این فقط جمعیت عظیم و به تعبیری بیسابقه (پس از اجتماعات تاسوعا و عاشورای سال 57) نیست که راهپیمایی نُه دی را از اجتماعات مشابه آن مثل راهپیماییهای سالگرد 22 بهمن یا روز قدس جدا میکند. حتی خودجوشی و خلاقیتی که حاضران در ساخت شعارها و نشانههای آن روز به کار برده بودند، نیز اصلیترین تمایز نیست. این خود نشانه و ظهور تمایز مهم دیگری است که در این نوشته کوتاه سعی دارم به آن بپردازم. خلاصه کلام را میتوان اینگونه فشرده ساخت: راهپیماییهایی از قبیل 22 بهمن و روز قدس چیزی از جنس مناسک هستند، ولی نه دی چیزی از جنسی متفاوت است. نه دی حضور/دیدار است.
جامعه شناسی خواندهها شاید زود بو ببرند که چنین تفکیکی تبار دورکیمی دارد. دورکیم در «صور بنیادین حیات دینی» از این صحبت میکند که افراد در فعالیتهایمشترک و گردهماییهای جمعی و فعل و انفعالات هیجانی و روحی آن، به تجربۀ جدیدی نائل میشوند. در این تجربه، حضور چیزی یا هستیای که فراتر از افراد و مسلط و قاهر بر آنهاست، درک یا به تعبیر بهتر وجدان میشود. اما این هستی برتر و متمایز جز آنکه قاهر و مسلط است، شوق انگیز هم هست. افراد از خلال دیدار آن به تجربهای دست مییابند که کیفیتی یکسر متفاوت از همه آن چیزهایی دارد که به ساحت حیات روزمره مرتبط است. با این حال چیزی است که خود را در بالاترین سطح هستیشان متعلق به آن میبینند. چنین دیدار و تجربۀ شوق انگیز و بهجت افزایی شایستۀ آن است که تداوم یابد. به همین رو، مناسک به وجود میآید تا آن را تداوم بخشد. امّا ناگزیر است که در مناسک فقط رشحهای از آن تجربۀ حضور و دیدار بهجت آفرین تداوم یابد و بخش قابل اعتنایی از آن از دست برود. چرا که مناسک هم ناگزیر مماس با زندگی روزمره است. این البته چیزی از اهمیت مناسک کم نمیکند و شأن آن را تخفیف نمیدهد. چرا که در هر حال امتداد هویت جمعی منوط به مناسک است و مناسک بازتولید خفیف شدهای از آن تجربۀ اولیه در امتداد زندگی روزمره است.