طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

رستاخیز ارزش‌های انقلابی

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

رهیافت توصیف و تحلیل پدیده های اجتماعی با الگوی مفهومی گفتمان، به تبع تنزّل عقل از جایگاه رفیع ادراک و فهم مطلق پدیدار شد. اگرچه مبادی معرفتی تحلیل گفتمان بر امتناع معرفت مطلق و فراگیر استوار شده است، قائلین به امکان معرفت مطلق و عام نیز می‌توانند با لحاظ محدودیت‌های معرفتی چارچوب نظری آن، از تحلیل‌های گفتمانی برای بیان مسائل اجتماعی استفاده نمایند. به عنوان نمونه، در شرایطی که پیچیدگی مولفه‌های موثر در شکل‌گیری و تحول پدیده‌های اجتماعی، شناخت دقیق روابط علی و ماهیت دقیق مسئله را ناممکن می‌سازد، رویکرد تحلیل گفتمان می‌تواند کارساز باشد، چنانکه تحلیل برخی از رفتارهای سیاسی جامعه بر مبنای چارچوب مفهومی وجود و علیت میسر نیست.

تحلیل و بررسی جامعه‌شناختی تحولات سیاسی جامعه از جمله مواردی است که بدون تمسک به چارچوب مفهومی گفتمان دشوار می‌نماید. برای آنکه بتوانیم رخدادها و کنش‌های سیاسی جامعه را توصیف، تحلیل و پیش‌بینی نماییم، مناسبات اراده و ادراک را در چارچوب گفتمان پیکربندی می‌نماییم. نتیجه آنکه موضوعات مورد بررسی ما دیگر از امور واقعی و نفس‌الامری نیستند و وجود و عدم شان به معنای رایج در فلسفه اسلامی نیست.

در سالیان اخیر کاربرد واژه «گفتمان» در معانی غیردقیق رایج شده، اما کاربرد آن درباره دو جریان سیاسی‌ـ‌اجتماعی «اصلاح‌طلبی» و «اصولگرایی» مطابق اصطلاح علمی آن بوده است. اصلاح طلبی برآمده از اراده‌ی جمعی از اندیشمندان و کنشگران اجتماعی و سیاسی بود، که با مفصل‌بندی مفاهیم اجتماعی بر مدار «توسعه سیاسی» جریان اراده ملی را به پیروی از خود واداشت. بررسی علل و عوامل شکل‌گیری و توفیق این تلاش جمعی، از حوصله این نوشته خارج است. اما به اجمال می‌توان گفت، توفیق این جریان وام‌دار مطالبه برخی ارزش‌های جامعه ایرانی بود، که در ساختارهای سیاسی و اجتماعی مورد بی‌مهری قرار گرفته بودند. زمینه شکست این جریان نیز پیامد ناتوانی گفتمان اصلاحات در تامین بخشی دیگر از ارزش‌ها و آرمان‌های معنوی و اسلامی جامعه ایرانی بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۲

یک.

محققِ معتقد به «جمهوری اسلامی» یا بنابر آنچه این روزها رایج شده، محقق وابسته به «گفتمان انقلاب اسلامی»، مسالهاش چه هست؟ محققان و پژوهشگران اجتماعی معتقد به «جمهوری اسلامی» باید به چه مسائلی بپردازند؟ و النهایه اینکه «مسائل جمهوری اسلامی»، چه هست؟ برای پاسخ به این سئوال شاید بهتر باشد در وهلة اول بگوییم مسائل جمهوری اسلامی، «چه نیست».

دو.

ممکن است قدری غریب به نظر برسد اما «مسائل جمهور اسلامی»، مسائل «جامعة ایران» نیست. در هر اجتماع انسانی، و در نتیجة در کنار هم قرار گرفتن و همزیستیِ گروهی از انسانها، مسائل و موضوعاتی پدید میآیند که بین همة جوامع مشترک است. این مسائل، دقیقاً به دلیل نفسِ در کنار هم قرار گرفتنِ انسانهایی با علایق و آرزوهای متفاوت پدید میآیند و متعلّق به یک جامعة معین نیستند.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۲

زیرِ صحنه درهم و برهم مراودات هسته‌ای که دربرگیرنده انبوهی از رایزنی‌ها و لابی‌ها و دیدارها بوده و هست، یک مجموعه متناهی از عناصر و ارزش‌ها قرار دارد که در حکم رابطه شطرنج با بازیِ‌ با آن است؛ صفحه، مهره‌ها، تعریف‌شدگی حرکتِ آن‌ها و تعداد خانه‌های سیاه و سفید، سازه‌ای را فراهم می‌آورد که طبق مقررات‌اش، می‌شود «با» آن بازی کرد و «از» آن لذت برد و برای پیروز شدن «در» آن، تلاش کرد.

