، اوج توانمندی و ظفر بهشمار نرود.
دقت در همین مقدمات جزیی و مجزاست که کارها را از دشواری میرهاند، فکرکردن و خواندن و بررسیکردن را اصل قرار میدهد و بهترین راهحلها، دمِ دستیترین آنها نمیشود. جنگ نرم، فقط بهمعنای رسانه راهانداختن نیست.