طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «دانش و اندیشه» ثبت شده است

یک.

محققِ معتقد به «جمهوری اسلامی» یا بنابر آنچه این روزها رایج شده، محقق وابسته به «گفتمان انقلاب اسلامی»، مسالهاش چه هست؟ محققان و پژوهشگران اجتماعی معتقد به «جمهوری اسلامی» باید به چه مسائلی بپردازند؟ و النهایه اینکه «مسائل جمهوری اسلامی»، چه هست؟ برای پاسخ به این سئوال شاید بهتر باشد در وهلة اول بگوییم مسائل جمهوری اسلامی، «چه نیست».

دو.

ممکن است قدری غریب به نظر برسد اما «مسائل جمهور اسلامی»، مسائل «جامعة ایران» نیست. در هر اجتماع انسانی، و در نتیجة در کنار هم قرار گرفتن و همزیستیِ گروهی از انسانها، مسائل و موضوعاتی پدید میآیند که بین همة جوامع مشترک است. این مسائل، دقیقاً به دلیل نفسِ در کنار هم قرار گرفتنِ انسانهایی با علایق و آرزوهای متفاوت پدید میآیند و متعلّق به یک جامعة معین نیستند.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۲

انسان مومن به اقتضای ایمان خود تمامی ابعاد زندگی خود را بر اساس رضایت مولا، خداوند متعال، تنظیم می کند. در ابعاد رفتاری و عملی این تنظیم کردن به لسان فقه، حجت داشتن برای هر عمل خوانده می شود. یعنی آنکه انسان برای هر عمل خود دلیلی داشته باشد که بتواند در محکمه عدل الهی به آن استناد کند و بگوید که این عمل من منجز و معذر است. یعنی تکلیف الهی را از دوش من برداشته و من را مستحق عقاب الهی نمی کند.

دایره حجت داشتن، به اندازه دایره احکام شارع در زندگی انسان است. فقه ما هر چند در حوزه امور فردی و عبادی فربه تر است اما روشن است که امور حکومتی و اجتماعی نیز جزء فقه محسوب می شوند و تلاش های دهه های اخیر، هر چند معدود، از سوی علما و فقهای عظام برای بسط دانش فقه برای حل مسائل اجتماعی نشانه همین نیاز است. لذا هر کنش سیاسی یا اداره نهاد رسانه ای یا آموزشی و یا هر مداخله گری اجتماعی نیاز به رسیدن به نصاب ححیت دارد و این نیز نیازمند بسط دانش فقه، توانمندتر شدن علما در حوزه فقه  موضوع شناسی و موارد دیگر دارد.

در میان امور اجتماعی نیز همه امور در یک اندازه اهمیت نیستند. نسبت هر امری با شریعت و دین مردم، دایره نفوذ آن اقدام، عمق نفوذ آن و موارد دیگر از دلایل میزان اهمیت اقدامات مختلف است.

این نکته نیز روشن است که اظهار نظر در امور دینی برای احراز حجیت یک عمل نیازمند تخصصی است که به آن اجتهاد گفته می شود. (فقاهت) و رکن دیگری که در شریعت برای رجوع مردم به فردی مرجع (مانند امام جماعت، قاضی، شهود و...) قرار داده شده است عدالت است. (عدالت).


روشن است که اتکا به مشروعیت حکومت به دلیل وجود مجتهد جامع الشرایط (ولی فقیه) مسأله را حل نمی کند. بلکه سخن در این است که ده ها مسأله مهم اجتماعی، سیاسی در جامعه جریان دارد که خواص باید درباره آنها تصمیم بگیرند. در این مسائل  آیا همه باید ورود کنند؟ آیا همه اساساً تکلیف دارند؟ آیا اگر کسی نتوانست حجیت عمل در حوزه ای را برای خود احراز کند می تواند اقدام به آن کار نماید؟ آیا ولی فقیه در همه امور دخالت مستقیم دارد؟  آیا با وجود ولی فقیه، رجوع به عالم دینی در امور مختلف اجتماعی لازم نیست؟ آن عالم دینی چه شرایطی را باید داشته باشد؟

سخن در این است که با توجه به :

1.       لزوم احراز حجیت در هر عمل به ویژه تصمیمات کلان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی؛

2.       و لزوم رجوع به متخصص در احراز حجیت؛

3.       و نیاز متخصص به اجتهاد و در برخی موارد به عدالت

آیا این دو شرط (اجتهاد و عدالت) اموری بسیط هستند و مراتب ندارند؟ آیا مثلاً عدالت لازم برای شهود طلاق با افتای مرجع تقلید تفاوتی وجود ندارد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹

اظهارات اخیر عالیجناب حسن روحانی دربارۀ مسألۀ ممیزی و نظارت فرهنگی شایستۀ توجه و تأمل جدی است. گاهی گفته ­می­شود که شیوۀ اعمال ممیزی بر محصولات فرهنگی (از قبیل کتاب و فیلم و ...) در سال­های اخیر یا هر دوره دیگری نامناسب بوده است. مثلاً سخت­گیرانه یا سلیقه­ای یا بی ضابطه و امثال اینها بوده است. چنین ادعایی باید ناظر به مصادیق و موارد مشخص مدلل گردد و آنگاه می­تواند دلایل له و علیه آن مورد ارزیابی قرار گیرد. اما آنچه توسط رئیس جمهور محترم مطرح شد چنین چیزی نبود. رئیس جمهور یحتمل بدون اینکه به ابعاد و لوازم سخن خود متذکر باشد، اصل لزوم ممیزی و نظارت را مورد تردید قرار داد. طبیعتاً همواره مهمترین پناهگاه برای طرح چنین ادعایی "مردم" و "شعور مردم" است. اینکه مردم خودشان می­فهمند و بنا به تجربه در نهایت محصول فرهنگی که مناسب نباشد را پس می­زنند و ...

چنین نگاهی نسبت به حدود دخالت دولت در فرهنگ که در واقع برآمده از ایدۀ لیبرالی «دولت بیطرف» است، به رغم ظاهر شیک و جذابش برای "روحانیِ رئیس جمهور"، مبادی و نتایجی دارد که نمی­تواند برای یک "رئیس جمهور روحانی" مقبول و پذیرفته باشد. گفته اند لیبرالیسم ایدئولوژی بازار است و از این حیث برای دولتی که به طنز «کمیته اجرایی اتاق بازرگانی» نامیده شده، چندان عجیب نیست که با وصف لیبرال بودن مورد توصیف قرار گیرد. اما وقتی همین منطق بازاری به عرصۀ فرهنگ نیز تسری یافته و از زبان یک روحانی تکرار می­شود، جای تعجب و تأسف است.

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۷

کندوکاوی در کنش تکلیف مدارانه

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

دانش فقه مبتنی بر چارچوب نظری عبد و مولی سامان یافته است. در این رابطه مولی از حق اطاعت برخوردار است و خروج از رسم بندگی، بنده را سزاوار عقاب و عتاب مولی می‌سازد. درک همین معنا بندگان را وادار می‌سازد برای آنکه حق مولویت مولی را رعایت نمایند، و رفتار خود را چنان به انجام رسانند که از عهده پاسخگویی برآیند. هرجا که دستوری از مولی برای‌شان آشکار شود، با اتیان آن بار تکلیف را از دوش خود بر زمین می‌گذارند. در برابر هر جا که رخصت مولی در انجام و ترک عملی را دریابند، خود را در وسعت و فراخی می‌یابند. اما در بسیاری موارد علم به تکالیف حاصل نمی‌شود و در برخی موارد آنچه از خطابات شارع به ما رسیده حکم واقعی شارع را تبیین نمی‌کند. در این شرایط نیز شارع ما را سرگردان و حیران رها نساخته و با اعتباربخشی به روش‌های عمدتا عقلایی، راهی برای سامان دهی رابطه مولی و عبد فراهم ساخته است.در اصطلاح فقهی روش‌های غیرعلمی که تکلیف و وظیفه ما را در چنین شرایطی تعیین می‌نماید، «اماره» نامیده می‌شود و در تعبیر دیگری به آنها «حجت» می‌گویند. و مفاد اماره  را آنجا که مطابق حکم واقعی نیست، «حکم ظاهری» می‌نامند.

رفتار اجتماعی و سیاسی ما نیز از این قاعده مستثنی نیست، و برای آنکه بتوانیم در پیش‌گاه الهی پاسخگوی کنش اجتماعی و سیاسی مان باشیم، لازم است مطابق «حجت» عمل نماییم. نتیجه عمل به حجت اگر مطابق حکم واقعی خداوند متعال باشد، که بی‌تردید عقاب و عتابی متوجه ما نیست. اما چنانچه مفاد حجت از سنخ حکم ظاهری باشد و با حکم واقعی مطابقت نداشته باشد، به واسطه آنکه عمل به حجت براساس تایید و تجویز شارع مقدس بوده، از عهده پاسخگویی به آن بر می‌آییم. مفهوم «حجت» از بنیادی ترین مفاهیم دانش فقه است. درک صحیح جایگاه حجت می‌تواند برطرف گننده بسیاری از شبهات و مناقشاتی باشد که در فضای برون حوزوی به کارآیی و اعتبار این دانش وارد می‌سازند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۹

بغی و محاربه ، اصطلاحات فقهی یا شرعی؟

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

در اصطلاح علوم اصول الفاظی که در اصطلاح شارع برای معانی خاص شرعی وضع و استعمال شده اند، حقیقت شرعی نامیده می‌شوند. به عنوان مثال لفظ «حج» اگر چه در لغت برای قصد و عزم جعل شده، اما در نصوص شرعی به معنای عبادت مشهور استعمال شده است. این چنین الفاظی در عصر تشریع که با رحلت نبی مکرم(ص) خاتمه یافت، معمولا به جهت کثرت استعمال، معنای اصطلاحی جدیدی یافتند.

از سوی دیگر استعمال برخی دیگر از الفاظ در نصوص شرعی صادر از ائمه معصومین(ع) چنان بوده که معنای اصطلاحی آن بر معنای لغوی غلبه یافته است. این الفاظ بخش عمده اصطلاحات فقهی ما را تشکیل می‌دهند. اما با این وجود به جهت اینکه معنای لغوی آنها در عصر تشریع غالب بوده، معنایابی آنها در کتاب الله و روایات نبوی براساس معانی لغوی است و حمل آنها بر معنای شرعی نیازمند قرینه است. لفظ محارب از عناوینی است که در لسان اهل بیت(ع) معنا شده است و استعمال آن در روایات براساس همان معناست. حمل سلاح جزء مفهوم محاربه لحاظ نشده و حتی بر سارق نیز تطبیق داده شده است. لذا در تطبیق عنوان محارب حمل سلاح ضرورتی ندارد.

بخش دیگری از اصطلاحات فقهی نیز اساسا در لسان فقها رواج یافته‌اند و حتی در عصر معصومین(ع) نیز در معنای لغوی استعمال می‌شده‌اند. از مصادیق چنین الفاظی «باغی» است. این عناوین اگر چه موضوع احکام فقهی واقع شده‌اند، اما اصطلاح سازی برای آنها از سوی فقها رایج شده و در لسان معصومین تعیّن نیافته‌اند. برای فهم دامنه موضوع حکم «باغی» لازم است به ادله و نصوصی که مبین حکم آنهاست رجوع نماییم، تا دایره موضوع را مشخص نماییم.

در اصطلاح فقها باغی[1] ناظر به مخالفین سیاسی امام عادل استعمال شده است که بیعت مسلمانان با امام عادل را بشکنند. در برابر  محارب به کسانی اطلاق شده که با سلاح یا بدون آن امنیت مالی و روانی جامعه را تهدید می‌نمایند.

