قرآن به ما میآموزد که عزت و ذلت به دست خداست[1] و براساس مشیت الهی به افراد تعلق میگیرد[2]. مشیت الهی نیز همواره در جریان سنتهای الهی بر اسباب و علل خاصی مترتب میشود که ریشه در توجه به مصالح و تجنّب از مفاسد دارند.
آنان که در این عالم به دنبال عزّت و احتراماند باید در مسیر سنتهای الهی، به اسباب خاص آن چنگ زنند ، اگرنه هر احترام و تظاهر عزّتی زائل میشود و ذلّت و وهن پایدار به جای آن مینشیند. داستان توهّم پیروزی دستگاه اموی در عصر عاشورا و سرانجامِ نکبتباری که بر جنایات آن نیمروز نصیب تمامی آمران و مباشران شد، نمونهای چشمگیر از گیروداد عزت و ذلت در مشیت پروردگار عالم است. اینک پس از هزار و چهارصدسال، میلیونها دل و جان عاشق در برابر مظلومیت و اقتدار سیدالشهداء (س) سر تعظیم و تکریم فرو میآورند و بر قاتلان او پای لعن و نفرین میکوبند.
کتاباللهالعزیز، کسانی را یادآور میشود که منافقانه به پیامبر و اهل ایمان اظهار مودت میکنند[3] اما هنگامی که خود بر مسند امر مینشینند با تمام توان به گسترش فساد و تباهی میپردازند[4]. آنگاه در برابر نهیب جامعهی ایمانی که آنها را به تقوای الهی فرامیخواند، توهّم عزتی که از اثم و نفاق کسب کرده اند، آنها را فرامیگیرد و حال آنکه چارهی این درد و توهم، دوزخی است[5] که سراسر زبونی و ذلت را به کامشان خواهد ریخت[6]. اینها همه از آنروست عزت و ذلت به دست خداست و بر مجاری اسباب حکیمانهای که خداوندگار وضعکرده ، جاری میشوند.
این اسباب و علل به تحقیق، در ذیل عبودیت و تبعیت از ولایت شکل میگیرند:
وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ[7]