طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

با روضه زنده هستیم*

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

"الحمدلله علی عظیم رزیتی" فراز پایانی زیارت عاشورا سپاسگزاری خاضعانه به درگاه الهی برای توفیق عزاداری بزرگ است. سراسر این زیارت نیز تولی اهل بیت(ع) و تبری از اعداءشان را وسیله سلوک و تقرب می‌شمارد. به برکت انقلاب اسلامی فرهنگ عزاداری اباعبدالله در جامعه ایران ارتقاء یافت، هر چند که امروز از اوج آن فرهنگ که در سال 57 نمودار شد فاصله گرفته ایم، اما آثار فرهنگ ظلم‌ستیز و رهایی‌بخش عزاداری‌های 1357 همچنان باقی است. پس از گذشت سالیان متمادی از راه‌پیمایی‌های انقلابی محرم 1357، ظرفیت اجتماعی و سیاسی عزاداری اباعبدالله(ع) در  9 دی 1388 باردیگر نمایان شد و نسیم رحمت حسینی آتش فتنه را افسرده ساخت.

در برابر این روند رو به رشد در عزاداری اباعبدالله، دو جریان مخالف نمودار شده است. این دو جریان از دو سوی مخالف بر محوریت و مرکزیت این آیین رکنی مکتب اهل‌بیت(ع) آسیب می‌رسانند. جریان اول که بیشتر از سوی مدعیان تجدد و علم نمایندگی می‌شود، عزاداری اباعبدالله(ع) در ماه‌های محرم و صفر را عامل دل‌مردگی و افسردگی جامعه می‌انگارد. جریان دوم نیز به تازگی در رسمی بی‌پایه، عزاداری ایام محسنیه را به عنوان متمم این دو ماه پیگیری می‌‎نماید. روی سخن در این نوشتار با جریان اول است و ان‌شاء الله در نخستین فرصت به بررسی اصالت عزاداری ایام محسنیه نیز خواهم پرداخت.

انا قتیل العبرة

آنچه در ظاهر عزاداری سیدالشهداء(ع) نمودار می‌شود، حزن و گریه است. طبیعت آدمی نیز از اینکه خاطرات ناگوار‌اش را تداعی نماید و به یاد انها گریه کند گریزان است. همین امر موجب شده، حلقه‌های اجتماعی و رسانه‌ای تجدد و روشنفکری جسارت یابند و عزاداری و گریه بر مصائب سیدالشداء(ع) را عامل افسردگی جامعه ایرانی قلمداد کنند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۲ ، ۰۵:۲۴

عرصه سیمرغ

مسعود معینی پور

بسیاری معتقدند که انقلابها و جنبش های مردمی در کشاکش تحولات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی، فرایندی را پشت سر می گذارند که از آن با عنوان «عادی سازی»، «روزمره شدن» و «نهادینه شدن» انقلابها یاد می شود .آنها این سرنوشت را  برای تمام انقلاب ها محتوم فرض میکنند و اعتقاد دارند در این فرآیند به مرور زمان جامعه پسا انقلابی رو به زوال میرود و به وضعیت پیش از انقلاب باز میگردد و عادی سازی رابطه بین توده ها و نخبگان انقلابی شکل میگیرد و نسل جدید نیز به دلیل عدم اعتقاد راسخ به آرمانها و ارزشهای انقلاب و فاصله گرفتن از نسل انقلابی در این تحول و عادی سازی نقش فعالی را ایفا میکنند.در این میان مشروعیت رهبری و نظام سیاسی بر آمده از آرمانها و ارزشهای انقلابی مهمترین عنصری است که باید از بین برود تا فرآیند عادی سازی به خوبی طی شود. در انقلابهایی مانند انقلاب اسلامی ایران که جنبش مردمی و تحول عمیق اجتماعی در آن هویتی معنویت گرایانه و توحید محور داشته است این عادی سازی و از بین بردن ماهیت اصیل انقلابی همراه با دنیوی شدن و عرفی شدن است و جامعه بایستی به مرور زمان از خواسته های معنوی و آخرت گرایانه خود فاصله بگیرد  و همت  خود را مصروف برطرف کردن نیاز های مادی و این دنیایی خودکند.

فتنه 88 تیر نهایی دوستان نادان و دشمنان دانا و عنود داخلی و خارجی به انقلاب اسلامی و فصل ثمر چینی ازشجره خبیثه ای بود که نهال آن از ابتدای دهه هفتاد در ایران کاشته شده بود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۹:۰۳

9 دی، خواص؛ 9 دی توده ها

محمد مهدی شاه آبادی

اپیزود اول: نخبگان و اتمام حجت

1.  حجت اول؛ راه قانون

اگر کسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسیدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زیر بار بدعتهاى غیرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتى دیگر مصونیت نخواهد داشت .[1].

2.    توصیه به دوستان قدیمی و برادران

من به همه‌ى این آقایان، این دوستان قدیمى، این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعه‌ى صدر داشته باشید؛ دستهاى دشمن را ببینید؛ گرگهاى گرسنه‌ کمین‌کرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسى را یواش یواش دارند از چهره‌هایشان برمیدارند و چهره‌ى حقیقى خودشان را نشان میدهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید[2].

3.   

لزوم هشیاری نخبگان

نخبگان و خواص سیاسى بایستى مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همه‌ى نخبگان است .[3]


نخبگان سر جلسه امتحان

نخبگان بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها (دشمنان) کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‏‌ى ما خیلى باید مراقب باشیم؛ ..نخبگان سر جلسه‏ امتحانند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است.[4].

5

مواد امتحانی نخبگان

نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‌بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصیرتى‌اند؛ نمیفهمند .[5]

6

مردود شدن برخی نخبگان

امتحانهائى هم در این انتخابات پیش آمد. یک امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در این امتحان برنده شدند؛ نمره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى قبولى گرفتند. حضور عظیم مردم، یک امتحان عظیمى بود که آنها را سرافراز کرد. بسیارى از آحاد مردم، از جریانهاى سیاسى، طبق وظیفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان عمل کردند. بعضى از خواص هم البته مردود شدند. این انتخابات بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را مردود کرد [6]

7

رد توجیهات برخی نخبگان

بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»(نهج البلاغه، حکمت 1) را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه.[7]

 

حجت دوم؛ حادثه روز قدس (برادران سابق ما)

شما برادران سابق ما هستید. اینها کسانى هستند که بعضى از اینها، یک وقتى به خاطر طرفدارى از امام مورد اهانت هم قرار میگرفتند. حالا ببینند که کسانى که به نام اینها شعار میدهند، عکس اینها را روى دستشان میگیرند، اسم اینها را با تجلیل مى‌آورند، درست نقطه‌ى مقابل، علیه امام و علیه انقلاب و علیه اسلام شعار میدهند و روزه‌خورى علنى در روز قدس، در ماه رمضان، میکنند؛ اینها را مى‌بینید، خب، بکشید کنار. انتخابات تمام شد[8.

وقتى مى‌بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤساى آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائى که مظهر ظلمند ...

....وقتى مى‌بینند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اینها حمایت میکند، توده‌اى از اینها حمایت میکند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از اینها حمایت میکند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمی خواهیم حمایت شما را {8}.

10

حجت سوم؛ راهپیمایی 22 بهمن

آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پُر انگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دَم از «مردم» میزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد[10] ؟


زمینه های خروج از نظام

من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است؛ اما بعضى کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند[9].

خروج از کشتی نظام

آن کسانى که این نقشه‌ى کلى را که متبلور است در قانون اساسى و حکمیت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ى نظام اسلامى هستند. آن کسانى که اینها را رد میکنند، کسانى‌اند که خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست میدهند و صلاحیت ندارند.

 حضرت نوح نبى‌اللَّه (على نبیّنا و علیه السّلام) به فرزندش فرمود: «یا بنىّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین».(5) نظام اسلامى هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه میگوید: بیائید با ما باشید، بیائید وارد این کشتى نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمیکنیم؛ اما کسانى هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند؛ خودشان را از نظام خارج میکنند .[11 .

اپیزود دوم: مردم، 9 دی، تجلی تولی و تبری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۱:۰۳

روز خدا

سجاد صفار هرندی

این فقط جمعیت عظیم و به تعبیری بی­سابقه (پس از اجتماعات تاسوعا و عاشورای سال 57) نیست که راهپیمایی نُه دی را از اجتماعات مشابه آن مثل راهپیمایی­های سالگرد 22 بهمن یا روز قدس جدا می­کند. حتی خودجوشی و خلاقیتی که حاضران در ساخت شعارها و نشانه­های آن روز به کار برده بودند، نیز اصلی­ترین تمایز نیست. این خود نشانه و ظهور تمایز مهم دیگری است که در این نوشته کوتاه سعی دارم به آن بپردازم. خلاصه کلام را می­توان اینگونه فشرده ساخت: راهپیمایی­هایی از قبیل 22 بهمن و روز قدس چیزی از جنس مناسک هستند، ولی نه دی چیزی از جنسی متفاوت است. نه دی حضور/دیدار است.

جامعه شناسی خوانده­ها شاید زود بو ببرند که چنین تفکیکی تبار دورکیمی دارد. دورکیم در «صور بنیادین حیات دینی» از این صحبت می­کند که افراد در فعالیت­هایمشترک و گردهمایی­های جمعی و فعل و انفعالات هیجانی و روحی آن، به تجربۀ جدیدی نائل می­شوند. در این تجربه، حضور چیزی یا هستی­ای که فراتر از افراد و مسلط و قاهر بر آنهاست، درک یا به تعبیر بهتر وجدان می­شود. اما این هستی برتر و متمایز جز آنکه قاهر و مسلط است، شوق انگیز هم هست. افراد از خلال دیدار آن به تجربه­ای دست می­یابند که کیفیتی یکسر متفاوت از همه آن چیزهایی دارد که به ساحت حیات روزمره مرتبط است. با این حال چیزی است که خود را در بالاترین سطح هستی­شان متعلق به آن می­بینند. چنین دیدار و تجربۀ شوق انگیز و بهجت افزایی شایستۀ آن است که تداوم یابد. به همین رو، مناسک به وجود می­آید تا آن را تداوم بخشد. امّا ناگزیر است که در مناسک فقط رشحه­ای از آن تجربۀ حضور و دیدار بهجت آفرین تداوم یابد و بخش قابل اعتنایی از آن از دست برود. چرا که مناسک هم ناگزیر مماس با زندگی روزمره است. این البته چیزی از اهمیت مناسک کم نمی­کند و شأن آن را تخفیف نمی­دهد. چرا که در هر حال امتداد هویت جمعی منوط به مناسک است و مناسک بازتولید خفیف شده­ای از آن تجربۀ اولیه در امتداد زندگی روزمره است. 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۲۹

زیارت اربعین ، آیین میان فرهنگی شیعه

سیدفرید حاج‏‌سیدجوادی

بنابر روایت امام حسن عسکری علیه السلام زیارت اباعبدالله در اربعین در کنار چهار رفتار دیگر، از نشانه های مومن محسوب شده است. این 5 نشانه همگی از ویژگی‌های تمایز بخشی برخوردارند، و مجموعه‌ی آنها نمادهای هویتی مکتب اهل بیت(ع) به شمار می‌روند. اما در میان این نشانه‌ها زیارت اربعین از ویژگی ممتازی برخوردار است که در سالیان اخیر بیشتر نمایان شده است.  چهار نشانه دیگر یعنی فرائض و نوافل یومیه، انگشتر به دست راست کردن، بسم الله را بلند گفتن و سجده بر خاک، از ظرفیت سامان‌دهی یک آیین اجتماعی برخوردار نیستند. در این میان زیارت سیدالشهداء در روز اربعین به جهت تمرکز مکانی و زمانی، زمینه‎ساز شکل گیری یک آیین اجتماعی شده است.

این ظرفیت تا پیش از محدودیت‌های حکومت بعثی، در قالب شکل گیری دسته‌ها و هیئات عزاداری عشایر و شیعیان ساکن در بلاد و قرای اطراف کربلا و نجف و رهسپار شدن‌شان به سوی کربلا سامان یافته بود. وقفه چند دهه ساله این آیین در دوران حکومت حزب بعث، همزمان با دوران گسترش مراودات فراملی و تسهیل و توسعه سفرهای زیارتی بود. پس از پایان محدودیت‌ها، با تاخیری چند ساله این نشانه مکتب اهل بیت علیهم اسلام فرصت یافت تا به یکی از گسترده‌ترین تجمعات بشری تبدیل شود. شناسایی و فهم ابعاد معنوی این آیین نیازمند مجال واسعی است، اما در این یادداشت تنها به چند ویژگی و ملاحظه در این باره بسنده می‌شود:

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۸

محذور ذلّت

احمد مخبری

قرآن به ما می‌آموزد که عزت و ذلت به دست خداست[1] و براساس مشیت الهی به افراد تعلق می‌گیرد[2]. مشیت الهی نیز هم‌واره در جریان سنت‌های الهی بر اسباب و علل خاصی مترتب می‌شود که ریشه در توجه به مصالح و تجنّب از مفاسد دارند.

آنان که در این عالم به دنبال عزّت و احترام‌اند باید در مسیر سنت‌های الهی، به اسباب خاص آن چنگ زنند ، اگرنه هر احترام و تظاهر عزّتی زائل می‌شود و ذلّت و وهن پایدار به جای آن می‌نشیند. داستان توهّم پیروزی دستگاه اموی در عصر عاشورا و سرانجامِ نکبت‌باری که بر جنایات آن نیم‌روز نصیب تمامی آمران و مباشران شد، نمونه‌ای چشم‌گیر از گیروداد عزت و ذلت در مشیت پروردگار عالم است. اینک پس از هزار و چهارصدسال، میلیون‌ها دل و جان عاشق در برابر مظلومیت و اقتدار سیدالشهداء (س) سر تعظیم و تکریم فرو می‌آورند و بر قاتلان او پای لعن و نفرین می‌کوبند.

کتاب‌الله‌العزیز، کسانی را یادآور می‌شود که منافقانه به پیامبر و اهل ایمان اظهار مودت می‌کنند[3] اما هنگامی‌ که خود بر مسند امر می‌نشینند با تمام توان به گسترش فساد و تباهی می‌پردازند[4]. آن‌گاه در برابر نهیب جامعه‌ی ایمانی که آن‌ها را به تقوای الهی فرامی‌خواند، توهّم عزتی که از اثم و نفاق کسب کرده اند، آن‌‌ها را فرامی‌گیرد و حال آن‌که چاره‌ی این درد و توهم، دوزخی است[5] که سراسر زبونی و ذلت را به کامشان خواهد ریخت[6]. این‌ها همه از آن‌روست عزت و ذلت به دست خداست و بر مجاری اسباب حکیمانه‌ای که خداوندگار وضع‌کرده ، جاری می‌شوند.

این اسباب و علل به تحقیق، در ذیل عبودیت و تبعیت از ولایت شکل می‌گیرند:

وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ[7]

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۰

صدای پای معجزه

محمد مهدی شاه آبادی

ابوسفیان در توصیه خود به نزدیکانش، گفت که این خلافت را همچون توپی در میان خود (بنی امیه) بچرخانید و یزید در میانه اشعار کفر آمیز خود، کربلا را انتقام جنگ های بدر و احد دانست و بنی هاشم را به بازی سیاسی با اسم وحی متهم کرد.

مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) در بالای دارالاماره، در هنگام شهادت، گریست. امویان او را خطاب قرار دادند و گفتند که برای حکومت جنگیدی و حال که شکست خوردی گریه می کنی؟ و او پاسخ داد...

و مدار جنگ ها و حکومت ها پس از پیامبر (ص)، بر محور دنیا چرخید بسان همه تاریخ و آن مبارزه برای خدا، حق و عدالت و دنیا را برای اهل آن رها کردن، شد استثنایی 5 ساله در میانه 50 سال حکومت بعد از نبی (ص).

و این چنین مرزهای شریعت و حقیقت در هم شکسته شد و کشتن و کشته شدن، خلافت و وصایت، بازیچه اهل دنیا شد و اهل دنیا، تنها جنگ های الهی این نیم قرن را به حساب فتنه های کور نهادند که انسان در میانه آن توان شناخت حق و باطل را ندارد. عجبا! که آنکه حق بر مدار او می گشت، محور فتنه و ابهام شد و آل ابی سفیان، خلافتشان تأیید! فتنه، این گمراهی عظیم امت بود که پرده ظلمت آن، جز به خون سیدالشهدا شکافته نمی شد.

طرفه آنکه پس از عاشورا، اهل ظاهر، همه چیز را پایان یافته می دیدند. امروز را نبین که من و تو از جمله جمله اباعبدالله بر سر غلام سیه چرده خود، سخن می گوییم و کلمه کلمه زینب کبری (س) را در برابر ابن زیاد و یزید زمزمه می کنیم و فریاد «یا بن الطلقا»ی همراه کربلا، در جانمان حماسه می افکند.

آن روز همه چیز تمام شده بود. بسان همه جنگ ها و جنگیدن های 50 سال قبل. برنده مانند همیشه، آن بود که کشت و برد و به اسارت گرفت و بازنده آن بود که کشته شد و مال و اهل بیت اش به تاراج و اسارت رفت. مگر منطق اهل دنیا جز این است؟ و مگر از آن شریعت نبوی و عدالت علوی و حقیقت الهی جز پوسته ای باقی مانده بود که بخواهد داوری ای جز این را برای اهل عالم داشته باشد؟

تو امروز را نبین که

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۰:۲۵

بارها و به تکرار از مؤمنان عزاداری که توفیق حضور در راهپیمایی عظیم اربعین را داشته اند، عبارتی به این مضمون شنیده ایم که در طول مسیر راهپیمایی یکی از اصلی­ترین اموری که حاصل می­شود، تذکر و توجه نسبت به وجود حضرت صاحب الزمان و بقیه الله الاعظم است. چنین تواتری شایستۀ توجه است. چرا که این امر حسب ظاهر چندان مشهود نیست و به عبارت دیگر ناشی از شرایط و احوال ظاهری مسیر نیست. در طول مسیر، تابلوها و پرچم­ها، شعارها و شعرها و اذکار و امثال اینها به تناسب ایام عزاداری اربعین اباعبدالله الحسین (ع) عموماً به یاد و نام آن امام همام و شرح و تصویر سیره و مصائب او و خاندان و یاران والاتبارش مزین است و لا اقل در ظاهر امر اشاره مستقیمی به امام عصر ندارد. پس در پس این تواتر باید حقیقتی معنوی را جستجو کرد.

این حقیقت معنوی به طور یقین مرتبط با پیوند مستقیم قیام عاشورا با قیام آخرالزمانی صاحب الامر است، پیوندی که دیروز شیعه را به فردایش متصل می­کند. اما می­توان پیرامون این پیوند در متن شعائر مربوط به راهپیمایی اربعین تأمل کرد.

حرکت در مسیر مملو از جمعیتی که شیعیان را از اقصا نقاط دنیا گرد هم آورده و در جهت واحد و به سوی مقصد واحد، تجسمی از حرکت تاریخی شیعه است. مسیر همواره مقدمه­ای برای رسیدن به مقصد است اما اینجا مسیر معنایی فراتر از این دارد. اینجا مسیر طریقیت صرف ندارد بلکه خود واجد نوعی موضوعیت است. در فرآیند طی مسیر، استحقاق وصول به مقصود باید حاصل شود. دشواری­ها، اضطرارها، خستگی­ها و بریدن­ها، تبلور تنگناها و فتنه­ها و ابتلائات عظیمی است که شیعه در تاریخ 1400 سالۀ خود پشت سر گذاشته و یا پیش رو دارد. پیمودن مسیر و عبور از این موانع جز در سایۀ نگاه داشتن به مقصد ممکن نیست: ما هنوز نرسیده ایم. توقف، مگر برای تجدید قوا و اندوختن توان برای ادامۀ راه، ممنوع است.

در عین حال، اینکه ما هنوز نرسیده ایم معنایش این است که داستان کماکان ادامه دارد. همه عالم باید این را بدانند. این موضوع باید به بهترین نحو و به بالاترین صوت اعلان و اظهار شود. اگر با جمعیت ده میلیونی چند سال قبل دیده نشد، در سالهای اخیر راهپیمایی اربعین را به بیش از 15 میلیون ارتقا می­دهیم و سالهای بعد به بیش از بیست میلیون نفر. زیرا که مسألۀ عاشورا مسألۀ فرقه­ای نیست بلکه امر جهانی است. وقتی قیام منجی واپسین قیام جهانی است، مبنا و مقدمۀ آن که قیام عاشوراست نمی­تواند جهانی نباشد. نمی­تواند شعار اصلی قیام موعود (یا لثارات الحسین) جهانی نباشد. ما هر سال «بزرگترین تجمع انسانی» تاریخ بشر را در مسیرهای منتهی به کربلا برپا می­کنیم تا جهانی که در سیطرۀ کمیّت است، به اعجاب این کمیّت عظیم انسانی، متوجه و متذکر اصلی­ترین داستان عالم شود. تا اهل دنیا بدانند که داستان چیست و خصوصاً بدانند که داستان ادامه دارد. بدین معنا، راهپیمایی اربعین از مهم­ترین تمهیدات قیام منجی واپسین است.

اما برای پیوند راهپیمایی اربعین با حقیقت مهدوی می­توان جهت دیگری نیز تصور کرد. مسافری که برای نخستین بار پای در مسیر راهپیمایی اربعین می­گذارد، در کمال شگفتی خود را در جهانی تازه و واقعیتی تجربه نشده می­یابد. گویی در آن چند روز عالمی محقق می­شود که در آن بخش اعظم واقعیت­هایی که ما را احاطه کرده اند، به تعلیق در می­آید. مسافر متحیر برای چند روز دنیایی را تجربه می­کند که چسب روابط و مناسبات آن پول نیست. دنیایی که به فراسوی "مبادلۀ منافع" گام گذاشته است. دنیایی که قاعده حاکم بر آن نه رقابت، که احسان است و اگر هم رقابتی هست، فقط سبقت جویی در خیرات و نیکی­هاست. دنیایی که اخوت، ایثار، مهربانی، همدلی و وحدت را در متعالی­ترین معانی خود ظاهر می­سازد. اما این­ها همه تعلیقِ موقت واقعیتی است که ما در آن محاط هستیم. آیا ممکن نیست این تعلیق موقت پیش درآمد تحقق عالمی جدید و چشمه­ای از اقیانوس جهان موعودی باشد که در آن چنین استثناهایی به قاعده تبدیل خواهد شد؟ آیا این تعلیق موقت تذکاری به ما ظلمت زدگان عسرت زدۀ آخرالزمان نیست که جهانی دیگر ممکن است؟ آیا راهپیمایی بزرگ اربعین شاهدی بر آن نیست که صبح نزدیک است؟ 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۲۰:۱۱

سایر مطالب