برخلاف آنچه شهرت یافته که نبرد نظامی با مخالفین سیاسی تا زمانی که دست به سلاح نبرده باشند مشروع نیست، نصوص وارده از اهل بیت(ع) بر ضرورت قتال با بغاة دلالت دارد، حتی اگر مخالفت آنها در حد دعوت به شعار سیاسی باشد. امیر المومنین(ع) درباره خوارج چنین می‌فرمایند:

و الزموا السواد الاعظم فان ید الله علی الجماعه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتی هذه

همراه جماعت باشید که خدا بالای سر جماعت است و از افتراق و جدائی بپرهیزید برای این که هر گوسفندی که از گله جدا شود طعمه گرگ می شود. هرکسی که به این شعار (ان الحکم الاّ لله) فراخواند بکشید حتی اگر زیر عمامه من باشد(کنایه از اینکه حتی اگر من به تفرقه فراخواندم، مرا بکشید.)

در تبیین شرایط وجوب جهاد با بغاة چنین گفته اند که باید جماعت ایشان به گونه ای باشد که قتل جداگانه و منفرد آنها میسر نباشد.(علامه حلی در تحریر الاحکام/ج1ص155) همین معنا بیانگر آن است که جماعت بغاة لزوما مسلح نیستند، بلکه ممکن است متمردین در ضمن جماعتی بیعت شکنی نمایند. چنانچه امکان قبض و قتل جداگانه آنها باشد، جهاد جایز نیست. اگر بغاة اقدام مسلحانه کرده باشند، در هر صورت مقابله با ایشان مسلحانه و نظامی خواهد بود و همین تفصیل نشانگر آن است که در تطبیق عنوان بغی، حمل سلاح دخالت ندارد.

نتیجه آنکه برخلاف تصویری که این ایام ارائه می‌شود، تطبیق عنوان بغی با شکستن بیعت امام عادل و اطلاق عنوان محارب با برهم زدن امنیت عمومی تمام می‌شود وبه کار بردن یا نبردن سلاح دخالتی در این عناوین ندارد.

 

[1]. الباغی هو کل من خرج على امام عادل و شق عصاه، فان على الامام أن یقاتلهم.(شیخ طوسی، الاقتصاد)

 

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۹

حماسه حسینی مظهر کید الهی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

رسالت ائمه معصومین (ع) هدایت بشر در تمامی طول تاریخ است. از این رو فهم سیره‌ی ایشان با محدود کردن افعال و گفتارشان در ظرف وقوع و صدور، به نقصان یا انحراف در استفاده از هدایت ایشان می‌انجامد. برای فهم سیره‌ی اهل‌بیت(ع) لازم است به آثار و ثمرات بلند مدت حرکات و سکنات‌شان توجه نماییم. مولفین اعصار متقدم، بر ضبط و نقل حوادث اهتمام ورزیده‌اند و از فهم آثار گسترده و بلندمدت سیره‌ی اهل‌بیت(ع) بازمانده‌اند. تا قرن‌ها پس از عصر ائمه‌ی معصومین(ع) رفتار و گفتار ایشان به مثابه‌ی اجزاء متفرق مورد توجه علما و مورخین امامیه قرار می‌گرفت و تلاش درخور توجهی برای فهم همبسته و یکپارچه از سیره‌ی آن بزرگواران مشاهده نمی‌شود. اما با گذشت زمان و شکل‎گیری جوامع مقتدر شیعی، کوشش برای فهم عمیق‌تر از سیره‌ی معصومین(ع) به تدریج رایج شد.

سیره‌ی امام حسین(ع) از زمان مرگ معاویه تا شهادت ایشان در عاشورا بیش از دیگر مقاطع سیره‌ی اهل بیت(ع) مورد توجه عالمان، اندیشمندان و روشنفکران شیعه و حتی غیرشیعه قرار گرفته است. امروز اطلاق «قیام سید الشهداء (ع)» به سلسله اقدامات ایشان در آن مقطع تاریخی مقبول و پذیرفتنی است، اما این منظر در مکتوبات قرون اولیه به چشم نمی‌خورد. مصنّفین قرون متقدم، حیث سیاسی و اجتماعی سیره‌ی اباعبدالله را مورد توجه قرار نداده‌اند و بر جنبه‌های فردی آن تمرکز داشته‌اند. در این نگاه امام حسین(ع) با هدف حفظ منزلت امامت و اجتناب از تایید خلافت یزید، از بیعت سرباز می‌زند و به ناچار از خانه و کاشانه‌ی خود به سوی تنها شهری که از ایشان دعوت کرده است، پناهنده می‌شود. از سوی دیگر حاکمیت وقت با ابزارهای نظامی و تبلیغاتی، این آخرین پایگاه و مأمن امام را در به شهادت رساندن اباعبدالله(ع) به تمکین وادار می‌سازد.

اما نگرش دیگری نیز به تدریج در قرون و اعصار متأخر در میان سیره‌پژوهان رواج یافته است. برخلاف دیدگاه متقدمین، در تحلیل‌های معاصرین، کنشگر فعال، سیدالشهداء(ع) است که با طرحی هدفمند، مسیر هدایت را از اسارت مدعیان خلافت نبوی نجات می‌بخشد. امام حسین(ع) ماموریت دارد خباثث مستور بنی‌امیه را افشا نماید؛ انحراف خزنده‌ای که دفن میراث نبوی در کاخ‌های مجلل شام را با زر و زور و تزویر پیگیری می‌نماید. علم فروشان درباری، پنهان سازی این انحراف در پس احادیث جعلی را برعهده دارند و والیان دنیاپرست سلطه‌ای رعب‌آفرین بر اقطار امت اسلامی روا می‌دارند. معاویه رفع موانع را برای تبدیل خلافت به سلطنت موروثی اموی تا آخرین حد امکان محقق ساخته و مخالفت معدود افراد ذی‌نفوذ را بی‌اثر کرده است. در این میان صحنه‌ای لازم است که خباثت باطنی انحراف اموی به دیده‌ی احساس درآید. دشمن، ناآگاه و غافل از کید الهی با رفتار وحشیانه خود در صدد ارعاب مخالفین و معترضین و انتقام‌گیری از خاندان نبی اکرم(ص) برآمد. همین سبُعیّت و وحشیگری دستمایه‌ی هدایت دل‌ها را در طول اعصار برای مصباح هدایت و کشتی نجات فراهم آورد. اباعبدالله(ع) در نبرد هدایت در طول تاریخ بر جبهه‌ی شیطان غلبه کرد و این همه به مدد فداکاری، اخلاص و درایت آن امام معصوم و یاران‌اش رقم خورد. اگر در میان یاران امام، کوچکترین نقطه‌‌ ضعف و کمترین سستی پدیدار می‌‎شد، صحنه‌ی درخشان کربلا چنین جلوه‌ای نمی‌یافت. شفافیت یاوران حق، زشتی جبهه باطل را افشا کرد. شیطان و حزب‌اش ذات پلید خود را عیان ساختند تا دل‌ها مجذوب حقیقت نورانی سیدالشهداء(ع) شود.

در تحلیل اخیر، غلبه و پیروزی اباعبدالله(ع) در نبرد هدایت آشکار و واضح است و برای تبیین پیروزی خون بر شمشیر نیازمند هیچ‌گونه تاویل و تفسیر زائد نمی‌شویم. آموزه بزرگ این تحلیل، جهاد در راه خدا تا سر حد بذل جان و مال و آبرو حتی در مواردی است که چیرگی ظاهری حاصل نمی‌شود. وظیفه ما تداوم مسیر هدایتی است که با مجاهدت انبیاء و اولیاء در درازنای تاریخ جریان یافته است. فرهنگ عاشورایی آن است که در هر زمانی باید پس از اهتدا و اقتدا به ولی الهی، برای حفظ جریان هدایت مجاهدت نماییم. انقلاب اسلامی ایران مصداقی از همین فرهنگ بود. امام خمینی(رض) آنگاه که اسلام عزیز را در خطر دید، آبرو، حشمت و عافیت خود را در مسیر نجات آن فدا کرد. نتیجه این ایثار و مجاهدت نورانیتی بود که بر امت اسلامی تابیده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۶:۰۴

سایر مطالب