طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

شخص‌پرستی- شاخص‌ستیزی

فرشاد مهدی‌پور
چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۵۲ ق.ظ

اقتضای طبیعت آدم‌ها این است که درباره هم‌دیگر حرف بزنند و نکات‌شان را بگویند و انتقاد کنند؛ این مساله به‌ویژه در سطح نخبگانی که دست‌رسی‌های رسانه‌ای دارند (چه از جهت آگاهی به اخبار و روی‌دادهای پنهان و آشکار و چه امکان نوشتن و انتشار و گفتن)، بیش‌تر است و مثل این‌که چاره و احترازی نیز از آن نیست.

معمولا در این‌گونه از تحلیل‌ها، مواجهه‌ها، برداشت‌ها و دریافت‌های شخصی، محوری‌ترین لایه مورد توجه است و در واقع آن‌چه باعث شکل‌گیری حب و بغض‌ها می‌شود، عمدتا به شخصیت افراد و مراودات انفرادی‌شان بازگشت پیدا می‌کند؛‌ مشهورترین و مهم‌ترین نمونه در دست‌رس هم، ماجراهای بعد از انتخابات 88 است که طیف وسیعی از معترضان (چه در سطوح پایین و چه بالا)، اولین ظهور و بروز مشکل‌شان در نحوه یک برخوردِ خیابانی با خود یا نزدیکان‌شان بود و بس. همین موضوع، به انبوهی از داده‌های قبلی رنگ و جهت می‌داد و نتیجه آن شد که شده! و در این میان فرقی هم میان هنرمندان و شعرا با سیاست‌مداران حرفه‌ای نبوده و نیست. دامنه این تعمیم‌های فردی (که باز هم تاکید می‌شود علی‌الظاهر از آن گزیری نیست)، رفته‌رفته از سطح یک نمودِ عینی و بیرونی، عمیق‌تر شده و در هنجارها و عقاید و باورها متجلی می‌شود و کار بدان‌جا می‌رسد که مثلا یک حزب‌اللهیِ دو آتشه، طی یکی دوسال به جرگه طرف‌داران بهاییان در می‌آید و کم نیست از این‌گونه نمونه‌ها[1].

محور اصلی در این رفت و برگشت‌ها، شخص‌گرایی و شخص‌پرستی است، به‌جای شاخص‌یابی و شاخص‌گزینی؛ هنگامی که شخصْ ملاک و حجت عمل شده و به مسیرها و راه‌ها توجه نمی‌شود، فرد «چون کشتی بی‌لنگر، کژ و مژ» می‌شود و «تا یار که را خواهد...» پیش نیاید، بی‌راهه فهمیده نمی‌شود.

البته حتما و در اقلی از موارد شخص و شاخص بر یک‌دیگر تطبیق می‌کنند که نمونه تام و تمامِ آن را می‌توان در اهل بیت عصمت (علیهما سلام) دید و برخی برگزیدگان و اولیاءالله، اما در سایر موارد که چنین پیوندی میان شخص و شاخص، برقرار نیست، باید کدام را حجت قرار داد و بدان تمسک جست؟ اگر اولی باشد، مثلا چه بسا بسیاری که به حضرت روح‌الله باور داشتند اما ولایت فقیه را نمی‌خواستند و بعدها دچار تزلزل شدند، اما اگر دومی باشد (در این‌جا باور به مفهوم و معنای ولایت‌فقیه)، هم پذیرش تعین بیرونی‌ امکان‌پذیر خواهد شد و هم شناسایی ملاک و معیار نهایی انتخاب.

همین بحث را می‌شود به دیگرِ حوزه‌ها نیز امتداد داد و مرتبط با آن در جست‌وجوی شاخص‌هایی گشت که چارچوب و مقدمه‌ای را بر شناخت فراهم آورد و چه فراوان گرفتاری‌های این روزگار که منبعث از همین شخص‌پرستی شاخص‌ستیزانه است؛ بسیاری از دشواری‌های موجود در فرهنگ و سیاست و جامعه، متکی بر همان فهم نارس واقعیات، آرمان‌سنجی براساس این واقعیاتِ نادرست و ذبح‌کردن نتیجه در تصور دانستن تکلیف، ناظر به همین حب اشخاص است و نه تشخیص شاخص‌ها...



[1] استاد شهید مرتضی مطهری در ذیل بحثی با عنوان اتحاد عمل، عامل و معمول و هنگام ذکر مثالی در این باب، نکته خیره‌کننده‌ای در توضیح این‌گونه چرخش‌ها بیان داشته‌اند که خواندنی و درس‌گرفتنی است:

یک آدم باتقوا مادام که باتقواست و مادام که با اصول تقوا فکر مى‏کند، عملى که از او سر مى‏زند متناسب با اوست. حالا این شخص باتقوا در یک شرایطى قرار مى‏گیرد که فکر گناه در او پیدا مى‏شود، بعد گناهى مرتکب مى‏شود برخلاف مقتضاى تقوایش. این گناه، او را به همان حالت اول باقى نمى‏گذارد و او دیگر آن آدم اول نیست؛ چون وقتى انسان عملى را مرتکب مى‏شود، اندیشه آن عمل در روحش پیدا مى‏شود، تصور آن عمل و غایت آن عمل براى او پیدا مى‏شود؛ یعنى روحش با عمل نوعى اتحاد پیدا مى‏کند. این است که بعد از آنکه عمل پایان یافت، اثرى از آن در روح انسان باقى مى‏ماند. اگر همین عمل تکرار شود، درست مثل صورت ضعیفى که از یک شیء گذاشته شده، بار دوم این اثر روى اثر اول مى‏آید و آن را عمیق تر مى‏کند. اگر این عمل بارها تکرار شود، کم‏کم به گونه‏اى مى‏شود که اثر اینها تدریجاً غلبه مى‏کند بر وضع سابق، یعنى تا یک مدتى در روح انسان دو کیفیت متضاد هست و به قول امروز انسان داراى دو شخصیت است، نیمى از وجودش وجود تقوایى است واقعاً، و نیمه دیگر از وجودش وجود یک فاسق است واقعاً، گاهى این نیمه غلبه مى‏کند و گاهى آن نیمه. بعد کم کم به صورتى مى‏شود که آن نیمه غلبه پیدا مى‏کند؛ یعنى تدریجاً صورت روحش، صورت این عمل فاسقانه و فاجرانه مى‏شود. آن وقت است که در نهایت سهولت این عمل فسق و فجور از او صادر مى‏شود و دیگر وقتى مى‏خواهد عمل تقوایى انجام دهد، برایش یک امر غیر طبیعى است (مطهری، مرتضی (1387). مجموع آثار. ج 13. ص 662).

نظرات  (۲)

آنچه از استاد شهید آوردید عالی بود
خدا خیرتان دهد
پاسخ:
خدا ایشان را رحمت کند
و ما در درک معارف اهل‌بیت، موفق بدارد...
می دونی چیه، ادم ها رو باید بیش از انکه موجوداتی عقلانی باشند، موجوداتی با ابعاد روانی و هیجانی جدی هستند،بیان دیگه این مدعا اینه که ادم، بیش از انکه عقلانی عمل کنه تحت تاثیر هیجانات واحساساته.لذا صحبت از شاخص و این چیزا مال مرتبه عقله حال اینکه مردم خواه نخبه خواه توده بیشتر تحت تاثر هیجان و احساسشون هستن.اگر این حرفا قبول پس باید گفت که در طراحی یک حرکت اجتماعی، در دست کاری کردن روابط سنتی یک جامعه لازمه که به این بعد بیشتر توجه بشه. در جریان 88، خیلی از انحرافات که در ادم های شاخص اون موقع پیش اومد لحاظ نکردن این نکته و تاکید بر استدلال ها و دلایل عقلانی بود حال اینکه هجمه های روانی هیجانی که به افراد وارد شده بود گوشی و مجالی برای شنیدن حقایق باقی نگذاشته بود.داستان ان پسرک مذهبی که چه شده! هم در همین فضا قابل بررسی است.
پاسخ:
آدم‌ها را از احساسات‌شان نمی‌شود جدا کرد و گرفتاری دقیقا سرِ همین نقطه تشخیص شاخص است.
خدا به همه ما توفیق تشخیص بدهد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب