طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

استهزاء، راهبرد حذف مرجعیت دینی

محمد مهدی شاه آبادی
دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۶ ب.ظ

زمانی که پیامبران از سوی خداوند متعال به رسالت و نبوت برانگیخته می شوند، مواجهه انسان های مختلف با این دعوت صورت های گوناگونی دارد. اما دو گروه عمده در برابر این دعوت قرار می گیرند: باورمندان به رسالت، منکرین رسالت. از نگاه قرآن آن کسانی که در شک و تردید نسبت به این رکن دینی هستند، هنوز به دایره ایمان وارد نشده اند و اگر خود را  مومن بخوانند، در نگاه قرآن، منافق خوانده می شوند.

جبهه باطل، متشکل از کفار و منافقین، برای حذف پیامبر از اثرگذاری بر جامعه دست به اقدامات مختلفی می زند. فارغ از تهدیدها، قتل ها، شکنجه ها و...، یکی از ارکان مقابله با پیامبر، «حذف اعتبار پیامبر» است. یعنی حمله به نقطه مرکزی باور مومنان و به بیان دیگر از بین بردن «حیثیت پیامبری پیامبر». حذف این اعتبار کلیدی، که از منظر مشرکان یک اعتبار صرف است و از منظر الهی، یک حقیقت واقعی، از طرق مختلفی صورت می گیرد. تبلیغ حیثیت ها و عناوین دروغین و مخل به پیامبری، یک راه اساسی برای حذف اعتبار پیامبری پیامبر است. این حیثیت های دروغین دارای مراتب است:

 دیوانه؛ خواب زده، شاعر، دوغگو، معلَّم (به او درس داده اند)، با همکاری عده ای قرآن را بافته است؛ ساحر.

هیچ پیامبرى بر آنها مبعوث نشد، جز آنکه مسخره‏اش کردند. (حجر؛11)

تقریباً تمامی این عنوان ها برای پیامبران تکرار شده است. بسیاری از این عناوین تحت عنوان جامع «استهزاء» قابل جمع است (دیوانه، شاعر، خواب زده،). این عناوین بی تأثیر نیز نبود تا جایی که پیامبر اکرم (ص) برای آغاز دعوت عمومی خود، از استهزای مشرکین خوف داشت.

فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ؛ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتهَزِءِینَ(حجر 94-95)

و پس از فتح مکه با آنکه فرمان فتح عمومی دادند، اما چند نفر را واجب القتل دانستند:«امر بقتلهم و ان وجدوا تحت استار الکعبه.» پیامبر به همه فرمان داد آنان را هر جا بیابند، حتی اگر خود را به زیر پرده های کعبه آویخته باشند بکشند!؛ چرا که آنها پیامبر را هجو کرده بودند.

این استهزا، می تواند راه هدایت را بربندد. مسخره کردن، در دل خود بیان می کند که طرف مقابل نه تنها جایگاهی فراتر از مردمان عادی ندارد بلکه از لحاظ درک و شعور، از متوسط انسان ها نیز پایین تر است و از عهده فهم و اداره اولیات نیز برنمی آید. چنین انسانی دقیقاً در نقطه مقابل پیامبر قرار دارد چرا که پیامبر کسی است که همچنان که انسان است اما از سایر انسان ها درجات والاتری دارد و مخاطب وحی الهی است و همه انسان ها به هدایت او محتاج اند و او به هیچ کس جز خدا در امر هدایت احتیاج ندارد.

بزرگان قوم نوح (ع) که کافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خویش نمى‏بینیم. و نمى‏بینیم که جز اراذل قوم از تو متابعت کنند. و نمى‏بینیم که شما را بر ما فضیلتى باشد، بلکه پنداریم که دروغ مى‏گویید. (هود؛ 27)

مسخره کار دیگری نیز می کند: راه عقل را می بندد چرا که غالب انسان ها با دیدن مسخره شدن دیگری، ابتداء آن فرد در نظرشان خفیف می شود و عرفاً برای او وزنی قائل نمی شوند. پس نه در کار او تأمل می کنند و نه او را جدی می گیرند به ویژه آنکه این مسخره در قالب هنری بیان شود (مانند شعر و ...) و به ویژه اینکه به طور فراگیر گفته شود و عرف و عادت شود.

این راهبرد مهم دشمنان دین، از سوی منافقین نیز به دفعات تکرار می شود و اساساً به عنوان رویه ای قطعی در قرآن کریم از آن نام برده شده است. راه مقابله با آن نیز آن است که مومنان از مجالس مسخره پیامبر و آیات الهی و مقدسات دوری کنند و گرنه در گناه آنها شریک خواهند بود:

و از این پیش، در این کتاب بر شما نازل کرده‏ایم که چون شنیدید کسانى آیات خدا را انکار مى‏کنند و آن را به ریشخند مى‏گیرند با آنان منشینید تا آن گاه که به سخنى دیگر پردازند. و گر نه شما نیز همانند آنها خواهید بود. و خدا همه منافقان و کافران را در جهنم گرد مى‏آورد. (نساء؛ 140)

این دستور اکید اسرار بسیاری دارد اما آنچه روشن است این است که همراهی با مسخره کنندگان جزئی از پروژه بی اعتبار سازی مقدسات خواهد بود و این اقدام، چیزی نیست که خدا از آن به آسانی بگذرد.

اثر دیگر مسخره آن است که قبح شکنی برای فرد، آسان می شود و او را به پرتگاه می کشاند. یعنی عمل نادرست به ویژه با تکرار، ریشه در قلب می دواند (همان طور که عمل صالح چنین می کند) و قلب، مرکز باورها و اعتقادات، همرنگ با عمل می شود و کم کم غیرت دینی از بین می رود و پس از مدتی بی تفاوتی نسبت به مقدسات پیش می آید و پس از مدتی با تکرار عمل (همراهی با مسخره دیگران) خود شخص به مسخره کردن روی می آورد و پس از مدتی برای آنکه ناهمسانی اعتقاد و رفتار از بین برود، دست به توجیه آن می زند و آن را گناهی کوچک می شمارد و پس از مدتی آن را گناه نمی داند و پس از مدتی آن مسخره، به عنوان باور جایگزین باور قبلی می شود و به آسانی مقدسات را تکذیب می کند و تکذیب مقدسات و آیات الهی، به ویژه بزرگترین آیات خدا یعنی پیامبران و معصومان، کفری است که آمرزیده نمی شود و عذاب ابدی را به همراه دارد.

ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ (روم؛ 10)

آن گاه بدترین سرانجام، سرانجام کسانى بود که مرتکب زشتى شدند به سبب اینکه آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آنها را به مسخره مى‏گرفتند.

آنچه در سال های اخیر در برابر عظمت امام هادی علیه آلاف التحیه و الثناء رخ داد، اجرای پروژه تکراری و چند هزارساله تمسخر مقدسات بود. تمسخر از سوی بی دینان و منافقان امری عادی است اما این بار به مدد شبکه های اجتماعی و تکنولوژی، این عده زیادی از مومنان هستند که در برابر مسخره ها ساکت می نشینند و به جای برخاستن از مجلس مسخره کننده (مثلا عضویت در حلقه فیس بوکی آنها یا ...) بی تفاوت و گاه با لبخند از کنار این گناه عظیم می گذرند و آن را شوخی ساده تلقی می کنند. نتیجه آن که ویروس بی ایمانی به سرعت در کالبد جامعه حرکت می کند و اعماق وجود توده ها را به آسانی مورد حمله قرار می دهد.

عادی کردن امام و هم سطح کردن آنها با بقیه مرجعیت دینی را حذف می کند و از بین رفتن مرجعیت دینی پیامبر و امام معصوم، دقیقاً مساوی با نابودی مسیر هدایت است و آنچه به اسم دین بدون پیامبر و امام واقعی باقی می ماند تنها الفاظی است که تنها بدل و تقلبی از مسیر هدایت است.

وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً (اسراء؛ 94)

هیچ چیز مردم را از ایمان آوردن آن گاه که هدایتشان مى‏کردند، باز نداشت مگر اینکه مى‏گفتند: آیا خدا انسانى را به رسالت مى‏فرستد؟

و (کافران گفتند) اگر از انسانى همانند خود اطاعت کنید، زیان کرده‏اید. (مومنون؛ 34)

(کافران قوم ثمود) گفتند: اگر از انسانى همانند خود پیروى کنیم گمراه و دیوانه باشیم (قمر؛ 24)

آنچه این روزها بر سر نائب الامام انقلاب ما، خمینی کبیر می آید، همسان پروژه قداست زدایی منافقان و کفار است. هر چند کسانی بدون قصد و از سر شوخی به چنین بازی هایی دست زده باشند، باز هم همچون مومنانی هستند که اهمیت این دستور قرآنی را درک نکرده اند. انقلاب نیاز به مرجعیت دارد و حذف مرجعیت امام با عادی کردن امام (به معنای اینکه امام خمینی هم یکی بود مثل ما و در طهارت روح و قوت بینش و اتصال به مبدأ الهی تفاوتی با مردمان عادی نداشت) انقلاب را بی ریشه می کند. البته روشن است که خمینی انقلاب ما، با همه عظمت اش معصوم نبود و همواره جا برای نقدهای عالمانه و اسلامی بر اندیشه و عمل ایشان، از سوی صاحب نظران دینی باز است، اما تصویرسازی امامی که تقوای خاص و ویژه ای نداشته و بینش او نیز همواره در حال تغییر و تزلزل بود و تحت تأثیر اطرافیان هر روزه نظری می داد و ...، امری جدای از نقدهای عالمانه است.

 

 
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۹

نظرات  (۱)

خدا قوت، قلمت همیشه در راه اسلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب