طلوع

محفل جهاد فکری
سرآغاز

روزنوشت جمعی طلوع محفل جهاد فکری چند طلبه و دانشجوی متعهد به ارزش‌های اسلام ناب محمدی(ص) است. در این مجال، با سرمشق گرفتن از مکتب امام خمینی(ره) جهاد فکری خود را در رکاب حضرت آیت الله خامنه‌ای پیگیری خواهیم کرد.

طبقه بندی موضوعی

مصلحتی برتر از توحید و ولایت

احمد مخبری
سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ق.ظ

موسیعلیه‌السلام، ده شب، بیش‌تر از وعده‌ی پرودگار ، چهلمین شام میهمانی خداوند در کوه طور را به پایان رساند و الواح وحیانی را به عنوان سوغات این سفر الهی برای بنی‌اسرائیل برد. اما خداوندگار، او را از آزمون سنگین قومش و گردباد ضلالتی که از گلوی گوساله‌ی سامری بر آن‌ها وزیده بود، خبر داد. موسیعلیه‌السلام ، آشفته و خشمگین از این انحراف و گمراهی، به سوی بنی‌اسرائیل بازگشت. الواح را  فرونهاد و هارون ، برادرش را عتاب و خطاب کرد. موسیعلیه‌السلام که پیش‌تر، هارون را جانشین خود قرار داده و او را به اصلاح و عدم تبعیت راه مفسدان فرمان داده بود، از هارون پرسید : چه چیز تو را از متابعت من، در برابر ضلالت و شرک‌ورزی اینان باز داشت؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟ هارون که قوم گمراه شده را به توبه‌ به سوی خدا و تبعیت و اطاعت از فرمان حق فراخوانده بود ، گفت: مرا ملامت مکن ای برادر، آن‌ها مرا ناتوان ساختند و تا قتل من پیش رفتند «قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونىِ وَ کاَدُواْ یَقْتُلُونَنىِ فَلَا تُشْمِتْ بىِ‏ الْأَعْدَاءَ وَ لَا تجْعَلْنىِ مَعَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ»(150- اعراف) و من بیم‎ناک شدم که تو پس از بازگشت، مرا بر عدم اجرای فرمان خود مؤاخذه کنی و بگویی میان بنی‌اسراییل تفرقه انداختی وسفارش مرا به کار نبستی! «إنّی‏ خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینْ‏ بَنىِ‌إِسْرَائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلىِ»(94 - طه)

برای موسیعلیه‌السلامکه بهجت درک میعاد الهی در چهل شبانه‌روز حاصل شده بود، با انحراف و شرک‌ورزی بنی‌اسرائیل، حال و روزی پیدا شد که خداوند در قرآن کریم، آن را «غضبان أسفا» یاد می‌کند. شرک به خدا که ظلمی عظیم و ضلالتی بی انتهاست، حالا دامنگیر قومی شده که موسیعلیه‌السلاممدت‌ها برای نجات و هدایت آن‌ تلاش کرده‌بود و اینک تمام مجاهدت‌های بنی‌اسرائیل در مبارزه با فرعونیان، در آتش شرک‌ورزیشان حبط و نابود می‌شد و این چیزی نبود که بشود در برابر آن آرام گرفت. اما موسیعلیه‌السلامآرام شد.

« وَ لَمَّا سَکَتَ عَن مُّوسىَ الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ  وَ فىِ نُسْخَتهِا هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ هُمْ لِرَبهِّمْ یَرْهَبُونَ»(154 - اعراف)

 آن‌چه که او را آرام ساخت، همان بود که برادرش هارون، به آن استدلال کرد: عدم تفرّق بنی‎اسرائیل .

هارون که وظیفه‌ داشت اصلاح امور را پی‌گیرد و از تبعیت مفسدان پرهیز کند، دربرابر اصرار بنی‌اسرائیل بر شرک و انحرافشان، تا سرحد جان خود ایستاد، اما زمانی که احساس کرد جنگ و جدال بنی‌اسرائیل با او ، حاصلی جز تفرّق در قوم ندارد، سکوت کرد و منتظر موسیعلیه‌السلام شد تا وحدت جامعه حفظ شود. حالا اگرچه بختک شرک بر جان بنی‌اسرائیل افتاده ، اما وحدت امت موسیعلیه‌السلام هم‌چنان پابرجا بود و موریانه‌ی تفرّق، پایه‌های جامعه‌ی موسوی را سست نکرده‌بود. موسیعلیه‌السلام هنوز هم می توانست با نسخه‌‌های شفا بخش الهی که در الواح داشت، قلب‌هایی که رهبت پروردگار داشتند را به صراط مستقیم هدایت کند، حال آن که اگر تفرّقی رخ داده‌بود، شرک و انحراف برای همیشه ماندگار می‌شد. 

حفظ مصلحت اعلای وحدت  در جامعه بود که موسیعلیه السلام را آرام و عذر برادرش را مقبول ساخت. مصلحتی که حتی مصلحت  توحید که سرفصل تمامی ادیان الهی است نیز در جامعه به آن حد نمی‌رسد.

هم از این رو بود که وقتی علی‌صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه، دست‌بسته و مهجور، در زیر سایه‌ی شمشیرها به مسجد پیامبر برده شد تا با غاصبان ولایت، بیعت کند، رو به قبر شریف نبویصلی‌الله‌علیه‌وآله کرد و عرضه داشت: «یاابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونىِ وَ کاَدُواْ یَقْتُلُونَنىِ». این همان حدی بود که جناب هارون برای حفظ وحدت امت موسیعلیه‌السلامدر برابر شرک و انحراف ذکر کرده‌بود و حالا علی‌صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه که وظیفه‌ی رهبری امت را برعهده داشت، در تنگنای انحراف و ارتداد امت محمدیصلی‌الله‌علیه‌وآله، باید بر همین حد می ماند تا وحدت جامعه‌ی اسلامی محفوظ بماند.

توحید و ولایت ، اگرچه عالی‌ترین قله‌های معارف الهی‌اند که در صراط مستقیم، همگان به آن سو خوانده می‌شوند، اما برای استمرار جریان هدایت و اصلاح در جامعه، هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ وحدت و یک‌پارچگی نیست. مصلحتی که اگر به بهانه‌هایی چون خالص‌سازی و گفتمان‌پردازی، فراموش شود، ابرهای تیره‌ وتار تفرقه بر آسمان امت گسترده می‌شوند و جامعه را از دریافت انوار هدایت و معرفت باز می دارند.

نظرات  (۵)

۱۶ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۴ شهاب اسفندیاری
مبارک است!
انشاءالله به پای هم پیر شوید.
پاسخ:
خدا قسمت شما نیز کناد!
سلام، خسته نباشید ممنون از مطلب خوبتون، یه سوال برام پیش اومده: شما میخواید حکم کلی بدید که وحدت از همه چیز بالاتره، اون وقت این وحدتی که قراره حتی توحید هم در پیشگاهش قربانی بشه، به چه کار میاد؟
نمیخام ایراد وارد کنم فقط سواله برام اگه این وحدت این قدر مهمه چرا مثلا امام حسین علیه السلام بهش تن ندادن؟!یا موقتی قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با سران قریش بهش تن ندادن تا فضا بازتر باشه؟!
پاسخ:
سلام
سپاسگزارم
دو مطلب نباید خلط شود:
یکی آن که عالی ترین معارف ، توحید و به تبع آن ولایت است. تمام عقاید و رفتارها در جهت این دو شکل می گیرند.
یکی هم این که برای رساندن انوار هدایت و معارف الهی به جامعه ی اسلامی، بالاترین مصلحت وحدت است. یعنی بدون وحدت ، هیچ برنامه ی هدایتی و تربیتی در جامعه به بار نمی نشیند و طبیعتا توحید و ولایت نیز مهجور خواهند ماند.
رفتار پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله نیز در برابر جامعه ی کفر غیر از رفتار ایشان و ائمه ی هدی دربرابر جامعه ی اسلامی است .
 اما قیام سیدالشهدا سلام الله علیه ، در برابر انحرافی بدون باز گشت بود که دیگر اثری از جامعه ی اسلامی باقی نمی گذاشت، یعنی دستگاه اموی با روی کار آمدن یزید به سمتی حرکت می کرد که اصل اسلام و جامعه ی اسلامی نابود می شد، این غیر از آن است که انحرافاتی حتی در حد شرک در جامعه رسوخ کند ولی شاکله ی آن باقی باشد.
سلام
من هم سپاسگزارم
پس من فهمیدم:
۱ توحید از بالاترین معارف الهی ست
۲ برای رساندن انوار هدایت و معارف الهی، بالاترین مصلحت، حفظ وحدت است.
۳ حفظ وحدت ضروری است حتی اگر در قبال حفظ آن بختک شرک موقتا بر سر جامعه ی مثالی ما، بنی اسراییل، افتاده باشید.
نتیجه: چون هنوز امید به ابقای توحید میرفت حفظ وحدت از حفظ توحید بالاتر قرار گرفت، پس نمیتوان حکم کلی داد که حفظ وحدت مقدم است همواره، باید مطمئن بود که دست شستن از توحید موقتی است و به منظور بقای آن، نه این که توحید کامل محو شود و تشخیص این موقعیت سخته.
در ضمن، در سوال بنده رسول مکرم اسلام صلوات الله علیه و علی آبایه با دوران شرک موسی علیه السلام مقایسه شد که هر دو نبی مکرم با مشرکین طرف بودند.
در خاتمه باز هم تشکر میکنم از این که حوصله به خرج میدید وبه حقیر پاسخ میدید.
پاسخ:
وعلیکم السلام
شرک امت موسوی پس از پذیرش نبوت و رهبری او بود که به صورت یک بیماری و انحراف ظاهر شد اما مشرکین در برابر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله دشمن بودند و مانع؛ و فرق بسیار است که شما بخواهید مانع را کنار زنید و  عبور کنید و یا آنکه دیگران را از مانع عبور دهید.
در پناه حق

خیلی ممنون از حوصله ای که به خرج دادید، موفق باشید
۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۸ فی الواقع از تهران
این نظرات را مجلات و رسانه های بیشتری نمایان سازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سایر مطالب