«مسائل جمهوری اسلامی» (1): فساد و متنهای آشناساز
شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۰۹ ب.ظ
فساد در«جمهوری اسلامی»، مانند هر دولت دیگری، میتواند دلایل متعددی داشته باشد. فیالمثل، شفاف نبودن قوانین و مقررات اقتصادی، موجب پدیدآمدن گریزگاههای اقتصادی میشود؛ یا فقدان نظام اطلاعرسانی، موجب پیدایی رانت اطلاعاتی میشود. این موارد در هر دولت، و سیستم دیگری هم میتواند اتفاق بیفتد. اما جز این، سیستم جمهوری اسلامی، از آن حیث که «جمهوری اسلامی» است، میتواند زمینههای متفاوتی برای فساد پیدا کند که لزوماً در دیگر سیستمها و نظامات حکومتی وجود ندارند. ازاین رو مسالة خاصّ محقق وفادار به انقلاب اسلامی باید بررسی همین «مسائل خاصّ جمهوری اسلامی» باشد. یکی از مواردی که از این حیث باید مورد توجه قرار گیرد، مقولة «نظارت» است.
«فساد» و «نظارت»، رابطة معکوسی با یکدیگر دارند: هر جا نظارت کمتر باشد،فساد بیشتر است و بالعکس.
این امر در هر سیستمی ممکن است رخ دهد، اما سازوکار نظارت در «جمهوری اسلامی» بهواسطة اقتضائات خاصّ این سیستم، صورت ویژهای پیدا میکند. در یک دستهبندی کلی، نظارت دو صورت اصلی دارد: «نظارت بیرونی» و «نظارت درونی». نظارت بیرونی، وابسته به وجود ناظری بیرونی است که نحوة انجام امور بر حسب قواعد را کنترل میکند. بهطور مثال، در هرسازمانی یک کمیته یا دایره «نظارت و بازرسی» وجود دارد که بر عملکرد کارکنان سازمان نظارت کرده یا به گزارش کمکاری یا خلافکاری آنها رسیدگی میکند. نظارت درونی، در فقدانِ چنین ناظر بیرونی، متکی بر خصائص و صفات درونی فرد است: عملِ کارمندی که به دلیلی وجدان کاری، شرم اخلاقی یا دلسوزی، کاری را انجام میدهد/ یا انجام نمیدهد، مصداقی از «نظارت درونی» است. اکنون این سئوال قابل طرح است که:
در جمهوری اسلامی، مبنای نظارت کدام است: بیرونی یا درونی؟
برای این که پاسخ به این سئوال مهم روشنتر شود، لازم است توضیح دهیم که در «بوروکراسی مدرن»، بنای دیوانسالاری بر «نظارت بیرونی» است. اخلاق، مبنای فعل و عمل بوروکراتها نیست، معیار قواعد و مقررات است. بهعبارتی، در جوامع مدرن، اخلاق بر قانون منطبق است. در نتیجه، نظارت، امری بیرونی است، و از مجرای سازوکارهای تعبیهشده برای نظارت اعمال میشود. دستکم، نظارت درونی، مبنا و محل اعتنا نیست. ممکن است در یک سازمان بوروکراتیک، نظارت درونی هم در کنار نظارت بیرونی عمل کند، اما اصلی و مبنا نیست. بهعبارتی، بخشی از مکانیسمهای نظارتی به «نظارت درونی» و بخش دیگری به «نظارت بیرونی» واگذار نشده است. بهطور یکپارچه و به صورت دقیق، سازمان تحت نظارت بیرونی است. فیالمثل، در یک سازمان اقتصادی، سازوکارهای دقیق و شفافی برای نظارت بر گردش مالی از طریق حسابداری و حسابرسی وجود دارد. فعالیت در سازمان، در هیچ بخشی به «نظارت درونی» واگذار نشده است، بلکه نظارت بیرونی در همه جا بهطور محسوسی وجود دارد و روبه روز هم دقیقترمیشود؛ در این شرایط، اگر هم نظارت درونی وجود داشته باشد، پس از نظارت بیرونی است، و نه در فقدانِ آن. سئوال فوق را میتوان دقیقتر پرسید:
آیا بخشی از عرصههای نظارتی در جمهوری اسلامی، صرفاً به «نظارت درونی» واگذار شده است؟ آیا جایی از «سیستم جمهوری اسلامی» هست که تحت «نظارت درونی» باشد؟
«نظارت درونی» و «اعتماد»، رابطة مستقیمی با یکدیگر دارند. نظارت درونی ناشی از وجود برخی صفات و ویژگیهای اعتمادبرانگیز در فرد است. فیالمثل، در یک سازمان، فردی را «دلسوز» میدانیم و از این جهت، منابع مالی سازمان را به او می سپاریم. ما نشانهها و اماراتی از دلسوزی در او سراغ داریم که موجب میشود به او اعتماد کنیم و منابع مالی سازمان را به بسپاریم. به شکل دیگری، در زندگی اجتماعی بر اساس برخی مشاهدات و نشانهها، فردی را «چشمپاک» میدانیم و بر این اساس اعتماد میکنیم که «ناموس»مان را به دست او بسپاریم. در صورتِ کلیترِ یک سیستم نیز ممکن است اعتماد به برخی صفات در افراد، جایگزین نظارت بیرونی بر آنها شود. میتوان سئوال را اینگونه بازنویسی کرد که:
آیا در بخشهایی از جمهوری اسلامی، «اعتماد» را جایگزین «نظارت بیرونی» کردهایم؟
اعتماد به افراد، نیازمند «نشانه» است. ما بر اساس نشانههایی که از افراد دریافت کردهایم، به آنها اعتماد میکنیم، و بدینترتیب آنها را از شمول نظارت بیرونی خارج میکنیم. از این جهت، نشانهها اهمیت پیدا میکنند: چه نشانههایی اعتمادزا هستند؟ از حیث جامعهشناختی، مباحث فراوانی درا ینجا قابل طرح است. فیالمثل، نشانههای اعتمادزا را میتوان بر اساس دیرپا یا گذرا بودن تفکیک کرد: یک نشانة دیرپا و دارای استمرار، بیشتر از یک نشانه زودگذر و موقتی، اعتمادبرانگیز است. جز این، نشانه وابسته به «متن» است. ما به هر نشانهای اعتماد نمیکنیم. این متنها هستند که نشانهها را برای ما «آشنا» میکنند. چه متنهایی، آشناساز هستند؟ و میتوان سئوال اصلی را کاملتر کرد:
در جمهوری اسلامی، بر اساس چه متنهای آشناسازی به دیگران اعتماد کرده و آنها را از شمول «نظارت بیرونی» خارج میکنیم؟
میتوان به این سئوالات بیشتر اندیشید.
فساد در«جمهوری اسلامی»، مانند هر دولت دیگری، میتواند دلایل متعددی داشته باشد. فیالمثل، شفاف نبودن قوانین و مقررات اقتصادی، موجب پدیدآمدن گریزگاههای اقتصادی میشود؛ یا فقدان نظام اطلاعرسانی، موجب پیدایی رانت اطلاعاتی میشود. این موارد در هر دولت، و سیستم دیگری هم میتواند اتفاق بیفتد. اما جز این، سیستم جمهوری اسلامی، از آن حیث که «جمهوری اسلامی» است، میتواند زمینههای متفاوتی برای فساد پیدا کند که لزوماً در دیگر سیستمها و نظامات حکومتی وجود ندارند. ازاین رو مسالة خاصّ محقق وفادار به انقلاب اسلامی باید بررسی همین «مسائل خاصّ جمهوری اسلامی» باشد. یکی از مواردی که از این حیث باید مورد توجه قرار گیرد، مقولة «نظارت» است.
«فساد» و «نظارت»، رابطة معکوسی با یکدیگر دارند: هر جا نظارت کمتر باشد،فساد بیشتر است و بالعکس.