نه صفحه شطرنج جوهر و اصالت دارد و نه بازی و بازی‌گرانِ آن؛ همه‌چیز در یک نظم دل‌بخواهی و توافقی گرد هم آمده است و بازی‌گر، بخش‌هایی از آن‌را می‌داند و پاره‌ای از آن‌را نمی‌شناسد و با همین ترکیب دانایی و ناتوانی، به معرکه پا می‌گذارد و چیزهایی را به هم پیوند می‌زند و «تلاش» می‌کند. تلاش او، متوقف به دانستنِ‌ نادانسته‌ها نیست و لاجرم آن‌ها برایش مفروض گرفته می‌شود.


اشتون- ژنو 3

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۰۹:۵۵

«بسیج، یعنى مجموعه‌ى انسان‌هایى که نیروى خودشان را به میدان مى‌آورند تا در جهاد عمومى کشور و ملت‌شان، در جهت رسیدن به قله‌ها، فعال باشند و با آنها هم‌کارى کنند و در کارشان سهیم باشند».  بسیج با این معنا، «یک سازمان دولتى»[1] و یا جزئی از «سازمان‌هاى نظامى به معناى خاص آن به حساب نمى‌آید»[2] و در «یک مجموعه‌ى نظامى و مُلبس به لباس نظامى و آموزش‌هاى نظامى» محدود و محصور نمی‌شود..[3]

بسیج «پیش‌گام و پیش‌قراول در همه‌ى میدان‌هاى مورد نیاز کشور و نظام اسلامى» است و «هرجا حضور شجاعانه و فداکارانه و مخلصانه ضرورت پیدا مى‌کند، بسیج در خط مقدّم قرار مى‌گیرد» و با گذشت از حقوق شخصی و اغماض از استراحت و آسایش، با اخلاص در اقدام و عمل، پیش‌قدم می‌شود [4].

در سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب، «بسیج، در جنگ پیش‌قدم بود» تا در برابر هجمه‌ی نظامی دشمنان، از اسلام، انقلاب، کشور و ملت، دفاع کند. اما

«عرصه‌ى حضور بسیج خیلى وسیع‌تر از عرصه‌ى نظامى است ... بسیج عرصه‌ى جهاد است، نه قتال. قتال یک گوشه‌اى از جهاد است. جهاد یعنى حضور در میدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ایمان؛ این می‌شود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللَّه»؛ جهاد با نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس کجاست؟ فقط به این است که توى میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛ نه، یکى از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روى یک پروژه‌ى تحقیقاتى صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگى‌ها پول‌ساز - بزنید و تو این محیط علمى و تحقیقى و پژوهشى صرف وقت کنید تا یک حقیقت زنده‌ى علمى را به دست بیاورید و مثل دسته‌ى گل به جامعه‌تان تقدیم کنید؛ جهاد با نفس این است»[5].

حالا سال‌هاست که جهاد علمی و اقتصادی، مسأله‌ی نخست کشور و مهم‌ترین اولویت این جهاد، حضور نخبگان و نوآوران برای گشایش و پیش‌روی در جبهه‌های نو و عرصه‌های جدید است. این حضور، با کَرّ و فَرّ دستور و پیچ‌و تاب سلسله مراتب، حاصل نمی‌شود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۰۹:۳۱

انسان مومن به اقتضای ایمان خود تمامی ابعاد زندگی خود را بر اساس رضایت مولا، خداوند متعال، تنظیم می کند. در ابعاد رفتاری و عملی این تنظیم کردن به لسان فقه، حجت داشتن برای هر عمل خوانده می شود. یعنی آنکه انسان برای هر عمل خود دلیلی داشته باشد که بتواند در محکمه عدل الهی به آن استناد کند و بگوید که این عمل من منجز و معذر است. یعنی تکلیف الهی را از دوش من برداشته و من را مستحق عقاب الهی نمی کند.

دایره حجت داشتن، به اندازه دایره احکام شارع در زندگی انسان است. فقه ما هر چند در حوزه امور فردی و عبادی فربه تر است اما روشن است که امور حکومتی و اجتماعی نیز جزء فقه محسوب می شوند و تلاش های دهه های اخیر، هر چند معدود، از سوی علما و فقهای عظام برای بسط دانش فقه برای حل مسائل اجتماعی نشانه همین نیاز است. لذا هر کنش سیاسی یا اداره نهاد رسانه ای یا آموزشی و یا هر مداخله گری اجتماعی نیاز به رسیدن به نصاب ححیت دارد و این نیز نیازمند بسط دانش فقه، توانمندتر شدن علما در حوزه فقه  موضوع شناسی و موارد دیگر دارد.

در میان امور اجتماعی نیز همه امور در یک اندازه اهمیت نیستند. نسبت هر امری با شریعت و دین مردم، دایره نفوذ آن اقدام، عمق نفوذ آن و موارد دیگر از دلایل میزان اهمیت اقدامات مختلف است.

این نکته نیز روشن است که اظهار نظر در امور دینی برای احراز حجیت یک عمل نیازمند تخصصی است که به آن اجتهاد گفته می شود. (فقاهت) و رکن دیگری که در شریعت برای رجوع مردم به فردی مرجع (مانند امام جماعت، قاضی، شهود و...) قرار داده شده است عدالت است. (عدالت).


روشن است که اتکا به مشروعیت حکومت به دلیل وجود مجتهد جامع الشرایط (ولی فقیه) مسأله را حل نمی کند. بلکه سخن در این است که ده ها مسأله مهم اجتماعی، سیاسی در جامعه جریان دارد که خواص باید درباره آنها تصمیم بگیرند. در این مسائل  آیا همه باید ورود کنند؟ آیا همه اساساً تکلیف دارند؟ آیا اگر کسی نتوانست حجیت عمل در حوزه ای را برای خود احراز کند می تواند اقدام به آن کار نماید؟ آیا ولی فقیه در همه امور دخالت مستقیم دارد؟  آیا با وجود ولی فقیه، رجوع به عالم دینی در امور مختلف اجتماعی لازم نیست؟ آن عالم دینی چه شرایطی را باید داشته باشد؟

سخن در این است که با توجه به :

1.       لزوم احراز حجیت در هر عمل به ویژه تصمیمات کلان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی؛

2.       و لزوم رجوع به متخصص در احراز حجیت؛

3.       و نیاز متخصص به اجتهاد و در برخی موارد به عدالت

آیا این دو شرط (اجتهاد و عدالت) اموری بسیط هستند و مراتب ندارند؟ آیا مثلاً عدالت لازم برای شهود طلاق با افتای مرجع تقلید تفاوتی وجود ندارد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹

اظهارات اخیر عالیجناب حسن روحانی دربارۀ مسألۀ ممیزی و نظارت فرهنگی شایستۀ توجه و تأمل جدی است. گاهی گفته ­می­شود که شیوۀ اعمال ممیزی بر محصولات فرهنگی (از قبیل کتاب و فیلم و ...) در سال­های اخیر یا هر دوره دیگری نامناسب بوده است. مثلاً سخت­گیرانه یا سلیقه­ای یا بی ضابطه و امثال اینها بوده است. چنین ادعایی باید ناظر به مصادیق و موارد مشخص مدلل گردد و آنگاه می­تواند دلایل له و علیه آن مورد ارزیابی قرار گیرد. اما آنچه توسط رئیس جمهور محترم مطرح شد چنین چیزی نبود. رئیس جمهور یحتمل بدون اینکه به ابعاد و لوازم سخن خود متذکر باشد، اصل لزوم ممیزی و نظارت را مورد تردید قرار داد. طبیعتاً همواره مهمترین پناهگاه برای طرح چنین ادعایی "مردم" و "شعور مردم" است. اینکه مردم خودشان می­فهمند و بنا به تجربه در نهایت محصول فرهنگی که مناسب نباشد را پس می­زنند و ...

چنین نگاهی نسبت به حدود دخالت دولت در فرهنگ که در واقع برآمده از ایدۀ لیبرالی «دولت بیطرف» است، به رغم ظاهر شیک و جذابش برای "روحانیِ رئیس جمهور"، مبادی و نتایجی دارد که نمی­تواند برای یک "رئیس جمهور روحانی" مقبول و پذیرفته باشد. گفته اند لیبرالیسم ایدئولوژی بازار است و از این حیث برای دولتی که به طنز «کمیته اجرایی اتاق بازرگانی» نامیده شده، چندان عجیب نیست که با وصف لیبرال بودن مورد توصیف قرار گیرد. اما وقتی همین منطق بازاری به عرصۀ فرهنگ نیز تسری یافته و از زبان یک روحانی تکرار می­شود، جای تعجب و تأسف است.

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۷

کندوکاوی در کنش تکلیف مدارانه

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

دانش فقه مبتنی بر چارچوب نظری عبد و مولی سامان یافته است. در این رابطه مولی از حق اطاعت برخوردار است و خروج از رسم بندگی، بنده را سزاوار عقاب و عتاب مولی می‌سازد. درک همین معنا بندگان را وادار می‌سازد برای آنکه حق مولویت مولی را رعایت نمایند، و رفتار خود را چنان به انجام رسانند که از عهده پاسخگویی برآیند. هرجا که دستوری از مولی برای‌شان آشکار شود، با اتیان آن بار تکلیف را از دوش خود بر زمین می‌گذارند. در برابر هر جا که رخصت مولی در انجام و ترک عملی را دریابند، خود را در وسعت و فراخی می‌یابند. اما در بسیاری موارد علم به تکالیف حاصل نمی‌شود و در برخی موارد آنچه از خطابات شارع به ما رسیده حکم واقعی شارع را تبیین نمی‌کند. در این شرایط نیز شارع ما را سرگردان و حیران رها نساخته و با اعتباربخشی به روش‌های عمدتا عقلایی، راهی برای سامان دهی رابطه مولی و عبد فراهم ساخته است.در اصطلاح فقهی روش‌های غیرعلمی که تکلیف و وظیفه ما را در چنین شرایطی تعیین می‌نماید، «اماره» نامیده می‌شود و در تعبیر دیگری به آنها «حجت» می‌گویند. و مفاد اماره  را آنجا که مطابق حکم واقعی نیست، «حکم ظاهری» می‌نامند.

رفتار اجتماعی و سیاسی ما نیز از این قاعده مستثنی نیست، و برای آنکه بتوانیم در پیش‌گاه الهی پاسخگوی کنش اجتماعی و سیاسی مان باشیم، لازم است مطابق «حجت» عمل نماییم. نتیجه عمل به حجت اگر مطابق حکم واقعی خداوند متعال باشد، که بی‌تردید عقاب و عتابی متوجه ما نیست. اما چنانچه مفاد حجت از سنخ حکم ظاهری باشد و با حکم واقعی مطابقت نداشته باشد، به واسطه آنکه عمل به حجت براساس تایید و تجویز شارع مقدس بوده، از عهده پاسخگویی به آن بر می‌آییم. مفهوم «حجت» از بنیادی ترین مفاهیم دانش فقه است. درک صحیح جایگاه حجت می‌تواند برطرف گننده بسیاری از شبهات و مناقشاتی باشد که در فضای برون حوزوی به کارآیی و اعتبار این دانش وارد می‌سازند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۹

اتمام سوخت

محمد مهدی شاه آبادی

مذاکرات هسته ای در مرحله اول به اتمام رسید و سیل تحلیل های جهانی برای آن در جریان است. اما برای ما که در پی تکلیف شناسی خواص اهل حق هستیم نکته ای قابل تأمل است: اورانیوم 20 درصد در این شش ماه به صورت های مختلف به اتمام می رسد. کاری ندارم که اساساً اورانیوم 20 درصد موضوع مهمی برای ما نبود و ما قبلاً حاضر بودیم این سوخت را از بیرون وارد کنیم. اما در هر حال ذخیره انباشته ما بنا به مصالحی باید تمام شود و این در هر حال به معنای خالی شدن یکی از توانهای بعدی ما برای مذاکرات آتی است.

همین داستان در مورد خواص نیز وجود دارد. ..

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۲

 یک.

وقوع انقلاب اسلامی و تاسیس «جمهوری اسلامی»، زمینة شکل­گیری یک «حوزة عمومی» فعال و خلاق در ایران را فراهم آورد. مع­الاسف، خودِ «جمهوری اسلامی»، تاکنون دست­کم به­طور جدّی موضوع مباحثة عمومی قرار نگرفته و طرف­های مختلف بحث، به اشکال متفاوتی، کمابیش بحث از «جمهوری اسلامی» را فروگذارده­اند. دست­کم، به­رغم تنوع و تکثّر موجود، دو جریان اصلی پژوهشی در دروة مابعد انقلاب اسلامی قابل تفکیک­اند:

نخست، دسته­ای از محققان که معتقد به «بی­طرفی ارزشی» هستند و از قضا تلاش می­کنند تا هرچه بیشتر خود را از تعلقات و وفاداری­ها، از جمله از تعلق خاطر به «جمهوری اسلامی» دور کنند و بدین­ترتیب، نتیجة کارشان علمی­تر و «واقعی»تر شود. نتایج تحقیقات این محققان، هرچند به مشکلات و مسائل اجتماعی ایران می­پردازد، اما کمکی به فهم «مسائل جمهوری اسلامی» نمی­کند. این دسته، مسائل کلاسیک خاصّ خودشان را دارند که برآمده از «نظریه»هاست و نظریه­ها، نظریة «جمهوری اسلامی» نیستند؛

دوم، محققانی که حول و حوش دوگانة سنت-تجدد تجمع کرده­اند و چون وقوع «انقلاب اسلامی»، از یک جهت، بر سر همین شکاف رخ داده، مباحث­شان برای «جمهوری اسلامی»، آشناتر و سودمندتر است، اما این دسته هم به «مسائل جمهوری اسلامی» توجهی نکرده­اند. در این دوگانه، موافقان جمهوری اسلامی خواسته­اند نشان دهند که سنت با تجدد تمایز اساسی دارد، و البته راه برین و برتر راه «سنت» است؛ مخالفان و عموم منتقدان نیز خواسته­اند اثبات کنند که تجدد و سنت قابل ادغام با یکدیگر نیستند و راه درست، زدودن سنت و مظاهر آن است. هر دو گروه، تاکنون، عمدتاً از منظری بیرونی، در مورد ضرورت و «لزوم» تاسیس یا زوالِ «جمهوری اسلامی» بحث کرده­اند، اما خارج از گود ایستاده و به آنچه درون «جمهوری اسلامی» می­گذرد، توجهی نکرده­اند.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۰۶:۰۰

 مذاکره در ژنو با آمریکایی‌ها، تنها در حول و حوش پرونده هسته‌ای بوده است؛ این جمله‌ای است که مردان سیاست خارجی ایران، بر آن بارها تاکید کرده‌اند. البته آن‌چه دیپلمات‌های ایرانی مجاز به انجام‌اش بوده‌اند، به‌معنای این نیست که دیگران نیز در این پندار شریک بوده‌اند و از فرصت بی‌سابقهِ به‌وجود آمده، چشم پوشیده‌اند و همه فرصت‌های طولانی دیدار و گفت‌وگوی دو یا چندجانبه را به بحث درباره اراک و نطنز و فردو سپری کرده باشند.

آن‌چنان که از خبرها و حرف‌های طرف‌های غربی و رسانه‌های‌شان برمی‌آید، مسائل دیگری نیز از جانب آن‌ها در میان بوده و مشخصا نامی از سوریه نیز مطرح شده است؛ حدود و ثغور این گفته‌ها و شنیده‌ها روشن نیست، اما این گمانه‌زنی نشانه تمایل آن‌ها، به وارد کردن متغیر (یا متغیرهای) تازه‌ای در فهرست خواسته‌ها و شرط‌های‌شان در حین مذاکره با ایران است.

ردِ این نکته را می‌توان در جایی دیگر پی گرفت؛ آن‌هنگام که در فاصله‌ای کم‌تر از 17 روز، یک موضوع  قابل‌توجه در سخن‌رانی‌های رهبری انقلاب، نمودار شده است: «رژیم منحط صهیونیستى». در سخن‌رانی 12 آبان‌ماه، این بحث مشخصا در نسبت با پایان ماجرای هسته‌ای عنوان می‌شود:

یک مسئله این است که دشمنى آمریکا با ملت ایران و با جمهورى اسلامى اصلا حول محور هسته‌اى نیست؛ این خطاست اگر خیال کنیم که دعواى آمریکا با ما سرِ قضیه هسته‌اى است؛ نه، قضیه‌ هسته‌اى بهانه است؛ ... فرض کنید جمهورى اسلامى عقب‌نشینى کرد؛ همان‌که آن‌ها می‌خواهند - خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانه دیگر را به‌تدریج پیش می‌کشند: ... چرا با رژیم صهیونیستى بدید؟ چرا رژیم صهیونیستى را به رسمیت نمى‌شناسید؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۴

سایر مطالب