این امر در هر سیستمی ممکن است رخ دهد، اما سازوکار نظارت در «جمهوری اسلامی» بهواسطة اقتضائات خاصّ این سیستم، صورت ویژهای پیدا میکند. در یک دستهبندی کلی، نظارت دو صورت اصلی دارد: «نظارت بیرونی» و «نظارت درونی». نظارت بیرونی، وابسته به وجود ناظری بیرونی است که نحوة انجام امور بر حسب قواعد را کنترل میکند. بهطور مثال، در هرسازمانی یک کمیته یا دایره «نظارت و بازرسی» وجود دارد که بر عملکرد کارکنان سازمان نظارت کرده یا به گزارش کمکاری یا خلافکاری آنها رسیدگی میکند. نظارت درونی، در فقدانِ چنین ناظر بیرونی، متکی بر خصائص و صفات درونی فرد است: عملِ کارمندی که به دلیلی وجدان کاری، شرم اخلاقی یا دلسوزی، کاری را انجام میدهد/ یا انجام نمیدهد، مصداقی از «نظارت درونی» است. اکنون این سئوال قابل طرح است که:
در جمهوری اسلامی، مبنای نظارت کدام است: بیرونی یا درونی؟
برای این که پاسخ به این سئوال مهم روشنتر شود، لازم است توضیح دهیم که در «بوروکراسی مدرن»، بنای دیوانسالاری بر «نظارت بیرونی» است. اخلاق، مبنای فعل و عمل بوروکراتها نیست، معیار قواعد و مقررات است. بهعبارتی، در جوامع مدرن، اخلاق بر قانون منطبق است. در نتیجه، نظارت، امری بیرونی است، و از مجرای سازوکارهای تعبیهشده برای نظارت اعمال میشود. دستکم، نظارت درونی، مبنا و محل اعتنا نیست. ممکن است در یک سازمان بوروکراتیک، نظارت درونی هم در کنار نظارت بیرونی عمل کند، اما اصلی و مبنا نیست. بهعبارتی، بخشی از مکانیسمهای نظارتی به «نظارت درونی» و بخش دیگری به «نظارت بیرونی» واگذار نشده است. بهطور یکپارچه و به صورت دقیق، سازمان تحت نظارت بیرونی است. فیالمثل، در یک سازمان اقتصادی، سازوکارهای دقیق و شفافی برای نظارت بر گردش مالی از طریق حسابداری و حسابرسی وجود دارد. فعالیت در سازمان، در هیچ بخشی به «نظارت درونی» واگذار نشده است، بلکه نظارت بیرونی در همه جا بهطور محسوسی وجود دارد و روبه روز هم دقیقترمیشود؛ در این شرایط، اگر هم نظارت درونی وجود داشته باشد، پس از نظارت بیرونی است، و نه در فقدانِ آن. سئوال فوق را میتوان دقیقتر پرسید:
آیا بخشی از عرصههای نظارتی در جمهوری اسلامی، صرفاً به «نظارت درونی» واگذار شده است؟ آیا جایی از «سیستم جمهوری اسلامی» هست که تحت «نظارت درونی» باشد؟
«نظارت درونی» و «اعتماد»، رابطة مستقیمی با یکدیگر دارند. نظارت درونی ناشی از وجود برخی صفات و ویژگیهای اعتمادبرانگیز در فرد است. فیالمثل، در یک سازمان، فردی را «دلسوز» میدانیم و از این جهت، منابع مالی سازمان را به او می سپاریم. ما نشانهها و اماراتی از دلسوزی در او سراغ داریم که موجب میشود به او اعتماد کنیم و منابع مالی سازمان را به بسپاریم. به شکل دیگری، در زندگی اجتماعی بر اساس برخی مشاهدات و نشانهها، فردی را «چشمپاک» میدانیم و بر این اساس اعتماد میکنیم که «ناموس»مان را به دست او بسپاریم. در صورتِ کلیترِ یک سیستم نیز ممکن است اعتماد به برخی صفات در افراد، جایگزین نظارت بیرونی بر آنها شود. میتوان سئوال را اینگونه بازنویسی کرد که:
آیا در بخشهایی از جمهوری اسلامی، «اعتماد» را جایگزین «نظارت بیرونی» کردهایم؟
اعتماد به افراد، نیازمند «نشانه» است. ما بر اساس نشانههایی که از افراد دریافت کردهایم، به آنها اعتماد میکنیم، و بدینترتیب آنها را از شمول نظارت بیرونی خارج میکنیم. از این جهت، نشانهها اهمیت پیدا میکنند: چه نشانههایی اعتمادزا هستند؟ از حیث جامعهشناختی، مباحث فراوانی درا ینجا قابل طرح است. فیالمثل، نشانههای اعتمادزا را میتوان بر اساس دیرپا یا گذرا بودن تفکیک کرد: یک نشانة دیرپا و دارای استمرار، بیشتر از یک نشانه زودگذر و موقتی، اعتمادبرانگیز است. جز این، نشانه وابسته به «متن» است. ما به هر نشانهای اعتماد نمیکنیم. این متنها هستند که نشانهها را برای ما «آشنا» میکنند. چه متنهایی، آشناساز هستند؟ و میتوان سئوال اصلی را کاملتر کرد:
در جمهوری اسلامی، بر اساس چه متنهای آشناسازی به دیگران اعتماد کرده و آنها را از شمول «نظارت بیرونی» خارج میکنیم؟
میتوان به این سئوالات بیشتر اندیشید.
۹۲/۱۰/۲۱
موفق باشید!